هروقت میریم خونه مادرشوهرم تذکراتش شروع میشه
بچه رو اینجوری کن
بچه رو نگه دار ک زمین نخوره
پیش بچه بشین
بچه من خیلی شیطونه و همش زمین میخوره
نمیتونم همش جمعش کنم خب
واسه خودشونم پیش اومده ها
ولی فقط میخان ب من تذکر بدن و اذیت کنن😭😭😭
هیچ وقت فکر نمیکردم بچه دار شدن انقد اذیت داشته باشه

همشون همینن اخ که فقط تحمل کن

من مامانمم اینجوریه.. مثلا دارم در ظرف غذاشو میبندم میگه در ظرف رو بذار روش کثیف نشه.. دارم میرم کولر خاموش کنم بچمو عوض کنم میگه قبل شستنش کولرو خاموش کنیا
ازین چیزا ولی خیلی زیادد
حرصمم در میاد اما میدونم دلیلش اینه که عاشق دخترمه

عزیزم اهمیت نده
فکر نکن چون تذکر میدن ب وقتش بهتر عمل کردنـ
اصلا چنین چیزی نیست
پس بی خیال
فقط گوش بده
بعد ازین گوش ب اون گوش در

محلش نزار خیت میشه

یکی از خواهر شوهرای منم همینجوریه..ی چند بار که ب حرفش گوش نکنی، لال میشه دیگه

بگو من دوست دارم بچه م زمين خوردنم تجربه كنه نترس هيچي نميشه

هرچی بزرگتر میشن سخت تر میشن ،چرا اینقدر شیطونن اینا🫠🫠 من حالا همش باید خودم راه بیفتم و تذکر بدم به بقیه که مراقبش باشین🙃🙃 هی بالش دستمه پشتش بچینم که اگه افتاد بیفته رو اونا

وای نگو ک دلم خونه از دخالت‌های مادرشوهر زندگی رو زهر کرده هرروزم میاد خونم یه روز از دستش آسایش ندارم

محل نده بچس زمین میخوره ، شیطنت میکنه بچه سالم همینه دیگ ، ب دل نگیر ی گوشت در باشه ی گوشت دروازه

من از اول جوری رفتار کردم ک هیچکس حتی مادر خودم کاری ب بچه داریم نداره ، مثلا اوایل بهم میگفتن اینجوری کن اونجوری کن خیلی رک میگفتم کاری نداشته باشین بذارین ب هوای خودم ب روش خودم بچه بزرگ کنم

همشوووون همینن من چی بگم که اون روز داشتم با دستای عطرین دست دسی میکردم مادرشوهرم برگشته میگه یوااش شاق شاق میزنی دستای بچه درد میگیره😐 میبینی غذا میدم بچه یهو سرشو میاره جلو به من میگه یواااش رفت تو حلقش کلا زیادی دایه مهربون تر از مادرن