سلام خانوما میخوام تجربه زایمانم رو براتون بگم
من تا اخرین روز هیچ دردی نداشتم با اینکه روزی ۱ساعت پیاده روی میکردم
روز اخر رفتم حموم دوش گرفتم فقط یکم کمردرد داشتم تا بعدازظهرش هیچ درد دیگه ای نداشتم
چون روزاخرم بود که هفته چهلم تموم بشه بعدازظهرش رفتم بیمارستان برای معاینه و ان اس تی
گفتن دهانه رحمم اصلا برای زایمان طبیعی خوب نیست و خوب بازنشده و سربچه رو هواست😐 دوبار معاینه شدم اخرم گفتن تو باید سزارین بشی بارضایت خودم از بیمارستان اومدم بیرون بعداز معاینه یکم لکه بینی و درد داشتم رفتم یه بیمارستان دیگه اونجا با یه خانومی اشنا شدم شماره یه خانوم دکتری رو بهم داد که منو قشنگ راهنمایی کرد
گفت سزارین لازم نیست شب برو سه چهارساعت پیاده روی کن رابطه بدون جلوگیری داشته باش دوش آبگرم بگیر روغن کرچک بخور اسکات بزن
تاصبح دردات شروع شدن بیا بیمارستان
کلا دوساعت پیاده روی کردم رابطه داشتم دردام بیشتر شد انقباضام شدیدتر شد طوریکه هر یک دیقه انقباض داشتم از درد نمیتونستم بخوابم
ساعت ۳صبح بود دردام شدیدترشد متوجه شدم خونریزی دارم
یک ساعت بعدش خودمو رسوندم بیمارستان با خونریزی شدید
معاینه شدم ۶_۷سانت دهانه رحمم بازشده بود بردنم اتاق زایمان تقریبا یک ساعتی روی تخت درد کشیدم دکتر گفت همزمان با دردات زور بزن
دهانه رحمم که ۱۰سانت شد با یکم فشار بچه ام خیلی راحت بدنیا اومد
فقط اینو بهتون بگم اگه درد ندارین یا هنوز شدید نشده بیمارستان نرید
درداتون رو تو خونه تحمل کنید بهتره

۶ پاسخ

عزیزم دردش چقد بود آدم می‌تونه تحمل کنه یا مرگ رو جلو چشش میبینه؟

منم دو روز دیگه وقت دارم طبق انتی تلاشمو میکنم ببینم دردم میگیره یا نه
فعلا که حرکات و نوارقلبش خوبه
اگه نگرفت دوم میرم میگم معاینم کنه که یکم تحریک بشه ببینم دردام شروع نمیشه

تو یعنی ۳۹ هفته و ۷ روز بودی رفتی گفت دهانه رحمت باز نیست؟

بسلامتی عزیزم🥹🧿🤲🏼ازالان منم دوش اب گرم بگیرم خوبه؟

خدا رو شکر که زایمان کردی و نی نی تو بغل گرفتی ،مبارک باشه ،برای منم دعا کن یکی دو روزه زایمان کنم دارم چهل هفته رو پر میکنم

مبارکت باشه چقدر خوب بود

از چندهفته پیاده روی رو شروع کردی؟؟ ورزش هم کردی یا فقط پیاده روی؟

سوال های مرتبط

مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین ۳ ماهگی
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...
مامان مهیار💙 مامان مهیار💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان آیماه♥کوچولو مامان آیماه♥کوچولو ۱ ماهگی
پارت 1
#زایمان طبیعی
39هفته و 3روز درد شدید کمر داشتم قبلنا هم داشتم ولی این روز شدید بود با مادرم و همسرم راهی بیمارستان شدم ماینه شدم یک سانت بود ساعت 7شب بود گفت برو پیاده روی کن تا شاعت ده بعد بیا منم رفتم خونه بعد از اونجا رفتم پیاده روی تا ساعت 1 دردم کلا گم شد درد نداشتم
دیگه گفتم چرا الکی برم بیمارستان😐😂رفتم گرفتم خابیدم🤣🤣تا که ساعت پنج صبح شد تو خاب بودم دیدم یهو دردم گرفت اونم رو پنج دقیقه بگیر ول کن بگیر ول کن احساس ادرار داشتم میرفتم دسشویی ادرار نمیومد😐😐😐😐تا که مادرم از رفت امد من ب دسشویی بیدار شد اومد گفت چطوری گفتم هر پنج دقیقه دردم میگیره ول میکنه گفت سری بریم بیمارستان تا بیمارستان 2ساعت راه بود😐😂
سر راه یک بیمارستان دیگه بود رفتیم گفت درد زایمان نیست😐😐
منو میگی کلی فوشش دادم ک گفت درد نیست راهی زاهدان شدیم اون بیمارستان ک میخاستم برم همونجا بود ساعت 7نیم رسیدیم زاهدان گفتم منو ببرین خونه خودم ک زاهدان بود گفتم میخام پیاده روی کنم با همون حال و درد پنج دقیقه ای🤣😂🤣😂