سلام
من از اول چندین بار گفتم با میوه و سبزیجات برای مهراب شروع کردم و اصلا و ابدا شکر نمک نبات تا ۱۱ماهگی مهراب استفاده نکردم حتی تو غذاهاش نریختم بیسکوییت ندادم فقط تو مسافرت تو ۱۱ ماهگی بهش بیسکوییت کوچیک دادم .و به قول مامانم کلا من دنبال چیزای ارگانیکم و مهرابم ارگانیکه😂همه چیز هم خودم درست کردم براش یعنی بلد نبود زدم تو اینترنت یا از بقیه پرسیدم درست کردم حتی یه موقع از خواب خودم زدم برای غذا و میان وعده برای مهراب
و اصلا زورش نکردم برای خوردن هرچقدر خورد دادم نخورد گذاشتم کنار خودم نشستم غذا یا هرچیزی رو خوردم مهراب اولش نگام میکنه بعد کم کم وقتی میبینه من دنبالش نمیام میاد پیشم میشینه و بهش میدم و میخوره حتی شاید ۳تا قاشق بخوره همون رو میدم بعدشم الان سن بازیگوشیشونه و اگر تو خونه خودمون باشیم یکم بازی میکنه و یکم غذا میخوره ولی مهمونی جایی برم همش دنبال بازیه و اگر بقیه هم بخورن مهرابم یکم میخوره در کل برای هیچ چیز هیچوقت زورش نمیکنم الانم که تو فاز مستقل خوردنه همه جور کثیف کاری میکنه در کل اگه بچه یه غذا رو نمیخوره حتما داره به مادر یا پدر نگاه میکنه چون الان تمام نگاهش به این دو نفره .حتی اگه چیزی دوست ندارید اه اه و پیف پیف نکنید بچه تمام کاراتون رو ضبط میکنه .و انقدر بچه ها رو مقایسه نکنید من نه وزن مهراب نه غذا خوردن نه حرکاتش نه حرف زدنش نه دندون دراواردن کلا هیچ کدوم رو .حرف زدن هم مهراب مامان بابا دده اده بع بع نه ننه دادا به به . عمه هم قبلا میگفت الان نمیگه .در کل زیاد باهاش حرف میزنم متوجه حرفام میشه تقلید میکنه و به تخم کفتر و این چیزای قدیمی هم اعتقاد ندارم .اعتقادم اینه باید فقط با بچه حرف بزنی برادر خودم ۳ سالگی به حرف افتاد

۹ پاسخ

اصلش هم همینه بچه‌ها مون بزرگ میشن چیزی یادشون نمیاد چی شد اعصابمون بریزبهم مقصرم خودمونیم

حرفات چقدر خوب بود الهام جون،من چقدر سر غذا نخوردن پسرم حرص خوردم ولی الان دیدم تو کار خوبی می‌کنی ،امروز شیوه تو رو انجام دادم

چقدر خوب منم دقیقا اینجوریم اصلا چیزای آماده و ومضر نمی‌دم
اما امان از این مادرشوهرم همش میخواد یه چیز بده بهش مغازه دارن اون روز من رفتم یه لحظه ازپیشش برداشته به بچه نوشابه داده گفت دادم نخورده بهش گفتم بچه می‌دونه ضرر داره نخورده‌نوشابه چ فایده ای داره خوب

عالی بود مثل همیشه
میشه لطف کنید هروقت رایگان داشتن آموزش فرزند پروری اعلام کنی اینجا آخه من زیاد اهل اینستا نیستم

دقيقا منم همينجورم
الان بچم يكسال و ٤ماهشه بهش بستني و كيك و بيسكويت نميدم
خودم براش كيك و پنكك و بستني درست ميكنم همونم باشيره وعسل اصلا از شكر و اينا استفاده نميكنم
تاالان روغن مخصوص خودشو ميزنم ب غذاش بااينكه خيلي سختم ميشه اما مي ارزه

بچه تازه ۱۸ ماهگی اولین جمله رو میگه بعدش دوسالگی شروع میکنه کامل حرف زدن
واقعا درستش اینه با علم پیش بریم نه حرف بقیه مقایسه هم نباشه چون هر بچه ای متفاوته
نلین بع بع ،توتو ،بابا ،مامان ،روشن کردن رو میگه اِروش، بدش هم گاهی میگه دد به به ، نه نه
من هم به نلین شیرینی و بیسکوییت ندادم برا همون الان اصلا دوست هم نداره

فکر میکنم یکی مثل خودمی

چقدر دلم باز شد تو گهواره یه مامان مثل خودم دیدم که گیر نمیده به وزن و غذای بچه!افزون باد🥰

توکه عشق منی همه چیت عالیه
قبولت دارم

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
سلام به همگی
یکی از دوستان گفت تجربه خودم رو بگم
اول اینکه من از اولی که مهراب دنیا اومد باهاش انواع بازی هارو میکردم بغلش میکردم و مهراب دوست نداشت من ازش دور بشم ولی خب با کمک بازی دالی موشه و اینکه چند لحظه یا حتی یک دقیقه تنهاش میزاشتم سریع میومدم که بدونه من تنهاش نمیزارم بارها باهاش حرف زدم گفتم مامامانی تنهات نمیزاره همیشه کنارتم برا همین بعد ۴ماهگی من دیگه راحت‌تر یه سری کارامو میکردم دستشویی رفتن هم اولاش میومد پشت در گریه میکرد ولی بعد با دستشویی یک دقیقه ای بهش فهموندم من وقتی برم زود میام و همیشه بهش گفتم دوستت دارم من عاشقتم و اینکه با کمک مطالب گهواره خیلی بازی هارو یادگرفتم و بازی کردم با مهراب اگر کار خونه ام دیر هم شده گفتم عیب نداره اول بازی اگر خونم کثیف بوده بازم گفتم اول آموزش بازی که اینجوری راحت‌تر یاد میگیره همش آویزون من باشه .الان من کارامو میکنم به مهرابم یاد میدم خیلی از بازی هارو تمام وسایل کابینت رو میریزم بیرون تق و توق میکنم خودم انواع صداها و کارهای بچگانه میکنم اونم میخنده .شاید نیم ساعت یک ساعت این کارهارو میکنم بعد میدم دست خودش و خودش شروع میکنه بازی کردن و میزاره منم به کارهام برسم اگر هم تو دندون دراواردن و نق زدنش مثل الان باشه یکم آرامش میخواد و صبوری شبا تا صبح بیدارم ولی دعواش نمیکنم نمیگم من حق دارم کسی کمکم نیست از دید مهراب نگاه میکنم الان حال مهراب چطوره بجای گوشی دست گرفتن الان وقت اینه با مهراب وقت بگذرونم حتی شده عصبانی بشم ولی خب نفس عمیق میکشم آهنگ میزارم بعد شروع میکنم ببینم چیکار بکنم که آروم بشه .چون من باید خونه رو مدیریت کنم
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
سلام
خواستم یه سری بازی های جدید مهراب رو بگم حلقه بازی میکنهدحلقه هارو میندازه داخل اون پلاستیک و در میاره با حلقه ها من حالت فرفره براش انجام دادم اونم یادگرفته و انجام میده و سبد میاره توپارو پرت میکنه توش چون من چندسری این بازی رو کردم باهاش ظرف های ژله رو میزاره روی هم که بره بالا بعد با دست میزنه پرتش میکنه .خونه بازی رو بهش یاد دادم که بچسبونه بهم و محکم فشار میده که روی هم بیاد .و مداد دستش میدم خودم کنارشم چون هنوز کوچیکه خط خطی کزدن رو یادش دادم .و مهراب تمام بازی ها به کنار دنبال بازی دالی بازی و توپ بازی به هر مدلی رو دوست داره و اینکه خونه مادرشوهرم وقتی من دارم اسباب‌بازی هارو توی کیسه میریزم مهراب میاد از دستم میگیره خودش همه اسباب‌بازی هاش رو میریزه تو کیسه .و اینکه تایم تنهایی بازی کردن مهراب یه ربع هست که من میتونم فیلم تو گوشی ببینم یا به یه کارم برسم که مهراب کاری بهم نداره .و اینکه اگر کار اشتباهی انجام بده دستش رو میگیرم و بارها و بارها تکرار میکنم آقا مهراب ما اینکار رو نمی‌کنیم ما پرت نمی‌کنیم ما چنگ نمیگیریم یا گاز نمیگیریم یا مو نمی‌کنیم و اینجور کارهای مهراب معمولا دو هفته تا یک ماه انجامشون میده بعد دیگه انجام نمیده و منم داد و دعوا نمیکنم که فکر نکنه من برام مهمه که بخواد لجبازی کنه.در کل برای هر کار اشتباهشون باید خیلی صبوری کنید و بارها باهاشون حرف بزنید بارها توضیح بدید و اصلا داد نزنید دعوا نکنید .نمیگم من اصلا داد نزدم چرا یه وقتی انقدر جیغ زده منم داد زدم یا تو حموم انقدر شیطنت کرده و عصبانیم کرده دعواش کردم
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
سلام خوبید؟چند نفر گفتن بازی هایی که با مهراب میکنم رو بگم.
اول اینکه به بازی ها به چشم و فکر آدم بزرگ نگاه نکنید با دید بچه ها ببینیدش. من و داداشام چون فاصله سنیمون نزدیک به همه ازینجور بازی ها میکردیم برا همین منم دارم با مهراب انجام میدم و اصلا به بازی ها به چشم آموزش نگاه نکردم به چشم این دیدم به خودم و مهراب خوش بگذره.از زیر یکسال تا الان روی پام میزاشتم و پیتیکو پیتیکو میکردم یا هواپیما میشدم و میچرخوندمش یا رو پام میزاشتم و میگفتم ما الان سوار ماشین شدیم کمربندا بسته آماده بریم بعد به چپ و راست میشدیم یا رو پام میزاشتم دستش رو میگرفتم میگفتم کلاغ پر بازی کنیم میاواردم بالا بیاد تو بغلم میگفتم کلاغ پر اومد تو بغلم دوباره گنجشک پر همینطوری دنبال بازی کنیم میگم مهراب کو مهراب رو نمیبینم من میدوهم اونم دوست داره میدوهه یا میگم من فرار کنم مهراب من رد نگیره دوباره من قائم میشم مهراب من رو پیدا میکنه گل یا پوچ بازی می‌کنیم با اسباب‌بازی هاش بازی می‌کنم باهاش یا با اسباب‌بازی هاش یه بازی که سرو صدا داشته باشه مثلا تو ظرف های آشپزخونه که داره توپ میندازم و بالا و پایین میکنم چون انواع صداهایی دوست داره یا ظرف های ژله و بقیه ظرف ها رو روی هم میزارم که همینجوری بره بالا از قبل یکسالگی من انجام می‌دادم مهراب خراب می‌کرد الان خود مهراب انجام میده یا با بطری میزنم رو ظرف ها برعکس بشه یا بپره ظرف ها اونطرف یا صداهای مختلف از انواع ظرف ها در میارم یا روی میز یا رو زمین قل میدم براش بازی حلقه انجام میدیم یا شعر هایی که از تو گوشی پخش میشه رو من با صدای حیوونا براش اجرا میکنم کلی و با آب و لگن آب که توش وسیله بندازم براش یا آب رنگی
مامان دختر کوچولوم مامان دختر کوچولوم ۱۵ ماهگی
مامانا در چه حالین
من دخترم خیلی خیلی زیاد اذیتم میکنه به حدی که بعضا میگم کاش نزاییده بودمش انقد پشیمونم کرده
تو خونه حق ندارم نه غذا درست کنم نه غذا بخورم نه دستشویی برم نه ظرف بشورم نه لباس پهن کنم نه هیچ کار دیگه ای فقط باید یا بگیرم بغلش یا کنارش بشینم انقد گریه میکنه جیغ میزنه حد نداره
میبریمش بیرون تو ماشین فقط صدا میده اعتراض میکنه ولشم میکنیم همش میخوره زمین کار خطرناک میکنه دیگه بخدا هستم از دستش
همش ناله میکنه میارم بخوابونمش نه شیر درست حسابی میخوره رو پام انقد تکونش میدم نمیخوابه پاهام دیگه بخدا داره میشکنه خودمم پریودم پاهام کلا رو خودش بند نیست چه برسه دخترمن یه ساعت تکون بدم دیگه توان وزنشو نداره
حتی باباش هم میاد انقد اونم اذیت میکنه ناله میکنه گریه میکنه زنو شوخری دیگه کلافه میشیم نه شام میتونیم بخوریم از دستش یا گریه میکنه یا همه چیو برنیداره پخش پلا میکنه
توروخدا راه حل بگین بهم دیگه توان ندارم ادامه بدم انقد دوست دارم خلاص کنم خودمو
موقع غذا دادن که همش پوره هست فقط عوق میزنه هیچی درست حسابی نمیخوره جرات ندارم به غذا جدید براش درست کنم از بس که هرچی درست کردم نخورد
مامان جانان و شاهان مامان جانان و شاهان ۱۷ ماهگی
سلام دوستای گلم ببخشید دیر تاپیک زدم اخه گوشی افتاد و دادمش تعمیر طبق تاپیک قبلیم که گفتم (دخترم بحران غذا نخوردنش تمام شده و غدا میخوره) راستش دخترم ۳ ماه شایدم بیشتر که حتی روزی که وعده غدا نخورده بود حتی میوه هم نمیخورد به پیشنهاد یه خانم مسن که از اقوام دور مون بود براش تعریف کردم گفت شیر زیاد میخوره گفتم اره گفت همونه دیگ سیر میشه بهش گفتم کم وزن و دکتر تغذیه هم بردمش گفت چون غذا نمیخوره وزن نمیگیره خلاصه همه این ها رو براش تعریف کردم گفت اول یه غذا ی خوش مزه درست کن بزار کنار وقتی امددرخواست شیر کرد یه چیز ترش مثل آبلیمو بزن به سینه هات بدش میاد بعد از چند دقیقه غذا رو براش بیار بخوره میگفت دخترت خیلی وابسته به شیره راستش چند وقت پیش شنیدم یکی این کار و کرده و بچش بد غذا بوده بدشیر هم شده منم شانسم امتحان کردم و خداروشکر خوب شد دخترم الان غذا شو میخوره و میوه هم میخوره و جالب اینجاست هرکسی غذایی چیزی ببینه میخوره میره رو پاش میشینه که باهاش غذا بخوره یا غذا رو ببینه میره ازش میگیره که بخوره خخخخخخخخخخخ برای دختر من خوب جواب داد و بدشیر هم نشد حالا شما هم اگر فکر میکنن بدشیر نمیشه امتحان کنین بازم خودتون میدونین چون من خیلی اذیت شدم سر بد غذایی دخترم نمیگم صدرصد این کار بگین چون قبلا دلم خوش بود شیر حداقل میخوره راستی اگر انجام دادین بیاین نتیجه رو بگین 🥰🥰