خب عزیزان تجربه من از زایمان طبیعی
۴بعد ظهر زایشگاه بستری شدم ده بدنیا اومد دختری
دهانه رحم یکسانت و سفت و کیسه آب سالم فشارم بالا بود دکتر ختم داد معاینم کرد گفت تا قبل یازده زایمان می‌کنی
ساعت برام نمی‌گذشت قرص زیر زبونی گذاشتم یه شلنگ کردن تو رحمم
دردام شروع شد که بشم چهار سانت ولی سه سانت شدم خیلی بد بود درد داشتم برام یه مسکن زدن بازم فایده نداشت
دردام ساعت ۷تا ۹به اوج خودش رسید معاینه کردن گفت سه سانتی تا فردا طول می‌کشه زایمان کنی هر چی میگفتم تورو خدا به ماما همراهم زنگ بزنید میگفتن الان وقتش نیست.
پاشدم رفتم سرویس گفتن قر بده همین که نشستم از درد روی چهار پایه دیدم بله کیسه ابم پاره شد دیگه خیلی درد داشتم ورزش کردم قر دادم اینا شدم پنج سانت هر چی میگفتم تورو خدا ماما همراهم و بگید میگفتن تو راهه
ماما همراهم ۹اومد من دیگه داشتم زایمان میکردم بهم گاز بی حسی دادن ولی اونقدر توی دردام تاثیر نداشت همینجوری نفس می‌کشیدم گواهی جیغ ۷سانت شدم بی حسی از کمر زدن انگار رفتم بهشتتت دردام تموم شد فقط دست میزدن شکمم میگفتن سفت شده زور بزن
عالیه بی حسی از کمر بهتون پیشنهاد میکنم تو طبیعی بی حسی از کمر بزنید ماما همراهم زیاد لازمم نیومد من از اون مورد آدما بودم که اول سخت دهانه رحم باز میشد ولی زود فول میشدم
خلاصه عزیزان ساعت ۱۰شب حلماگلی بدنیا اومد انقد به من مسکن زدن این بچه هم یکسره خوابه 😂😂دکتر گفت بخیه نخوردی خودش بچمو گرفت گفت کسی بچه رو نگیره خودم میگیرم فقط دوتا از داخل خوردم
ولی خونریزیم خیلی زیاده بنظرتون طبیعی هست

۱۵ پاسخ

اون چ ماما همراهی بوده ک آخرش اومده🫤🫤🫤🫤

وااااای
چقددر خدا دوستت داشته ک بخیه نخوردییییی 😭😭😭😭❤️
چ تجربه زایمان عالی
ایول

مبارک باشه عزیزم معمولا ماما همراه از ۴سانت میاد
میگن بی حسی خیلی خوبه

مبارک باشه عزیزم . خداروشکر. بسلامتی بغلش بگیری 💚🌹🥰

ای جانم مبارکه عزیرم خوش قدم باشه ❤️

خدارو شکر که راحت شدی

مبارکت باشه عزیزم آره خونریزی طبیعیه ولی حواست باشه دفع لخته نباید داشته باشی
چقدر خوب ک بخیه نخوردی خیلی عالیه
یعنی سوزن زدن به کمرت؟
منم بی حسی گرفتم ولی گاز بود و تو سرمم چیزی زدن اما همه دردارو می‌فهمیدم 🥺
۳ تومن هزینش شد اما راضی نبودم

قدمش پر خیرو برکت گلم بچه چندمه وزنش چقدربود خوب بخیه نخوردی

سلام عزیزم بسلامتی قدمش خیر باشه .منم قراره بی حسی بزنم اما میترسوننم میگن بزنی نمیتونی زور بزنی .تونستی زور بزنی؟ کامل بی حس شدی یا دردا کم شدن؟ و اینکه بچت چند کیلو بود

منم مثل شما بودم ولی با پارگی کیسه اب بستذی شدم
شلنگو ک گذاشتن ۴ سانت شدم ماماهمراهم اومد
ورزش روی توپ یا همون قر دادن انجام‌ دادم
بی حسی نزدن برام. گازم تاثیر نداشت
بچه هم طبیعیه کلا خواب باشه. واسه شیر حتما بیدارش کن ک قندش نیفته و زردی نگیره
خونریزی هم اوکیه. نترس

مرسی از اینکه از تجرباتت گفتی منم چهار سانت بودم بی حسی از کمر به پایین بهم زدم دردام تموم شد عالی بود ولی بعدش تا ده روز همش سردرد بودم کفتن عوارض آمپوله بازم ارزششو داشت

مبارکه عزیزم
خوش قدم باشه

ماما همراه باید از اول میومد پس چ پولی میگیرن از ادم اخه
خلاصه ک تموم شد بسلامتی و دل خوش قدمش خیر وپر روزی باشه الهی❤️

آخی بسلامتی عزیزممم خداحفظش کنه

مبارکه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان جوجو ساروین🐣💙 مامان جوجو ساروین🐣💙 ۱ ماهگی
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۳ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم
مامان 🩷معجزه🩷 مامان 🩷معجزه🩷 ۱ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳

اوایل که کم کم میرفت اصلا درد نداشتم و با ترکیدن کیسه هم کلی آب گرم ازم رفت و بعد از اینکه دوز آمپول فشار بیشتر کردن دیگه من دردام شروع شد و اومدن معاینه کردن و گفتن چهار تا هفت سانت هستم و ماما همراهم همون لحظه رسید و روزشان شروع شد اول رفتم زیر دوش و خیلی خوب بود آرومم کرد و رفته رفته دردام زیاد شد کیسه آب گرم هم استفاده کردم و خیلی خوب بود بعد اونم رو توپ رفتم و ماما همراهم تو دستام و پاهام یه نقطه های رو بهم گفت که وقتی دردام میومدن اونجا رو فشار میدادم و تکنیک تنفسی رو انجام میدادم خلاصه بعد از توپ معاینه شدم و گفتن که هشت سانتم و دیگه دردام نفسمو میگرفت بعدش ورزش گربه رو انجام دادم خیلی دردمو کم می‌کرد خیلی برام خوب بود اونو کلی انجام دادم و دراز کشیدم برای معاینه و ماما همراهم کفت که فول شدی هر وقت حس زور اومد بهت پاهاتو بکش تو شکمت و زور بده سه یا چهار بار اینکارو کردم و گفتش که دیگه سر بچه دیده میشه پاشدم رفتم سرویس و خودمو شستم و از سرویس تا تخت زایمان به زور رفتم و یعنی تا اونجا مردمو زنده شدم….
مامان بهراد مامان بهراد روزهای ابتدایی تولد
سلام مامان جونیا
امیدوارم حال همه اتون خوب باشه من بلاخره زایمان کردم تو هفته ۳۹ ام ساعت چهار صبح دردم شروع شد تا رفتم بیمارستان بستری شدم شد ساعت ده ماما همراهم ساعت یازده اومد برام بی حسی زدن ولی اصلا بی فایده بود برام درد داشتم فقط موقع معاینه دیگه زیاد اذیت نبودم ولی دختره تخت کناری کلا بی حس شده بود بی حال بود ولی باز انقباض رحمم زود زود پیشرفت میکرد دیگه تو همون دردا ماما همراهم یکم ورزشم داد که نتونستم ولی زیاد ادامه بدم بعد پرده رو کشید پاهامو میداد بالا زمانی که دردم شروع میشد میگفت زور بزن فک کن میخوای مدفوع کنی دیگه این کار انجام دادیم ساعت دوازده و نیم فول شدم نفر قبلی زایمان کرد منو بردن داخل اونجا تایمی که درد شروع میشد میگفت زور بزن تمام توانتون بذارید زور بزنید زایمانتون راحت میشه دیگه سر بچه اومد بیرون و تموم دیگه اصلا انگار نه انگار درد میکشیدم چند دقیقه قبل بخیه زدن بردن داخل زایشگاه بعد اینکه خودم دسشویی کردم بردنم بخش من بیمارستان ۱۷شهریور مشهد رفتم خدایی خیلی برخورد پرسنلشون خوب بود فقط دو نکته همکاری کنید و قشنگ زور بزنید خانم کناری همکاری نمیکرد عصبانیشون کرده بود یکم تند رفتار میکردن
مامان آریان مامان آریان ۱ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان آقا حسین مامان آقا حسین ۱ ماهگی
پارت ۴ ساعت ۶ دوباره معاینه ام کرد گفت ۵ ۶ سانت شدی گفتم تروخدا تحمل ندارم یا من رو ببر سز یا آمپول بی دردی بزن یکم آروم بشه دردام گفت نه آمپول نمیشه بزنم بچه ضربان قلبش منظم نیست بزنیم ممکنه ضعیف بشه از ساعت ۶ هر نیم ساعت از اون معاینه وحشتناک ها می‌کرد میگفت میخوام کمک کنم زودتر باز بشی دردام همینجور بیشتر و بیشتر میشد که یه آمپول میزد وسط دردام از حال میرفتم دوباره که دردام شروع میشد پا میشدم میخواستم جیغ بزنم ماما همراهم میگفت نفس عمیق بکش سه تا بده تو بده بیرون با بدبختی نفس میکشیدم تهش یه جیغ میزدم😅 ساعت ۷ و نیم معاینه شدم شده بودم ۸ سانت یه ماما دیگه هم معاینه کرد گفت آره ۸ سانته زنگ زدن به دکتر گفتن بیا دکتر ۸ بود اومد اونم معاینه کرد گفت ۸ سانته بهم گاز دادن استنشاق کنم چون دیگه دردا داشت من رو میکشت حالا به جای نفس و جیغ وقتی دردام شروع میشد تند تند تو اون نفس می‌کشیدم که اشتباهم این بود زیاد توش نفس کشیدم که رفتم تو حالت اغما ماما صدام می‌کرد صداش رو می‌شنیدم نمیتونستم جواب بدم دیگه نمیدونم ساعت چند بود که ماما دکتر اومدن بالاسرم با فاصله نگاه میکردن میگفتن بچه اومده یعنی دیگه بدون که معاینه کنن معلوم بود گفتن بلند شو برو اتاق زایمان با اون دردم از جام بلند شدم با سرعت رفتم که یکم دردم آروم بشه رفتم رو تخت زایمان خوابیدم ماما همراهم اومد گفت پاهات رو بگیر تو دستات زور بده منم همون کار رو کردم اونم همزمان با من محکم رو شکمم دودستی اومد از اون طرف هم دکتر با قیچی برش داد یهو سبک شدم دیدم شکمم داغ شد نگاه کردم دیدم یه موجود سیاه رو شکممه قربونش برم بهترین حس دنیا بود یعنی تمام دردام رو شست برد🤩
مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 ۳ ماهگی
تجربه زایمان من🌸🤍
#پارت دوم
وقتی ماما شروع کرد به زدن آمپول های فشار من خیلی درد می‌کشیدم ولی سعی میکردم تحمل کنم و صدام درنیاد فکر کنید من از ساعت پنج غروب بستری شدم با دهانه رحم یک بعد پنج ساعت تازه دو شده بودم بادرد های افتضاح هر دقیقه هم آمپول فشار میزدن و درد من شدید میشد ولی خیلی کم پیشروی میکردم من حدود ۱۹ساعت یا۱۸ساعت درد زایمان طبیعی کشیدم
صبح فردا بستری من تازه چهار سانت بودم دکتر شیفت که اومد معاینه کرد گفت این اصلا لگن مناسبی برای زایمان نداره سرویکسش خیلی بالاست
ببرین. سزارین ولی از شانس من شیفت عوض شد و یه دکتر دیگه اومد ماجرا رو که ماما من بهش گفت اومد معاینه کرد و گفت نخیر لگن و سرویکس خیلیم عالیه و به دارو ها ادامه بده من با دارو ها و دستکاری های ماما (شکنجه واقعی)تا ساعت ۹به ده سانت رسیدم نگم براتون از حس وحشتناکی که تو ده سانت داشتم بدون اینکه خودم بخوام زور های شدید میزدم و ماما دوباره داشت شکنجه میکرد منو ولی هرچقدر زور زدم سر بچه پایین نمیومد
ماما هم هر شکنجه ای بلد بود داشت میکرد و چندتا چندتا آمپول فشار میزد
به منم دروغ می‌گفت که اینا مسکنه برات میزنم
از پنج سانت به بعد هم بهم گاز بی دردی دادن ولی بر خلاف اسمش درد منو حتی بیشتر هم میکرد و کمتر نمیکرد حتی متوجه شدم اون گاز برای بی دردی نیست و برای اینه دهانه رحم زودتر باز بشه
مامان آوش مامان آوش ۴ ماهگی
سلام به همگی من دو روز پیش زایمان کردم و به رسم گهواره اومدم تجربه بزارم ، من از بی حسی اپیدورال استفاده کردم و البته خیلی راضی بودم، صبح ساعت ۷ و نیم حدودا دردام شروع شد، انقباضاتم میگرفت و ول میکرد ولی منظم نبود، یکم کارامو کردم صبحانمو خوردم، خونمو مرتب کردم ، شک داشتم که درد زایمان باشه، رفتم یه دوش گرفتم اومد و دیدم خوب نشد و داره دردام بیشتر میشه، وسایلمو جمع کردم و رفتم بیمارستان، ساعت ۱۲ حدودا بیمارستان بودم، معاینم کردن ۳ و نیم سانت بودم، روز قبلش دکترم معاینه کرده بود و ۳ سانت بود،کیسه آبم رو پاره کردن همون وقت که اصلا درد نداشت و سرم فشار وصل کردن، بعد از سرم فشار دردام یل زیاد شد، اینجاش یکم سخت بود ، دیگه مامام اومد و بردم ورزش و گفت اگه اپیدورال میخوای باید حداقل ۵ تا ۶ سانت باز باشه ، با ورزش به سختی و دردناکی رسیدم به ۵ و نیم و دکتر بی حسی اومد ، وقتی بی حسی رو زد دیگه آب بود رو اتیش ، همه دردام رفت ، خیلی خوب بود، خیلی ضعیف انقباضاتم و حس میکردم، که بهم گفت هر موقه حس کردی فشار بده ، انجام دادم و اصن یه رب بعدش ۹ سانت بودم ، دکترم اومد و اینجا باز انقباظات رو بیشتر حس میکردم و دردناک بود ولی به دردناکی قبل بی حسی نبود، هر کاری گفتن انجام دادم و ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه زایمان کردم، همینکه زایمان کردم درد انقباظات تموم شد، و دکتر شروع کرد بخیه زدن، که یه حس سوزن سوزن حس میکردم ، بد نبود، و تمااااام ، رفتم بخش و حالا اثر بی حسیا رفته هیج مشکلی ندارم ، فقط بخیه هام درد میکنه
مامان خوشگل خانوم مامان خوشگل خانوم ۴ ماهگی
پارت 2
از اینورم ماما همراهم قرار بود از چهار سانت بیاد روی سرم اما چون شیفتش بود بنده خدا همش میومد ازم خبر می‌گرفت و چند باری هم معاینه کرد و گفت دهانه رحمت خیلی سفته و اصلا نرم و شل نشدی دیگه همش شروع کردن به گذاشتن شیاف و قرص های نرم کننده دهانه رحم تا ساعت 12شب بازم اون نتیجه دلخواه رو نداد من فقط 3سانت شدم وقتی سه سانت بودم اون سوند رو ازم کشیدن ک اندازه توپ کوچولو شده بود. دیگه ماما همراهم اومد پیشم و دوباره معاینه کرد و گفت اینجوری نمیشه و باید بندازمت رو دور خلاصه دوز آمپول قرص هارو بیشتر کرد و انقباض های منم هعی بیشتر شد بی نهایت دردم می‌گرفت موقع انقباض طوری فشار روم بود که گفتم الانه که من دیگه زایمان کنم خیلی درد داشتم و فکر میکردم الان 7یا8سانتی شدم حداقل.ماما همراهم دوباره معاینه کرد و گفت هنوز 4سانتی دیگه دردهای بدی داشتم و استرس بدی هم گرفته بودم که چرا اینهمه طول کشیده و اینهمه من درد دارم اما دهانه رحمم باز نمیشه
مامان پسته پسر👶🏼🩵 مامان پسته پسر👶🏼🩵 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
یک هفته قبل زایمانم رفتم معاینه ۱ سانت بودم ولی سر بچه بخاطره ورزشام پایین بود و جای خوبی بودی دیگه کلی ورزش کردم و اسکات زدم و … اما دردم نگرفت که نگرفت🫠چند روز قبل زایمانمم رفتم مجددا معاینه دیدم همون ۱ سانتم دیگه مامام گفت اب ولرم و خاکشیر و عسل و یکم زعفرون بخورم ، شب خوردم ، صبح زودم بیدار شدم خوردم و دردام همون ۱ ساعت بعد شروع شد ساعت ۸ صبح درد داشتم دیگه دوبار حموم داغ رفتم و اینا ساعت ۴ رفتم بیمارستان ۳ سانت بودم اما چون درد منظم داشتم بستری شدم تا بستری شدم ساعت ۵ اینا شد ، یکم رو توپ ورزش کردم شدم ۴ سانت زنگ زدم ماما همراهم امد و ورزشارو شروع کردیم که خوب خیلی موثره و اینکه شوهرمم کل پروسه زایمان پیشم بود که واقعا تاثیر مثبت داشت اگه ماما همراه و شوهرم نبود قطعا دیوونه میشدم ، خلاصه ساعت ۹ شب اینا معاینه شدم دیدم ۵ سانتم که کیسه ابمو پاره کردن و من چون دیگه نمیتونستم برم تو وان رفتم روی توالت فرنگی نشستم و کمرمو اینارو زیر اب گرم گرفتم و همچنانم ورزش کردم ساعت ۹:۳۰ دیگه داشتم از شدت درد جون میدادم چون از ۸ صبح بیدار بودم و درد داشتم خیلی خسته بودم هیچی نخورده بودم از ترس مدفوع و اینا فقط اب عسل میخوردم که قندم نیوفته خلاصه وقتی ۹:۳۰ کفت بیا رو تخت برای معاینه چشمام سیاهی میرفت پیش خودم میگفتم بقیشو چجوری ادامه بدم و .. همین که دراز کشیدم گفت فول شدییی😳چشمام ۴ تا شد اصلا انگار دوباره امدم بیمارستان یا انگاری از خواب بیدار شدم دیگه هیچ خستگی نداشتم وقتی اینو شنیدم ( برای همین بود که همه ماما ها میگفتن از ۵ سانت تا ۱۰ سانت خیلی زود میگذره )
مامان نخود مامان نخود ۱ ماهگی
زایمان طبیعی پارت۲
خلاصه از یه سانت شرو شد کم کم رسید ب دو سانت .بعد دیگه سرم فشار بهم زدن نوار قلب بچه هم یسره میگرفتن.بعد از اون هر یک ساعت نیم الی دو ساعت طول میکشید دهانم باز شه روندش کند بود.
هر به ساعت یبار معاینه میشدم و ماما تحریک میکرد که زودتر باشه . هر سریم لک بینی داشتم روی توپ ورزش میکردم . سرمم تو دستم بود . تااا اینکه شدم ۵سانت کیسه ابمو زدن پاره کردن که انقاباضتم بیشتر بشه و دهانه رحمم تند تر باز بشه .خلاصه با کلی درد شدم ۷سانت که دردامو نمیتونستم تحمل کنم بهم داروی مسکن زدن تو سرمم . بعد از اون هم انقباضام خیلی شدید و پشت هم شد . دکتر گفت بی حسی کمرتو میزنم معاینه تحریکیت میکنم که زودتر زایمان کنی .
بیحسی رو تو کمرم زد و پاهام داغ شد بعد دیگه بی حس شدم حتی نمیتونستم راه برم روی ویلچر نشستم و رفتم اتاق عمل زایشکاه .اونجا کم کم رفتم روی ده سانت اینم بگم بعد اون امپول هیچ دردی نداری و واقعا نجاتم داد منو .دیگه رسیدم ب ده سانتو دکتر گفت موهاش پیداس تا جایی که میتونی زور بزن اون طولانی نه کوتاه کوتاه .
چون بچم ریز بود کنی برش خوردم و بخیه .دیگه تقریبا یه ده تایی زور. زدم تا نینی اومد . بعد از اونم با چند تا سرفه جفت خارج شد . این حین مدفوع خارج میشه ازتون نگران نباشید ولی عادیه ...
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (۲):ساعت ۵ بود ماما همراهم اومد من سه سانت بودم و شدید درد داشتم و حتی نمیتونستم وایسم چه برسه ورزش کردن رفتم زیر دوش آب گرم حالت سجده شدم ولی دردام بدتر میشد و آرومم نمیکرد ماسک اکسیژن زدم ولی اونم حالم رو خوب نکرد تااینکه ساعت ۷ نیم دوباره معاینه ام کردن و دیدن شدم ۶ سانت و بهم گفتن فقط زور بزنم و با کلی فشار شکمی و معاینه به ۸ سانت رسیدم و ماماهمراهم میگفت اصلا زور زدن رو قطع نکن چون سر بچه میره بالا میاد پایین منم همش زور میزدم و شد ساعت ۹نیم که بچم به دنیا اومد و من هیچ حسی بهش نداشتم چون اونو دلیل همه این بدبختی هایی که کشیدم میدونستم و حالم بد بود و خلاصه جفت به راحتی بیرون اومد ولی موقع بخیه زدن من سوزش داشتم نمیدونم چرا اثر نمیکرد بی حسی هاشون و بخیه زیادی خوردم جوری که الان نمیتونم بشینم ☹ و خلاصه خاطرات بدش تا آخر عمرم به یادم میمونه و فراموش شدنی نیست و میگن که وقتی زایمان کنی انگار تازه متولد میشی و هیچ دردی نداری درحالی که من الان سردرد شدید دارم و همه بدنم گرفته و درد میکنه مخصوصا کمر و گردنم نمیدونم اثرات زایمانه یا دارو بی حسی...من قصد ترسوندن کسی رو ندارم و بدن با بدن هم فرق داره ولی من خیلی اذیت شدم انشاالله همه به راحتی زایمان کنید 😘♥️