۱۶ پاسخ

مچ نگیر اگه دیدی کاری میکنن به شوهرت بگو که به خواهرش بگه جمشون کنه البته اگه شوهرت جنبه داره و نمیگه خانواده من آسمون باز شده افتادن زمین

چرا مسئولیت قبول میکنی؟
بفرست برن خونشون.یه اتفاقی بیفته شما مسئولی عزیزم.

بنظرم به نیت دور از جون فضولی نه به نیت یه بزرگسال آگاه سعی کن حواست بهشون باشه بچه های الان خیلی زود بالغ میشن
جهت اینکه مراقب باشی اتفاقی نیفته و بزرگتراشونو در جریان بذاری

فیلم بگیر مدرک بزار کنار بعد به همسرت تو لفافه بگو مواظبشون باشن اگر اومد داد بیداد کنه فیلم نشون بده

بگوخونه من حق ندارین باهم تنهاباشید،میخایدبازی کنیدمن بایدپیشتون باشم نارحتین برین خونه خودتون هرکاردوست دارین بکنین

چرا اونجا هستن؟ ی بهونه بیار برن مسئولیت داره بابا

دختر پسر مگه باید تو این سن تنها باشن آخه یعنی خونواده هاشون نمیگن والا زمون ماها بد میدونستن دختر پسر از ۹سال تنهایی باشن

آره توخونه شمااومدن وظیفه داری چیزی دیدی حتمآ ب بزرگترشون بگی تازه ممنونتم باشن ک آگاهشون کردی

شاید حس تو اشتباه ولی از دور مراقبشون باش و چیزی نگو گوشیت همرات باشه چیزی شد عکس بگیر نشون همسرت بده ک همسرت ب خواهرانش بگه ن تو ک مراقب باش بچه هستن مشکلی ب وجود میاد براشون ...

دیدی یواشکی عکس بگیر به همسرت بگو فقط دیدم کاراشون مشکوکه گفتم به تو بگم به خواهرت بگی و نگه که تو این فیلم رو گرفتی

الان بچه ها زودتراز سنشون ب بلوغ میرسن!!پسر جاری منم ۹سالشه هی دخترمو دستمالی میکنه!!ولی معمولا دخترا ساده هستن و گول میخورن پسرا زود بالغ میشن و متوجه همچی میشن!!حس میکنم دختره در خطره و آسیب میبینه بهتره زیر نظر بگیریشون و عکس بگیری بعد هم دعواشون کنی و بفرستی برن خونشون و به شوهرت یا خانوادشون عکسو نشون بدی و بگی روی سرم جا دارن و مهمونن ولی باهم نفرستینشون چون من بچه دارم و هرلحظه نمیتونم مراقبشون باشم

سرشون داد بزن بگو این کارا چیه به شوهرت زنگ برن
عکس بگیر که بشه مدرک

یعنی چی بچه هستن دیگن میخوان باهم باشن سنشون نزدیک به همه
بچه ها با همسن خودشون بیشتر دوست دارن باشن

بگو با هم نفرستنش اونجا جدا جدا بیان اگه می‌خوان بیان .مسیولیت داره

یعنی دختر خاله پسر خاله دیگه؟

وای 🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️ب نظرم عکس بگیر بفرست ولی مادراشون

سوال های مرتبط

مامان علی اصغر مامان علی اصغر ۱ سالگی
پسرم می‌ره کوچه. فوتبال بازی میکنن یعنی کوچه ما هفت هشت نفر پسر هستن سه نفرم از اون یکی کوچه میان بازی در واقع من دوست ندارم پسرم با اونایی که از کوچه دیگه میان بازی کنه اونا ده یازده سالشونه پسرم تازه رفته نه سالگی هر چقدرم میگم نرو با اونا بازی نکن میگه میرم باباشم میگه تو گیر نده گیرمیدی بچه بدتر می‌کنه خودشم چیزی نمیگه منم دیروز قهر کردم گفتم اگه این بچه بچه ی منه باید حرف منو گوش کنه اگه نه منم میرم خونه بابام شوهرم پسرم و دعوا کرد گفت دیگه نرو منم نمیزاشت برم خلاصه سرشون گرم شد رفتم خونه ابجیم بعدا با داداشم اینا برم خونه بابام مامانم هم خونه داداشم بود رفتم اونجا برعکس همه فهمیدن دعوام کردن گفتن ما خونه نمیزاریمت😂بچه تو ول کردی بلاخره بچه باید بازی کنه حالا شما جای من چیکار میکنید یعنی من حساسم روبچه ام با هاشون قهر بودم دیروز تولدمم بود شب زود خوابیدم دیدم در گوش هم پیچ پیچ میکنن نگو همسرم به پسرم میگه به خاله اینا زنگ بزن بیان کیک اینا خریده بودن که منو خر کنن