۱۰ پاسخ

چه زوج خوشبختی

منم خیلی دوس داشتم دختر داشته باشم
خیلی دوس دارم زودتر ببینمش
عاشقشم

چقدر عکستون زیباست🥺🥺😍😍

عزیزم مبارکتون باشه 😍

ای جانم چه ناز و قشنگ

ای جان

چقدر قشنگین😍عزیزم عکساتونو‌ فوتوگراف گرفته؟

خوشبختیتون دائمی برا منم دعا کن راه درستو برم تکلیف زندگیم معلوم بشه

خداروشکر انشالله خوشبخت بشین در کنار نینی زندگی خوبی داشته باشین

😍😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان گل پسری🩵🧿 مامان گل پسری🩵🧿 روزهای ابتدایی تولد
پسرکم دوردونه مامان قربون چشات برم میخوام اینجا برات یه چیزی تعریف کنم که بمونه به یادگار شاید بعدها خوندیش و توام مثل من ذوق کردی🩵💋🌸🧿
دیشب کنار بابایی دراز کشیده بودم و بغلم کرده بود،دستاش رو دستام بود که تو شروع کردی به تکون خوردن سریع دستاشو گذاشتم رو شکمم تا تکوناتو حس کنه اخه میدونی هربار بهش میگفتم داری تکون میخوری با تعجب و گنگ نگام میکرد و میگفت یعنی میفهمی خواستم اونم بفهمه و حست کنه اون لحظه که زیر دستاش حست کرد واسه اولین بار هیچ وقت صورت باباتو و اشک تو چشماشو و ذوقشو نمیتونم فراموش کنم...تو قشنگ ترین حس توی این دنیای بی رحمی برامون پسرم...انقدر داشتنت قشنگه که نمیشه با هیچ جمله ای تعریفش کرد...بعدش تو دیگه تکون نخوردی پسرک شیطونم😂😂باباتم ترسید که نکنه دستاش اذیتت کرده سریع دستاشو ورداشت و گفت اا فک کنم دستم سنگینه اذیت شد😭😂😍و من بازم چشام قلبی شد از اینکه دیدم انقدر قشنگ نگرانته و به فکرته😍😍مامان دورت بگردم من دیشب دیگه خیالم راحت شد که چه من باشم کنارتون چه نباشم بابایی مثل کوه همیشه پشتته قربون دوتاتون برم که شدید تمام دنیام🧿🌸🩵


این حس قشنگ و برای تمام عزیزای چشم انتظارم از خدا میخوام🙏🙏
مامان دونه مامان دونه روزهای ابتدایی تولد
پسرِ قویِ من سلام!
بالاخره با کمک هم ماه هشتم بارداری رو ترک کردیم و وارد ماه نهم شدیم..
آخ جون باورت میشه؟ خیلی خوشحالم مامانی .. یه روزی پر بودم از ناامیدی و با اشک نوشتم یعنی میشه منم رنگ ماه نه رو ببینم؟! و امروز دیدم!
خدا خیلی بزرگه.. تو باعث شدی من ایمان از دست رفتمو دوباره بدست بیارم مامان.. امشب یکی از ناب ترین و درعین حال دلگیر ترین شب های زندگیمه ممکنه بخاطر شرایط بارداریم این اولین و آخرین بارداری باشه که تجربه میکنم..
اگه دلم به حرکات و رقصیدنت توی شکمم تنگ بشه چی؟
این لگد ها اولین زبان مشترک بین من و تو بودن.. وقتی از غذایی که میخورم راضی هستی و به نشانه تشکر لگد میزنی، وقتی پوزیشن خوابم تو رو توی تنگنا قرار میده و اذیت میشی و دست و پا میزنی، وقتی خوابیدم از جام پامیشم بابا بهم میخنده میگه شکمت یه ور شده و تو کنج کردی یه گوشه..!
همه این حرکات و لگد ها مثل یه رازه ، رازی که فقط من و تو ازش باخبریم.. گاهی بابات رو توی این حس ها شریک میکنم و تا بابا میاد دیگه تکون نمیخوری و منو ضایع میکنی🥲
شب های دیگه از ترس اشک میریختم، ترس زبونم لال از دست دادن یا اذیت شدن تو.. امشب از خوشحالی اشک میریزم!
قندِ من!ممنون که توی این مدت مهمون شکمم بودی مامان.. ممنون که باعث شدی این احساس قشنگ رو تجربه کنم..
حرکات شیرینت همیشه به یادم میمونه
بارداریِ تو یه تجربه‌ی خاص بود برامون..
خیلی برای من و بابا عزیزی
بینهایت دوست داریم پسرکم