تجربه زایمان پارت سه
بعد دیگه اومدن بردن اتاق عمل خیلی استرس داشتم ولی تو اتاق عمل جوری رفتار میکردن استرسم برطرف می‌شد واقعا خیلیییی مهربون بودن
آمپول بی حسی هم درد نداشت فقط یه لحظه حس کردم شوک زدن به پاهام بعد گفتن زودی دراز بکش
دراز کشیدم فقط حس سنگینی داشتم داخل معدم گفتن از بی حسیه
بعد یه آمپول زدن بهتر شدم اکسیژن اینا وصل کردم ولی میترسیدم زیاد
یهو دیدم نی نی رو درآوردن پی پی شو خورده بود 🥺🥺ساکشن کردن حین عمل جوری گریه میکردم دلم برای بچه کباب میشد خیلی سخت بود دیدن اون صحنه ها بعد فقط از دور نشونم دادن بردن بخش نوزادان منم هشت ساعت تکون نخوردم فقط درد داشتم ولی قابل تحمل بود شیاف گذاشتنش اذیت میکرد سوند هم اذیت میکرد بعد اینکه اینارو درآوردن خودم سر پا شدم اولین راه رفتن سخت نبود فقط خوابیدن و نشستن رو تخت سخت بود اونم با کمک حل میشد الآنم خودم رسیدگی میکنم به بچه خودم میرم سرویس و از توالت ایرانی استفاد‌میکنم اینم بگم بعد هشت ساعت اجازه دادن غذا اینا بخورم ولی من نخوردم فقط نسکافه و چایی خوردم بعد که سوند در آوردن رفتم سرویس شکمم خوب کار کرد اصلا یبوست نگرفتم
امروز غذا اینا خوردم برنج دیروز فقط آبمیوه و خرما نسکافه خوردم و سوپ
خبری از یبوست نبود امروز که برنج خوردم شربت هم میخورم تا یبوست نگیرم
و اینکه دردا با شیاف قابل تحمله فقط سوند خیلی چندشه وقتی در میارن میری لباس میپوشی خیلی حس خوبیه
تمام

۶ پاسخ

سلام عزیزم خوبی وای عزیز دلم مبارک باشه من دنبالت کشتم تا پیدات کردم گمت کرده بودم مبارک باشه به سلامتی گلم خداروشکر هر دو سالم هستید الحمدلله

من تا چند ماه فقط دستشویی فرنگی استفاده میکردم
اصلا نمیتونستم بشینم روی ایرانی

منم پسرم ان آی سیو بود همش سر پا بودم ولی سخت بود

مخصوصا روز اول راه رفتنش

ولی من امروز رزایمان کردم خیلی سخت بود

قرار بود زایمانت طبیعی باشه؟
اورژانسی سز شدی؟؟

مبارک باشه

اینم بگم وای چهار پنج بار ماساژ رحم انجام دادن
سه بارشو‌حس‌نکردم ولی آخری جوری بود کهه وای دیگه دلم میخواست داد بزنم

سوال های مرتبط