۷ پاسخ

به هر روشی متصل میشم ولی قبول دارم انرژی شون زیاده

سلام هر روز بیرون بچه رو بدعادت میکنه مثل همین بچه خواهرشوهرم 🫤
چند تا اسباب بازی جدید هوشی بخر بشینه باهاشون مشغول بشه همش که نمیشه بیرون رفت تنوعم میشه براش

وسایل تازه براش بکیر،مداد رنگی و دفتر و اینا
یا اسباب بازی معمولی
خیلی سرگرم میشه
من خونه ی اقوامم میرم که بچه دارن یا اونا میان که باهم بازی کنن

والا ما مثل قبل بیرون میریم و پارک تو هم همین کارو کن البته من دیروز از صبح بردمش بیرون تا شب چون پدرشم خونه بود . دیشب تا صبح از پا درد ناله کرد 😂

عزیزم بازی های کن ک خودت ب عنوان ناظر یا داور باشی مثلا تو پو سبد یا ازین توپ های کوچولو بکیر با قاشق یکبار مصرف بگو ازین سر خونه توپ رو با قاشق تو دهنش ببره اپن سر خونه بندازه تو سبد ببینین ده تا توپ رو تو چند ثانیه می‌تونه ببره یا بشین کاردستی درست کنیم نقاشی کن بگو خودش رنگ و قیچی کنه .بالاخره باید باهاش شریک بشی تو بازی بهش راهکار بده راهم نشونش بده خودت ب کارات برس

خوب باهاش بازی کن بچه ها چه گناهی کردن اخه😕

بچه ها ما چقد بدشانس شدن از اون کرونا اینم از جنگ 😭😭

سوال های مرتبط

مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
سلام مامانای مهربون عصرتون بخیر خوبین حسین جانم ۶ سالشه دیروز که باپدرش رفته بود بیرون یه جا سوییچی خریده بود بعد امروز رفت توی بالکن دید بچه ها توی کوچه ان بازی میکنن گفت منم برم گفتم برو رفت گفت جا سویچیمم میبرم به دوستام نشون بدم گفتم ببر بعد که رفت منم از بالا داشتم نگاش میکردم دیدم جا سویجی دست پسر همسایه مون هست حالا نمیدونم خود پسرم داده یا پسره گرفتم بعد دیدم چند بار هی پسرم رفت نزدیکش که ازش بگیره پسر نداد هی برگشت عقب دوباره پسر اون وسیله ارزش نداره دوست دارم پسرم یاد بگیره بلد باشه وقتی وسیله ای رو که مال خودش به کسی داد دوباره بتونه بگیره و اینکه توی دوست یابی خیلی ضعیفه من سعی میکنم روزی دوساعت باهاش بازی کنم همسرم که اصلا باهاش بازی نمیکنه منم انتطاری ازش ندارم چون ۵صبح میره تا ۵ غروب فقط بلد بگه بیا بشین کارتون ببین یا گوشیشو بده دستش منم باهاش بازی می‌کنم واقعا سخته چون پسر کوچیکم هم سن اضطراب جداییشه همش گریه میکنه منم همش بغل میکنم که با پسر بزرگم بازی کنم و حسین اصلا با خودش بازی نمیکنه و خیل عصبیه زود قهر میکنه میگم حالا بازی ما تموم شد خودت بازی کن گریه میکنه و بشدت بد غذاست و انگار بترسه خجالت بکشه خیلی آروم حرف میزنه کسی نمیشنوه و بردمش باشگاه توی زمستون هوا سرد دو ماه بردم راهم هم دور بود پسر کوچیکم رو بغل میکردم می‌بردم اصلا تلاش نمی‌کرد هیچی یاد نگرفت