۱۸ پاسخ

منم همه میگن آخه چه وقت بارداریت بود بچه تو همونجا نگهدار زایمان نکن وضعیت خرابه آخه اون موقع اوضاع خوب بود ماکه از آینده خبر نداشتیم ولی من اصلا نگران نیستم چون همون خدایی که دادتش همون خدا مواظبش هست و بسلامتی ب دنيا میان توکل تو ب خدا کن بگو هرچی خیره پیش بیاد

نگران نباش مگه تو هشت سال جنگ کسی زایمان نکرد عمل نکردن. بیمارستان که هست نشد بیمارستان صحرایی میزنن نگران نباش

منم فکر میکنم
اونا درک میکنن می‌خوان به روت نیارن

دقققیقا منم همین فکرو میکنم..ترس همه وجودمو برداشته

عزیزم اصلا بهش فکر نکن سعی کن حواستو با کتاب خوندن و فیلم دیدن و کارای دیگه پرت کنی ، استرس اصلا خوب نیست نگرانیت به اون طفل معصومم وارد میشه، امیدت به خدا باشه و خوش بین باش

عزیزم خیلی طبیعیه ما همه همینیم
شما حالا هفتت بالاتره بهتره
منکه مامانو شوهرم هی بهم میگن ترسو، خب من نگران بچمم نگران زایمانمم اصلا متوجه نمیشن....
جایی هم نمیتونم برم از تهران
توکل بخدا

منم خیلی حالم بده بچم کنارمه اما هزار ترس و درد بی درمون تو وجودمه هرکار میکنم آروم نمیشه میخوام یه سوره بخونم اصلا دست و‌دلم به هیچی نمیره

بهش فکر نکن جذبش نکنی یوقت خدایی نکرده

اره عزیز منم همین فکر هارو میکنم

سلام عزیزم بنظرم تنها راهی که میتونه آرومت کنه امید داشتن به خداست
امیدتو ازدست نده تو ی مادری و باااید قوی باشی تا بچتم فرداروز قوی بشه نه ترسو
قران و دعا زیاد بخون و ذهنتو منحرف کن توچه غصه بخوری چه نخوری هرچی که باید بشه میشه پس آروم باش و به روال عادی زندگیت ادامه بده

اولا ک همچین اتفاقی نمیوفته
مگه میشه دکتر و بیمارستان نباشه.
این هنههه بیمارستان داریم
دولتی خصوصی نیمه خصوصی
و استرس بدترازهر چیزی برات الان
ریلکس باش کاربیخودیم نکن

اره واقعا منم همینطورم این فکرا به ذهن هممون میاد ولی فقط باید خودتو ب بیخیالی بزنی که استرس بهت وارد نشه .من تا استرس و این فکرا میاد سراغم خودمو با چیزای دیگه سرگرم میکنم.

منم تو همین حالم 🥲💔
ب هرکیم میگم میگه تو الکی استرس داری

من ک نه عزیزم منفی فک کنی چی میشه اخه؟؟کاری از دستت برمیاد؟؟ حداقل منفی ک نباشی حالت خراب نمیکنی سلامت خودت و بچت از خدا بخواه بشین قزانی بخون اگ اهلش نیستی مراقبه کن ازامش بگیری

حالتو خیلی خوب درک میکنم چون منم مادرم و نگران تو دلیم
اصلا به این چیزا فکر نکن
همچین چیزی پیش نمیاد هیچ وقت

منم مثل تو فکر میکنم دیروز انقدر فکرم درگیر بود حمله پنیک بهم دست داد خیلی حالم بد شد دیگه گفتم هرچی خدا بخواد تا اینجاش اومدیم بقیشم خدا جور میکنه

جدا حس میکنم کسی توجه لازم رو بهم ندارم حس میکنم دارم تنها میشم.

من اره

سوال های مرتبط