سلام من ساعت ۱۱ بلن میشم تا پسرم شیر بخوره عوضش کنم یا دخترم بلن بشه اونم بعضی وقتا صبحونه میخوره بعد نهار درست میکنم. میخوریم میریم میخوابیم بعد بلن میشم ظرفارو میشورم به پسرم میرسم سب همسرم میاد شام میخوره بعدش چایی میوه میره میخوابه من فقط شب وقت میکنم برا خودم تنهایی چیزی بخورم یا گوشی نگاه کنم بعد دیر میخوابم الان همسرم میگه چرا زود نمیخوابی صبح بلن بشی من زن شلخته نمیخوادمیگه من زن زرنگ میخوام چیگارکنم اون کار من برا نمیاد نمیتونم صبح بلن بشم کارامو کنم زندگیم. و دوست دارم بخدا تا به اینجا برسم سختی کشیدم

مثلا من جات باشم دیگه بعد از ناهارو نمیخوابم به کارای خونه زندگیم بیشتر میرسم که همسرمم راضی باشه .البته این نظر منه ‌

من ازوقتی ازدواج کردم چون کارشوهرم از ۶صبح تا ۶عصر بود تا ۲ظهر مبخوابیدم بعدش پامیشدم دم خونه تمیزکردن و ناهار درست کردن وقتی میومد تازه ناهارمیخوردیم انقد این روال ادامه داشت که الانکه بچه دارشدم اصلا نمیتونم زودتر ۱۱پاشم همین باعث عذاب وجدانم

عزیزم مسولیت زندگی سخته بعد صبحانه دیگه نخاب وقتی پسرت خابید میتونی کلی کار انجام بدی

اونکه صب خونه نیست مشکلش چیه پس

ماشالا به بچه هات چقد خوب میخوابن
مردِ دیگه باید بهش برسی

وقتی شام درس میکنی خونه تمیز باشه شب ک میاد از سرکار چی فرقی داره براش کی بیدارشی ازخواب