۱۳ پاسخ

خداروشکر منم پسرم کوچیک بود این موردا پیش اومده من همیشه میخاستم درو ببندم لای نگاه میکردم میدیدم نیست اروم میلستن پسرم همیشه پشت سرم میومد دستشو لای لولا میذاشت شوهرم گفت دستش گفتم بچه نیست میدیدم پشت سرمه واقعا خدا نگهدارشونه

دقیقا برا دختر منم اینجور شد
اشکم درومد لطف خدا خیلی زیاده🥺😭😍

جانم آنیا خانم چ بزرگ شده دختر خوشگل
عزیزم خدا و بودنش رو شکر❤️❤️❤️

خداروشکر

خدابهت رحم کرده موی تنم سیخ سیخی شد🥴

ای نه نه من میمیرم برا لین بچه آنیای قشنگممم
خدا همیشه حافظش باشه
الهی شکر چیزی نشده

خدارو صد هزاران بار شکر....بله بچه ها فرشته دارن از جانب خدا

موهای بدنم سیخ شد 🥹
خدا رو صد هزار مرتبه شکر 🥹❤️

ننه گاز نمیگیری دستاشو 😂
من آنقدر گاز میگرفتم پسرمو دیدم وای لک لک کبودی مامان وحشی هستم من دیگه نمیگیرم ولی آخ چقدر خوشمزست دستاشون غش کردم 🫠

خداحفظش کنه عزیزم❤️

خدا رو شکر عزیزم

شکر عزیزم

خداروشکر عزیزم 🥺❤

سوال های مرتبط

مامان رادین و هیراد مامان رادین و هیراد ۴ سالگی
مامان فسقلی🍀⚘🤍 مامان فسقلی🍀⚘🤍 ۴ سالگی
یعنی الان غمگین ترین آدم تو دنیا فقط منم حالم از دنیا ب هم میخوره چرا انقد بدشانس بودم ؟؟ همه غم هام یه طرف پسرمم زندگی رو زهرکارم کرده موندم چیکارش کنم میرم جای یه اسباب بازی گیر بده باید باخودش بیاره وگرنه کلی گریه جیغ میزنه حرف زدن بلد نیس غذاهای عجیب در میاره خودشو میندازه زمین وقتی مثلا یکی میبینه نمی‌دونم حالم حرفام درد دلم رو چطور بگم فردا می‌خوام ببرم پیش دکتر ببینم چی میگه نمی‌دونین چقد گریه کردم از مهمونی اومدم تازه بیست بار بردم دستشویی پی پی نکرد آخر پشت در تو شلوار حس منو فقط یه مادر ک درک فهم داره می‌فهمه بالشم زیر سرم خیس اشک هام شده شاید برای بعضی ها حرف هام چرت پرت بیاد ولی برای من زخم عمیقی رو قلبم هست گریه می‌کنه شوهرم فوشش میده یا سیلی میرنه اونم بدتر جیغ ....امیدوارم خدا خودش کمکم کنه این حرکات و نفهمی و لجبازی و ... از خودت دفاع نکردن حرف نزدنش بعضی از فاکیلا خلاصه دور برایم فک میکنن مشکلی داره در حالی ک فقط شانس کنه ک اینطوریه خدا شاهده کمرم شکسته دیگه دارم با گریه مینویسم سیرم از همه چی ....
مامان یکی یدونم مامان یکی یدونم ۴ سالگی
خیلی اعصابم خورده نمیتونم بخوابم
من برای دخترم هیچ وقت لباس گرون نخریدم همیشه لباسای قیمت مناسب گرفتم
ولی چند بار تو هفته باهم میریم یا کافه یا پارک یا بازار یا شهربازی

هیچ وقت نشده مثلا بهش میگم بریم اینو برات بخرم بعد گریه واصرار کنه اکع بکنع هم میگم بهش قرارمون ققط یدونع بود
ولی اگه غذا خوراکی یا میوه بیینه دلش بخواد همون موقع میخرم

امروز رفتیم بیرون خیلی ذوق داشت ی چیزی دیدم برام بخر اسباب بازی لوازم آرایشی بود
نتونستم بخرم براش با اینکه بغض کرد خیلی تو ذوقش خورد
هرچی. گفتم که ی اسباب بازی دیگه بخر می‌گفت فقط همین و دوست دارم چون. نمیخواستم استفاده کنه از اون مدلا ک سایه داره و رژ داره میخواست منم نخریدم
خیلی کلافم دلم نمیخواد اصلا وقتی بزرگ شد تو دلش بمونه
دیگه براش شام خریدم و دو دست لباس برگشتیم

البته اصلا هم مراقبت نمیکنه از وسایلش گفتم یدونه رو نام ببر سالم باشه بخرم برات

الان نمیدونم چکار کنم برم بخرمش فردا یا نخرم