چند روزه اومدم شهرستان یزدان پدر منو دراورده اینقد نق میزنه اذیت میکنه که پشیمون شدم میگم همون خونه باید میموندم فوقش یه بمب میزدن وسط خونه دیگه😖😣😣😖
ظهرا بابام میخواد بخوابه مجبورم بیارمش تو حیاط تا بابام یه کم استراحت کنه
اوووف اصن معلومه همچین دلشون نمیخواد بیام بخاطر اذیتای این
از یه طرفم میترسم چند روز از استرس کلا شیرم کم شده بود
موندم چه کنم😭

منم چند روز رفتم شهرستان نه خودم خواب داشتم نه بچم نه شوهرم خیلی اذیت شدیم برگشتیم خونمون توکل ب خدا هر چی پیش آید خوش اید

من خانواده م از خدا شونه پیششون باشم ولی نشد برم ، دیگه پدر مادر آدم باید درک داشته باشن حداقل

به نظرم اصلا اشتباست تو این شرایط مسافرت رفتن من که هیج جا نرفتم بچه م تو خونه ی خودم خیلی راحت تره می رم پیش مامانم اینا همش بغلش می کنن اینم خسته میشه نق میزنه خوابش کم میشه ولی تو خونه ی خودمون خیلی راحت تره

من اصلا نرفتم خیلی دوست داشتم برم پیش مامانم باش ولی به خاطر همین مسئله نرفتم

دقیقا مثل منی تو خونه ام مث سگ میترسم میام خونه ای مامانم اینا داداشم به چی میگه بابام یه چی میگه مامانم برمیگرده میگه برو خونتون هیچی نیس نترس چیزی نمیشه نمی‌دونم فلان شوهرم میگه ببرمت خونه ای مامانم اینا اونجا هم من راحت نیستم اصلا موندم چیکار کنم

من تازه میخوام برم شهرستان ازالان استرس اونو گرفتم 😆

وای درد منم هست کسی درک نمیکنه

بمونی خونت بهتره
منم از خونم تکون نخوردم
اصلا حوصله جای دیگه رو ندارم
بچه گریه میکنه نق میزنه نمیخوابه
کسی درک نمیکنه ک

عزیزممم اینجوری نگو