سلام سلام امروز بعد پنج روز مریضی و بیحالی با هم بازی کردیم میذارم شاید برای کسی ایده بشه و یه کتاب که هم خودم هم ماهان عاشقش شدیم قراره بازم بخونیم

بازی اول: حلقه هولاهوپ رو بالاتر از زمین نگه داشتم و ماهان توپای کوچیکو توش پرت میکرد
دوم: خودش پیشنهاد داد اون حلقه دهن شیر باشه بذاریمش رو مبل و ماهان براش میوه بندازه( توپ و یه سری میوه پلاستیکی)
سوم: نقش بازی: ابمیوه فروشی بودیم و توپ رو جای میوه برا هم پرت میکردیم تا تمرینی باشه برا اینکه بتونه توپ رو بگیره که خب کم و بیش میتونست و طبیعیه
چهارم: نقاشی کردیم من یه مربع مثلث کشیدم و با هم رنگ کردیم و ماهان درخت و گل کشید عکسشو میذارم
الان کارتون میبینه
بعد کارتون کتاب میخونیم و قراره خودش بره بازی کنه تا نهار
این بازیا از ساعت حدودا ۹:۳۰ بود تا ۱۱:۳۰

چقدر خوبه ک بعدش قانع مبشه خودش بازی کنه من از ۹ صبح بیدار شده دارم بازی میکنم الانم گریه میکنه بیا بازی کنیم اصلا و ابدا تنها نمیره سراغ بازی‌ منم از لجم جارو برقی اوردم جارو بکشم دست از سرم برداره

خیلی خوبه آفرین به شما

عزیزم مرسی از ایدهات منم با پسرم خیلی بازی میکنم خدا حفظش کنه برات

اینم نقاشیش
اون خونه رو‌من کشیدم دورشو رنگ کردم و ماهان توشو رنگ کرد
و اون درخت و گل هارو کشید🥹