۱۷ پاسخ

عزیزم میبری پارک شده بچت رو ول کنی بیای خونه کوچه هم به اندازه پارک تنها ناامنه خودت باید باشی

منم همین مشکل تو کوچه داشتم با این فرق که فحش نمیدادن ولی بچم شپش گرفت از یکیشون😒
عصر که میشه ۱۰ تا بچه تو کوچه صداشون میاد بچم همش میگه مامان من تنهام همه دارن بازی میکنن و منم میخوام برم خیلی جلوشو میگرفتم ولی چون خودمم خیلی تو کوچه بازی میکردم میگفتم شادیشو نگیرم.
راه حل مناسب اینه خودتم بری حواست باشه بهشون
جز این ببری یه پیاده روی یا پارک نزدیک که سرگرم شه از سرش بیفته
یا باهاش حرف بزنی رفتار اون دختر بده و باهاش دوست نباشه

کلا به نظر من نذار بره تو کوچه که عادت کنه، من خودم والا یه لحظه ام نمیتونم پسرمو تنها بذارم بره بیرون، بالاخره ماشینی چیزی رد بشه یا یکی گولشون بزنه، نمیدونم شاید زیادی حساسم ولی حتی توی پارکم یه لحظه ازش چشم برنمیدارم

عزیزم توی خونه سرگرمش کن
منم تو غربت زندگی میکنم
و بچه هام رو سرگرم میکنم

باید دخترتو اگاه کنی که اجازه نده کسی به حریم خصوصیش دست بزنه ودستوراشون اجرا کنه

راه حلش اینه ساعت مشخص کنی مثلا یکساعت برین توی کوچه خودتم بشین نگاشون کن
دختر من هر روز میره توی کوچه ولی من هر روز میرم میشینم میبینمش.باهم میریم باهم برمیگردیم.یه دیقه هم تنها نذار باشه.مخصوصا دختر خییییلی حساسه مراقب باش

عضای شخصی و بهش یاد بده و بگو که چقد با ارزشن و کسی نباید ببینه

میتونی با مامان اون دوستش حرف بزنی ک گاهی اون بیاد خونه شما شما مراقبشون باشی گاهی دختر شما بره مادر اون هوادار باشه

دوساعت ببرش بیرون خودتم‌وایسا دم در ک‌جلو چشمت باشه چه میشه کرد دیگ‌ولی قبلش امادش کن ک فقط ب این شرط ک دوساعتت تموم‌شد بیای خونه وگرن کلا خبزی از کوچه نیس

من تاحالا دخترمو اصلا نزاشتم بیرون بره خونمون جای غریبی نیس نزدیک مادرمم هستیم ولی همیشه یاتوخونه باهاش بازی میکنم یا شهربازپارک.کلاس.خونه مادرم. خلاصه هرکار میکنم سرگرم بشه ولی کوچه عادتش نمیدم کوچه پراز بچه های بیتربیته. معلوم نیس چه نوع رفتاری قراره ازشون سربزنه

ماها اصلا بچه امونوو تو کوچه نمیبریم بازی کنه حتی با بچه های ساختمان خودمونم ارتباطی نداره.مهد میره و کلاس ورزش و نقاشی بقیه اش یا خودش مشغول تنها یا باهم بیرونیم یا باهم بازی میکنیم.فکر کن کوچه ای و بچه ای نیست طوری دیگه سرگرمش کن

بچه تنها میفرستی کوچه مگه😳
خودت کنارشون باش خب

وای نزار اصلا بره پیشش پسر منم ی روز اومد گفت مامان فلانی بهم گفت مامان باباش شبا کارای بد میکنن بیا منو توام از این کارا بکنیم منم به پسرم گفتم کاره بدیه نکن و به مامان اون طرف هم گفتم ولی پیگیر نشدم ک دیگه بازی نکنن الان پسرم عین پسر همسایمون شده آنقدر عذاب میکشماااا

حالا چه جوری عادتش بدم نره ؟

ببرش پارک ببرش کلاسی چیزی ثبت نام کن وقتشو پر کن ولی اصلا نزار بااون دختره بازی کنه ماشاالله دخترای الان چه چیزایی میدونن

وای خوبه که اومده بهتون گفته. اصلا دیگه نذار باهاشون بازی کنه یکم سخته خودتون ببرید بیرون ولی وقت بذارید خودتون ببریدش پارک بهتره تا آسیب روحی روانی ببینه

مامانه دوستش میدونه قضیه رو به مامان اونم بگید شاید اونم دیگه جداش کنه اینا با هم بازی کنن

فقط نزار باهاشون بازی کنه
خودت ببرش پارک عصرا

سوال های مرتبط

مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
سلام مامانای مهربون عصرتون بخیر خوبین حسین جانم ۶ سالشه دیروز که باپدرش رفته بود بیرون یه جا سوییچی خریده بود بعد امروز رفت توی بالکن دید بچه ها توی کوچه ان بازی میکنن گفت منم برم گفتم برو رفت گفت جا سویچیمم میبرم به دوستام نشون بدم گفتم ببر بعد که رفت منم از بالا داشتم نگاش میکردم دیدم جا سویجی دست پسر همسایه مون هست حالا نمیدونم خود پسرم داده یا پسره گرفتم بعد دیدم چند بار هی پسرم رفت نزدیکش که ازش بگیره پسر نداد هی برگشت عقب دوباره پسر اون وسیله ارزش نداره دوست دارم پسرم یاد بگیره بلد باشه وقتی وسیله ای رو که مال خودش به کسی داد دوباره بتونه بگیره و اینکه توی دوست یابی خیلی ضعیفه من سعی میکنم روزی دوساعت باهاش بازی کنم همسرم که اصلا باهاش بازی نمیکنه منم انتطاری ازش ندارم چون ۵صبح میره تا ۵ غروب فقط بلد بگه بیا بشین کارتون ببین یا گوشیشو بده دستش منم باهاش بازی می‌کنم واقعا سخته چون پسر کوچیکم هم سن اضطراب جداییشه همش گریه میکنه منم همش بغل میکنم که با پسر بزرگم بازی کنم و حسین اصلا با خودش بازی نمیکنه و خیل عصبیه زود قهر میکنه میگم حالا بازی ما تموم شد خودت بازی کن گریه میکنه و بشدت بد غذاست و انگار بترسه خجالت بکشه خیلی آروم حرف میزنه کسی نمیشنوه و بردمش باشگاه توی زمستون هوا سرد دو ماه بردم راهم هم دور بود پسر کوچیکم رو بغل میکردم می‌بردم اصلا تلاش نمی‌کرد هیچی یاد نگرفت