پارت 1
#زایمان طبیعی
39هفته و 3روز درد شدید کمر داشتم قبلنا هم داشتم ولی این روز شدید بود با مادرم و همسرم راهی بیمارستان شدم ماینه شدم یک سانت بود ساعت 7شب بود گفت برو پیاده روی کن تا شاعت ده بعد بیا منم رفتم خونه بعد از اونجا رفتم پیاده روی تا ساعت 1 دردم کلا گم شد درد نداشتم
دیگه گفتم چرا الکی برم بیمارستان😐😂رفتم گرفتم خابیدم🤣🤣تا که ساعت پنج صبح شد تو خاب بودم دیدم یهو دردم گرفت اونم رو پنج دقیقه بگیر ول کن بگیر ول کن احساس ادرار داشتم میرفتم دسشویی ادرار نمیومد😐😐😐😐تا که مادرم از رفت امد من ب دسشویی بیدار شد اومد گفت چطوری گفتم هر پنج دقیقه دردم میگیره ول میکنه گفت سری بریم بیمارستان تا بیمارستان 2ساعت راه بود😐😂
سر راه یک بیمارستان دیگه بود رفتیم گفت درد زایمان نیست😐😐
منو میگی کلی فوشش دادم ک گفت درد نیست راهی زاهدان شدیم اون بیمارستان ک میخاستم برم همونجا بود ساعت 7نیم رسیدیم زاهدان گفتم منو ببرین خونه خودم ک زاهدان بود گفتم میخام پیاده روی کنم با همون حال و درد پنج دقیقه ای🤣😂🤣😂

۲ پاسخ

خبببب

خب 🤔🤔

سوال های مرتبط

مامان آیماه♥کوچولو مامان آیماه♥کوچولو ۲ ماهگی
پارت 2
#زایمان طبیعی
رسیدیم خونه و منم ک رفتم دوش گرفتم و با مادرم رفتم پیاده روی نیم ساعت گذشت تا نمیتونم پیاده روی کنم گفتم برگردیم خونه
برگشتم ساعت 11بود شوهرم رفت برام کباب گرفت و کمپوت ک بخورم تا خوردم بالا اوردم حالم کم کم داشت خراب میشد
سرگیجه داشتم ساعت 1 شد دردام شدیدتر شدن ولی مثل قبل رو پنج دقیقه بودن رفتم بیمارستان ماینه شدم 4سانت بود گفتن برو تو حیاط پیاده روی کن یک ساعت بعد بیا تا از جام بلند شدم سرم گیج رفت چشام کور شدن هیچ جای رو نمیدیدم🥲
منو بردن بیرون سری بهم اب میوه دادن دوباره بالا اوردم هیچ جای رو نمیدیدم😭😭
گفتم منو ببرید خونه نمیخام اینجا بمونم کور شدم هرکار مادرم و مادرشوهرم کردن ک بمونم گفتم نمیخام منو ببرید
منو بردن خونه تب شدید کل بدنمو گرفت مثل اتش میسوختم🥲دوتا پتو روم انداختن تا میخاستن منو دست بزنن انگار از فریزر یخ بیرون کردن ب بدنم زدن🥲
دردام کلا غیب شدن ساعت الان دو بود من هیچ دردی نداشتم و تب بسیار شدیدی داشتم🥲
نیم ساعت داخل پتو بودم بعد منو بزور با همون پتو سوار ماشین کردن
چشام هیچ جای رو نمیدید رسیدیم دوباره بیمارستان دوباره ماینه شدم پنج سانت بود بدون درد 🥲
مامان مهیار💙 مامان مهیار💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان اِلیسا مامان اِلیسا ۱ ماهگی
زایمان طبیعی من پارت دو
بعدش گفتم حتما از رابطه ست به شوهرمم چیزی نگفتم خوابیدم فک کنم اون موقع ساعت ۱۰ شب بود یکو نیم شب بیدار شدم با کمر درد و زیر شکم که تا ۲ تونستم تحمل کنم قابل تحمل بود بعدش نشد و شوهرمو بیدار کردم گفتم دردم میاد ماساژم بده تایم گفت بریم بیمارستان گفتم نمی‌خوام خودش خوب میشه مسیرمون تا بیمارستان یک ساعت راه بود چون خونه ی مادر شوهرم بودم وگرنه بیمارستان به خونه ی خودم نزدیکه خلاصه تایم گذاشتیم که اره کمرم و زیر شکمم هر ۳ دقیقه بصورت بیست ثانیه اینا درد دارم بعدش شوهرم اصرار داشت بریم گفتم بریم ولی به خونه خودمون بریم که اگه یه وقت دردم بیشتر شد برم بیمارستان خلاصه وسایلارو جمع کردیم ساعت ۲ شب راه افتادم ۲و۵۵ دقیقه بود که دردم بیشتر میشد رفتم بیمارستان گفتن سه سانتی با این حال نمیتونم بفرستمت گفتم میخوام برم دوش بگیرم ورزش کنم بعد میام گفت یه ن اس تی هم بگیرم ببینم چجوریه آن است تی گرفت گفت او که دردات خیلی کوچیکن منم تعجب کردم با اینکه دردم زیاد بود بعدش رفتم رضایت دادم که هرچی شد مقصر خودمم و برگشتم به خونم ساعت سه ربع اومدم خونه و من تا ساعت یه ربع مونده به شیش درد داشتم دردام همون تقریبی فاصصلش دو سه دقیقه بود که اخراش یکم دردم بیشتر شد گفته بودم میخوام ورزش انجام بدم که واقعا نشد چون بدنم بی حس بودن نمیتونستم راه برم حالت تهوع داشتم گشنم بود شوهرم منو ماساژ میداد خیلی اروم میشدم برام صبحانه آورد سه لقمه خوردم بعدش برام نسکافه درست کرد گفت بخور که اون موقع دردم بیشتر شده بود بعد احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون که ترسیدم یه وقت کیسه ابم نباشه دیدم خونه و آب یه حالت ژله ای ترسیدم
مامان mami👣❤️ مامان mami👣❤️ روزهای ابتدایی تولد
خب تجربه زایمان طبیعی#پارت یک
من از ۳۵ هفته شروع کردم پیاده روی کردن و حموم آب داغ حرکات اسکات و اینم بگم تو کل بارداریم خیلی فعال بودم خیلیییی ها😅 خلاصه هر روز یه ساعت پیاده روی میکردن بعدش حموم میکردم و حرکات اسکات میزدم تا رسیدم به ۳۹ هفته ۳ روز بی صبرانه منتظر دخملم بودم وقتی ۳۹ هفتم بود رفتم زایشگاه ک معاینه شم گفتن یک سانتم برشتم خونه شروع کردم به پیاده روی یو ورزش هر کاری بگی کردم ولی بازم دردام شروع نشد 🤕۳۹ هفته ۲ روزم شد شب وقتی دراز کشیده بودم کمرم درد گرفت مث درد پریودی ولی جدی نگرفتم گفتم حتما باز درد کاذبه... صبح وقتی بیدار شدم باز همون درد بود ولی شدید تر و همراه با درد شکمی زنگ زدم مامانم گفتم مامان من درد دارم واسش توضیح دادم دردام چطوری گفت درد زایمانه !.تا این حرف مامانمو شنیدم از خوشحالی همین جوری تو خونه پیاده روی میکردم اونم تند تند به شوهرمم گقتم برو برام زعفران بخر امشب میرم زایشگاه اونم بنده خدا رفت خرید 😅خوردم خلاصه همسرم رفت دنبال مادرم ک بریم زایشگاه خلاصه رفتیم زایشگاه گفتن چیشده گفتم یکم درد دارم گفت چند هفتته گفتپ ۳۹ هفته ۳ روز گفت سنو انتیتو بده دادم گفت ن تو ۳۸ هفته ۶ روزی🤐منو میگی دوست داشتم جیغ بزنم گفت حالا برو دراز بکش ببینم چند سانتی رفتم دراز کشید گفتم خوبه دو سانتی 😍منو میگی شاد شاد بودم ... گفت برو یه ساعت پیاده روی کن تو بیمارستان و بیا باز معاینت کنم رفتم بیرون یه ساعت پیاده روی کردم برگشتم گفت ۳ سانت شدی برو ۱۲ بیا (۱۲شب چون من از ساعت ۹ اونجا بودم)خلاصه منم گرفتم‌پیاده روی کردم تا ۱۲ دیگ جونی برام نمونده بود رفتم داخل گفتم‌تورو خدا دیگ منو بیرون نفرست
مامان مهراد🥹 مامان مهراد🥹 ۳ ماهگی
مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین ۴ ماهگی
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...