۱۳ پاسخ

ب همه بدهکاره🥲
تا میاد یه روز خوش از گلومون بره پایین یه اتفاقی میفته زهرمارمون میشه دست دخترتو بگیر برو یکم قدم بزن

وضعیت منم همینه متاسفانه

اکثر مردا همینن شوهر منم چند دقیقه پیش رفت با دوستش بیرون دیشبم عروسی بود من دیگه بیخیال شدم بحث میکنم بیشتر اعصاب خودم خرد میشه تصمیم گرفتم عصر دخترمو ببرم پارک هم حال و هوای بچه عوض بچه هم خودم یه بادی بخوره کلم

عزیزم میدونم مادری و بچه ت رو دوست داری پس هیچ وقت مشکلات خودت و همسرت رو براش تعریف نکن هر چقدر هم که بزرگ بشه . نباید غم و غصه خودمون آوار کنیم روی بچه هامون

بجا اینکه جمعه مارو ببره بیرون خودش می‌ره با رفیقاش یا می‌ره خونه مادرش

عزیزم میدونم حالا خیلی زوده ها ولی توروخدا هیچوقت با بچه درد و دل نکن..من از این کار مامانم خیلی اسیب دیدم و الانم بخواد حرف بزنه در حدمرگ عصبی میشم

خانوادت نزدیک نیستن بری پیششون ماشین بگیر برو با دخترت شوهرتم چیزی نگو اون که نیست رفته برا خودش گردش احتمالا

یه زندگی یه خوش‌بختی بما بدهکاره

مادر مهربون منم کلی وقت منتظر موند ک من بزرگ بشم
تازه شده بودیم رفیق هم با هم همجا میرفتیم کیف میکردیم ک مامان عمرش تموم شد🥲
مامان ۴۳ سالش بود من ۲۲

دقیقا منم میگم زوددخترم بزرگ شه باهاش دردودل کنم خوش بگذرونیم

چقد حرفات حرف دل منه. واو به واوش
منم همش میگم خدایا شکر که بهم دختر دادی بزرگ بشه دوتایی همه جا باهم بریم.همه جاهایی که همسرم باید منو میبرد ولی نبرده

دقیقا
زندگی دیگ بدرد نمیخوره

انشالله بزرگ میشه باهم لذت می‌برید،

سوال های مرتبط