۸ پاسخ

عزیزم به خدا اعتماد کن از ته قلبت اون همیشه کنارته هواتو داره همچی رو بسپار بخدا تمرکزت رو بزار خودتو بچت ببین چطور همچی رو به راه میشه

تو چقد منی، منم دقیقا همین طورم شوهرمم یه عمر یه برا خودش

منم مثل شما بودم البته داروی هورمونی میخورم دست خودم نیست تا اینکه یه دوره مجبور شدم دارو رو قطع کنم چون خودم مهربونتر شده بودم بچه هام خیلییی آرومتر شده بودن در کل به این نتیجه رسیدم که رفتار خودم باعث شده بود بچه هام نا آروم و لجباز باشن

میشه بگی مشکلت چیه؟؟؟

من دقیقااااا حال توام
امروز آرزو کردم تو این جنگ بمیرم و راحت شم
مشکلات‌ منم قابل حل نیست

آیا تلاش کردین برا حل شدن مشکلتون ک نشد؟؟چرا نمیشینی باشوهرت حرف بزنی این وسط پسرت داره ی بچه لجباز ازش درمیاد.مردا زود رام میشن بشین چندجلسه باهاش حرف بزن شما بروطرفش برا نیاز جنسی بهش محبت کن ببین چطوری همچی درست میشه

تاپیک منو ببین😔

من تمام سعی ام رو میکنم که ب پسرم هیچی نگم
بچه ها اگه سر به سرشون بزاری بدتر میشن

قرص دوره پی ام اس بخور آروم میشی

سوال های مرتبط

مامان سیدعلی وآیین مامان سیدعلی وآیین ۵ سالگی
دخترا بیاین یکم دردودل دوستای خوشگلم یکم حرف بزنیم نمیدومم چراابنجوری شدم.توی پیام های قبلم هیتش ک قصدبارداری نداشتم و خدا خوایت و شد و چیاکشیدم توبارداری ازنظرروحی .جسمی هم بماند.پسرم خیلی گریه میکنه گاهی.دوترداروداد خوب بود.امان انقد.اینفاکول تهیه کردم خیلی بهترشد.اما گاه و بیگاه نصف شبا باز گریه میکنه ک اینم بماند چون انقدی نیس و میشه تحمل کرد.مشکل خودمم.بچه تاسه صب هی خواب و بیدار یایدفعه شروع ب گریه میکنه.یا گاهی تاافتاب بزنه بیداره یاحتی شب تافرداصبش ی ریز بیدار.کل این یه ماه و خورده ک دنیااومده یاخونه مامانم اومدم یاخونه مادرشوهرم.چندروز اومدم خونمون.دستام گرفته گردنم.تنهایی ازپسش برنمیام همسرم بنده خدا هم خیلی کمکه.اما کم اوردم همش میتوپم ب نوزاد همش میگم دهنتوببند اه توچرااینجوری هستی و خیلی چیزای دیگه میگم خدایا بسه این چی بود ..دلم همش میره برای گذشتم.حس میکنم دارم نابود میشم.همسرمم میگه بخواب کلی کمکه.بچع نگه میداره صبم میره سرکار.دلم براش میسوزه‌همش گریه میکنم اون بنده خدا هرچی داد میزنم هیچی نمیگه