کارای که من امروز به عنوان یه مادر انجام دادم!و تازه یکی از روزهای معمولی و کم کارمه!!!
ساعت ۱۰بیدارشدیم و تا صبحانه اماده شه تخت و لحاف و جمع کردم و صبحانه بچه هارو دادم و قل اول راضی کردم و موهاش کوتاه کردم و بردم حموم بعد نوبت قول دوم شد دوباره کوتاهی و حموم
بعدش بعنوان جایزه یکمی خوراکی ریختم خوردن و منم حموم و دستشویی شستم بعدش سه نفری تولد الکی گرفتیم با کیک سوپری(چون عاشق شمع فوت کردنن)برای موهای جدیدشون🤪
بعدش رفتم سروقت نهار پسرا تا اماده بشه اوناهم یکمی بازی و دعوا کردن!
بعد نهار خوابوندمشون کلی ظرف بود شستم! میان وعده گذاشتم بپزه،خودم رفتم حموم امدم شام خودمون و پسرارو بار گذاشتم و الان تازه نسشتم صبحانه و نهار خوردم!!!!
خونه جارو دستی کشیدم و الانه ک پسرا بیدارشن
و دارم فکر میکنم اگ شوهرم جای من بود از صبح تا الان تنها کار مفیدش همون صبحانه فقط نون خالی دادن بود!
چقدر بین مادر و پدر فرقه!
چقدر همه مادر ها توانا تر هستند و چقدر اینهمه زحمتشون توی این جامعه ای ک ما توش هستیم ناقابل و بی ارزش شمرده میشه!
خدا سایه هیچ پدر و مادری از سر بچه هاش کم نکنه،مخصوصا مادر
و هیچ بچه ای و از پدر و مادرش دور و جدا نکنه بازم مخصوصا مادر
سایتون رو سر بچه هاتون ابدی باشه❤️

۵ پاسخ

عزیزم مگ غذای شما با بچه ها یکی نیست ؟

خسته نباشین
خدایی خیلی سخته بچه دوقلو نگهداری کردن.حجم کارها دوبرابر هستش
خداحفظشون کنه

میان وعده بهشون چی میدین؟؟چی گذاشتین بپزه؟؟

الهیییییییییییییییییییی آمیییین🤲🤲🤲خدا بهت قوت و تنی سالم بده عزیزم همیشه و همیشه❤️❤️

👍👍👍

خسته نباشی مامان جان،،الهی آمین

سوال های مرتبط

مامان رایانی🥹😍 مامان رایانی🥹😍 ۲ سالگی
من زیاد دست ب قلمم‌خوب نیست نمیتونم خوب بنویسم ولی دیشب دیر خوابیدم این‌متنتو نوشتم

قلب از اینکه زایمان کنم هرکی بهم میگفت تا میتونی بخور بخواب که بچه بیاد رنگ ارامش نمیبینی پیش خودم میگفتم چی میگه این بابا بچه ام میخوابه منم باهاش میخوابم..
تا اینکه زایمان کردم بچه اومد
از اون روز ب بعد حرفشو درک کردم
منظور از ارامش خوابیدن بدون فکر کردن ب بچه بود گردش با فکر ازاد بود فهمیدم که چقدر میتونه خوابت سبک باشه بدون اینکه خودت بفهمی
پسرم ک اومد هرشب هرشب بهش فکر میکنم
غذا میخورع بهش فکر میکنم غذا نپره گلوش
میخوابه بهش فکر میکنم ک تو خواب جاییش درد نگیره من خواب باشم
بیرون میرم چندساعت تنهاش میزارم بهش فکر میکنم نکنه گشنه باشه بعش غذا بدن بپره گلوش
نکنه خودشو کثیف کنه نکنه چیزیش بشه
پسرم ک اومد با خودش امید ب زندگی اورد
زندگی قبل از رایان‌یادم نمیاد حس‌میکنم از وقتی بدنیا اومدم رایان کنارم بوده
میفهمم که ی خوراکی خریدن برا رایان چقدر خوشحالم میکنه میفهمم که پارک رفتن چقدر لذت بخشه میفهمم بازی کردن با ی بچه کوچیک چقدر حس خوبی داره میفهمم‌که ی بچه چقدر تورا واقعی دوست داره

همیشه هرشب قبل از خواب با خدای خودم حرف میزنم یکم از حرفامو اینجا میگم
خدایا روزی هزاران بارشکرمیکنم برای وجود رایان خدایا برای وجودش خنده اش سلامتش خوشحالیش شکرت

خدایا هیچ مادری داغ بچشو نبینه
خدایا هیچ بچه ای سرما خوردگی ساده ایم نخوره که ی مادر مریض میشه از ترس
خدایا خودت نگهدارومراقب همه‌ی بچها باش
خدایا شکرتت برای وجود پسرم‌رایان
♥️🫂🥹🧿😍