۱۲ پاسخ

حالا ده روز لباساتو کنترل کنی به جایی برنمیخوره
گناه داره نگو بهش

وای نه نگو گناه داری چه اشکالی داره بیاد وقتی میگی مهربونه
بالاخره تو و مامانش هر چی بخورین اونم میخوره .
شاید خونه تو تنها جاییه که میتونه بیاد

عزیزم مهمون حبیب خداست حتی اگه برات سخت باشه بخدا اگه خودتوناراحت نکنی مطمینا کنارشون بهت خوش میگذره اونا ده روزمهمون توان و میدونم باشرایط مادری و بارداری سخته ولی ده روز یک چشم بهم زدنه بذارباهم بیان تاهم اونا خوشحال باسن و هم توبعدا بابت این موضوع دلخورنشی

ولی در کل خوش بحالت که کمکت میکنه مادرشوهرت.مادرشوهر من حتی یه لیوانم تا حالا برام نشسته نه تو مهمونیا نه تو بارداری و نه بعده زایمان. تو یه خونه دو طبقه هم با هم زندگی میکنیم

نه بابا یه تونیک راحت و یه شاله دیگه نهایتش فکر نکنم سخت باشه. گناه داره خب مادرشوهرتم اینطوری خیالش راحته که پسرش پیش خودشه

نه نگو خیلی زشت

دلش میشکنه ب نظر من چیزی نگو
بزار بیان

دبگه اون میخواد بیاد کمکت بنده خدا حالا برادرشوهرتم بیاد چه اشکالی داره
نه نگو بهش گناه داره

میگی مهربونه نگو بهش گناه داری طفلیذ

این چه کمکیه که یکیو میخاد بیاره که هم سربار باشه هم تورو معذب کنه؟؟؟به همسرت بگو خودش به مادرش بگه

اصلا نگو چیزی! هرچقدرم مهربون باشه دلش میشکنه! اتفاقا بزار بیاد با بچتم بازی میکنه بیشتر میتونی استراحت کنی

حب پدرشوهرت زنده هست؟

سوال های مرتبط

مامان وروجک کوچولو مامان وروجک کوچولو ۱۱ ماهگی
سلام خوبین دوستان
چند وقت پیش تاپیک گذاشتم که پسرم مهره چش نظر دستشو مسخورو دراوردم دادم به مادرشوهرم گفتم دست شما باشه بهتره نگه می‌دارید دست من بمونه گم میشه مادرشوهرم گفت اشکال نداره نگه میدارم برای نوه بعدی منم گفتم انشالا برای بچه جاریم حالا من یدونه دارم برای چند سالم بسته...... جاریمم نامزده برگشت گفت عزیزم لطفا این دعارو برای من نکن من اصلا دوست ندارم بایه قیافه ایی به من خیلی برخورد ناراحت شدم از رفتارش من وقت تعیین نکردم برای بچه دار شدنشون که فقط گفتم انشالا برای بچه شما برگشت اونجوری گفت منم گفتم اشکال نداره مامان به هیچکس نده بازم میدی به بچه من.... حتی مادرشوهرم ناراحت شد از طرز حرف زدن جاریم
بعد فرداش پسرم ۹ ماهشه دیگه هعی اینور اونور میرفت سمت چیزایی خطرناک میرفت منم پهلوی درد میکرد هعی گفتم نکن اه اذیت میکنی ها پسر بدی شدی ،از من زودتر جاریم برگشته پسر بد اه چقد تو شلوغی داد میزد سر بچم بجز منو و اونم کسی خونه نبودش منم گفتم من اگه چیزی به بچم میگم چون مامانشم منو اذیت میکنه بقیه رو اذیت نمیکنه که تو اینجوری باهاش حرف میزنی من ناراحت میشم لطفا اینجوری حرف نزن
بقیه رو پایین مینویسم
مامان زندگیم مامان زندگیم ۱۶ ماهگی
خانما شما بیاید قضاوت کنید
پسر من پنج ماهش که بود تشنج کردم ما بردیم بیمارستان اونجا بستری شد بدون تب تشنج کرد یهو
بعد از اون دارو بهش تجویز کردن دکترا
مرخص که شد از بیمارستان سرما خورد چون تو بیمارستان ویروس بود پسر منم گرفت مت گفتم می خوام ببرم مطب خصوصی
شوهرم گفت می بریم دولتی رایگان خوبش می کنیم
مادرم گفت خودم پولشو میدم
بزار بچه رو ببریم دکتر
بماند چقدر من دلم خون شد تو این مدت بااین بچه
بماند
الانم پسرم دوباره سرماخورده از صبح آبریزش و سرفه داره
به شوهرم که گفتم می خوام ببرمش دکتر چون خونه بود شوهرم
گفت نمی خواد ببری گرونه مطب خصوصی
بعد زنگ زدم به مادرشوهرم
اونم برگشته می گه ببرنش بیمارستان دولتی
خصوصیا گرونه
من که ۳۰ سال پیش بچه هامو می بردم مطب خصوصی ارزون روده قدیم
الان گرونه ببرمش دولتی

منم به شوهرم گفتم شما خانوادگی گدا گدولین
یعنی انقدر بدم اومده از خودشو خانوادش که یعنی داد می خوام بکشم
خودم مریضم پاهام واریس داره خیلی ببخشید
تو خونه مثل سگ دارم کار می کنم خیلی اذیتم می کنه
تیکه زیاد می ندازه
دیگه امروز گفتم طلاقم بده نمی تونم