اين روزا اكثر كسايي كه ميبينن رادمان خيلي بهم ميچسبه و ازسر و كولم بالا ميره بهم ميگن كه جاي خوابشو جداكن
اما من جداش نميكنم چون طي اين نه ماه كه مادر شدم و البته نه ماه قبلش شاه كليدتجربه هام اين بوده كه به حس و غريزه ى مادريم اعتمادكنم مهمترين دليلم هم براى اينكار اينه كه واقعا ته دلم راضي نيست
خوابيدن دركنار هم حس امنيت و آرامش به بچه ها ميده حداقل تا هفت سالگى
يه روانشناسي ميگفت ضميرناخودآگاه بچه ها در هفت سالگى موقع خواب بيداره و تنها خوابيدنشون روى عزن نفسش اثرگذاره
بچه ها توي سن پايين كه قدرت حرف زدن و توضيح دادن ندارن كه چي براشون پيش مياد مثلا خواب بد ببينن بترسن صدايي بشنون
توى سه چهار سالگى هم كه تخيلاتشون شكل ميگيره و قصه سازى ميكنن ممكنه ترس اونوقت بياد سراغشون ،من اگه باشم دوست ندارم تنها باشم
من خودمم كنار پسرم آرامشم بيشتره
خلاصه اگه حالتون باهم خوبه نگران اين نباشيد كه شبيه بقيه نيستين

تصویر
۲۴ پاسخ

وای مگه میشه من کنارم میخوابه هی بیدار میشم نگا میکنم اگه جدا کنم خودم خواب نمیبره از نگرانی هم جدای از اینا خودم با عشق میخوابم کنارش

هرکی ی نظری داره ولی من ۹ ماهگی جای خاب دخترمو جدا کردم چون توو تخت خودش بهتر میخابه و میدونه وقتی بره تووی تختش موقع خابه.. از طرفی الان درکی از ترس و تنهایی و تاریکی نداره و بهتر میتونه بااین قضیه کنار بیاد.. وقتی بزرگتر بشه و درکش از تنهایی و تاریکی بیشتر بشه وابستگیشم ب مادر بیشتر میشه اونوقت کارت خیلی سختتر میشه، از طرفی بچه ای ک میتقل میخابه اعتماد بنفس بیشتری داره.. منم خیلی بهش وابسته بودم خابیدن کنارش واقعا برام لذت بخش بود الانم گاهی عصرا پیش هم میخابیم

من دو سالگی جداش میکنم فعلا همینجوری راحتم🙆🏻‍♀️😁

مال دندونه بابا اینقد بچه هارو اذیت نکنید تا دوسال اینا درگیرن درد بدیه ها زبون ندارن بگن

من خودم تا بیست سالگی تو بغل باباو مامانم خوابیدم تا پاهامو نمیذاشتم بین پاهای مامانم نازم نمیکرد خواب نمیرفتم خیلیم راضیم اوناهم اگه ناراضی بودن مشکل خودشون بود 😁

عزیزم😍 لباشو

اصلا چه ربطی داره به جدایی خواب وابستگی بچه
بچع ها تو این سن همشون همینن
ولی ۷ سالگی جدا کردن بچه خیلی خیلی مشکل ساز و سخته
بهترین سن ۱۸ ماهگیه از نظر روانشناسی بازم هر طورخودت صلاحته🥹❤️

دقیقاحرف دل من موافقم عزیزم

و منی که از بغل کردنش موقع خواب لذت عالمو میبرم خیلی حس خوبیه🙂

باهات موافقم منم اصلا دوست ندارم حالا حالاها جای خواب پسرمو جدا کنم اصلا دلم نمیاد کنارم باشه آرامشم بیشتر مطمعنم پسرمم با آرامش میخوابه

من خودم تا دخترم کنارم نباشه اصلا نمیتونم بخوابم اونم بهم وابسته ست

اینکه رفتین اتاق پسرت خیلی راهکار بهتری تا اینکه اون بیاد رختخواب شما و برای جدا کردنش آسون تره از دو نیم ایشالا به فکر جدا کردنش باش

بچه ۹ ماهه از سر و کله بالا نره پس چیکار کنه
به بقیه ربط نداره هرجور قلبت میگه همون کار رو بکن

من اصلا برام نیست کی چی میگه
همه میگن وای اینهمه خرج کردی برای سیسمونی تا کی کنارت میخواد بخوابه کی از اتاقش استفاده کنه.
اصن تا قیامت
من خوابم نمیبره بچم تو ی اتاق تنها
خیلی خوب گفتی بچه ایی که نه میتونه حرف بزنه نه هیچی
الهی بگردم حتی فکرشم اذیتم میکنه

این سن که واقعا زوده چه خبره
ولی ۷ سال خیلی دیره ، دیگه اون راضی نمیشه جدا بخوابه
من دو سالگی که دخترم میتونست حرف بزنه و صدام کنه جداش کردم خیلی راضیم
با اینکه شیر شب میخورد

پسر من از اول بغلم نمیخوابید تو تختش کنار تخت ماس جدیدن یکم دور ترش کردم ولی همیشه دوس داشتم توبغل همدیگه بخوابیم
بی ادب نمیخوابه😂

منم موافقم چون خودمم نمیتونم جدابشم
فقط از دوتا چیز میترسم یکی ایا این ک بعد هفت سال جدا میخوابه یا نه
و روابط زناشویی

چقدر با طرز تفکراتون موافقم واقعا حرفاتونو درک میکنم و منم احساس میکنم درستش همینه

عزیزم زر مفته بچه جدا بخابه من ۲۱سالمع بعضی شبا میترسم برم دستشویی والا تا راهنمایی میترسیدم
گناه دارن هزار بچه خفه شد در این ترفند مزخزف و شیطانی نمونه ش پسر داییم

ولی هفت سالگی دیگه خیلی دیره عزیزم من خودم دوسالگی جدا میکنم هفت سالگی دیگه بچه خیلی چیزا می‌فهمه و جدا کردنش هم باز داستان میشه و کلی اذیت میشه تا عادت کنه

واااا اخه بچه به این کوچولویی تو شب تنها باشه ؟؟؟ من که نمیتونم با اینکه اینقد بهم میچسبه

دقیقا منم با این کار مخالفم زوده هنوز واسشون اصلا راضی به این کار نیستم هم من هم باباش

حرف حساب👌👌👌دقیقا حرف دل من

کاملا موافقم و هرگز زود جداش نمیکنم

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۱۱ ماهگی
یه نکته خیلی مهم برای اونهایی که پست های من در مورد آموزش خواب مستقل رو خوندن.
منظور از خواب مستقل اینه که خوابیدن بچه وابسته به شیر نباشه. یعنی شیر و خواب دوتا مسئله جدا باشند نه اینکه بچه شیر بخوره که بخوابه.
تواب مستقل به معنی این نیست که بچه رو توی اتاقش تنها رها کنیم که برای خودش بخوابه.

بچه ها تا سن هفت سالگی ناخودآگاهشون بیداره. و وقتی تنها هساند توی اتاق متوجه میشن. و این حس رو دارند که اگه الان گریه کنن گرسنه بشن خودشون رو خیس کنن یا بترسن هیچ کس کنارشون نیست و بهتره تا این سن حتما کنار والدین بخوابند ولی در تخت خودشون. نه روی تخت همراه پدر و مادر.

نکته بعدی به هیچ وجه نباید کودک زیر یکسال رو در اتاق خودش تنها خوابوند. این سن شکل گیری عزت نفس و اعتماد به نفس و اعتماد در بچه هاست و تنها خوابیدن اونها در طول شب در اتاقشون این حس ها رو در اونها نادرست شکل میده.

و نکته جالب دیگه ای که بهش برخوردم اینه که پسر بچه ها در سنین زی ۶ سال آسیب پذیرتر از دختربچه ها هستند. پس مواظبت و توجه بیشتری میخوان.

همه پستانداران موقع خواب کنار هم میخوابن تا امنیت بیشتری داشته باشن. انسان تنها پستانداریه که تصمیم گرفته بر خلاف غریزه اش عمل کنه جای خواب بچه اش رو جدا کنه. چرا؟! در مورد علتش بعدا توضیح میدم
اینو خیلی وقت میش تو ایتا گذاشته بودم. اینجا هم منتشر کردم.
مامان دردونه مامان دردونه ۱۱ ماهگی
عزت نفس و خوددوستی (پایه اعتماد بنفس و خبلی چیزهای دیگه)
چطور در بچه ها شکل میگیره؟ با کارهای تکراری
هر روز سر یه ساعتی بیدار شدن، یه سری کارهای تکراری رو تو زمان تکراری کردن، تو ساعت های تکراری خوابیدن، شعرهای تکراری، قصه های تکراری...
چرا؟
چون وقتی کاری رو تکرار میکنین، هر روز و هر روز، بچه ها قدرت پیش بینی پیدا میکنن. میتونن حدس بزنن که بعد از این کار چه کاری قراره انجام بشه، هوا تاریک شده، خوب غذا میخورم، بعدش مامان بغلم میکنه میبره تو اتاق، بعد عوضم میکنه، بعد لالایی میگه، بعد همه جا تاریک میشه من میخوابم. مرحله به مرحله بچه ها میتونن پیش بینی کنن‌ این بهشون قدرت میده و میتونن به خودشون و حسشون اعتماد کنن. عزت نفسشون بالا میره، اعتماد بنفس میگیرن. این پیش بینی بهشون حس امنیت میده. سورپرایزی در کار نیست. همه چی امنه. پس من خوبم که محیط دورم خوب هست (بچه ها اگه محیطشون ناامن باشه مثلا صدای داد و بیداد بشنون نمیتونن بفهمن که تقصیر اونا نیست. همه چی رو به خودشون میگیرن، فکر میکنن اونا بد بودن و کار بدی کردن که الان محیط ناامن شده).
برای بچه ها مود ثابتی داشته باشین. اگه زیاد اهل محبت نیستین، همیشه اینجوری بودنتون خیلی بهتر از اینه که یه روز شاد و باانرزی باشین و فرداش عصبی بشین و به بچه پرخاش کنین. اون کم محبتی که تکرار میشه به بچه امنیت میده. اون خوش گذرونی زیاد با بچه بهش ناامنی میده چون نمیتونه بفهمه حالا فردا حال مامان خوبه باهام بازی میکنه یا حالش بده منو میزنه.
اگه مجبورین عصبی بشین برین تو اتاق تخلیه بشین و برگردین. تو سن های بالاتر قبلش به بچه بگین من دارم عصبی میشم. موقع دعوا بهش بگین من و بابا دعوا میکنیم ولی هردومون تو رو دوست داریم و تو کار اشتباهی نکردی.
مامان دردونه مامان دردونه ۱۱ ماهگی
چرا تصمیمم این شد شیر شب پسرم رو قطع نکنم؟
(اگرچه تنبلی و خستگی آخر شب خودم پس زمینه اصلی ماجراست😉)
.
۱.‌پسرم هنوز دندون نداره و نگرانی از بابت خرابی دندوناش ندارم.
۲. با دوستم که این کارو نکرده بود و سه تا بچه داره مشورت کردم.‌اون هم این کارو نکرده بود و شیر شب رو ادامه داده بود و پروسه از شیر گرفتنشون یک روزه انجام شده بود. ببشتر تمرکزش روی از شیر گرفتن روی همدلی با بچه بود و امنیت دادن بهش و خود بچه همکاری کرده بود. منم چون دلم نمیومد فعلا دست نگه داشتم.
۳‌. کاشف به عمل اومده پشت صحنه این شیر ندادن به بچه دوتا روانشناس بودن که در زمان انقلاب صنعتی این تئوری رو دادن. اونم جون مادرهایی که بجه دار میشدن چون شب باید بیدار میموندن صبحش نمیتونستن درست کار کنن. اینا ایده دادن که جای خواب بچه باید جدا باشه، بچه گریه کرد هم بغلش نکنین باید یاد بگیره خودش بخوابه، شیر دادن هم در کار نیست. یکیشون سه تا بچه داشته که دوتاشون از دستش خودکشی کردن. از اونجایی که قبلا نقدهایی از چندتا روانشناس و عصب شناس درمورد اینکه جدا کردن جای خواب بچه و تنها بودنش موقع خواب برای روانش خوب نیست دیده بودم، به قطع شیر شب هم به دیده شک و تردید نگاه کردم و فعلا دست نگه داشتم. (بهتره تا ۷ سالگی بچه ها همراه پدرو مادر بخوابن ولی حتما از همون نوزادی تختشون جداباشه)
چرا میخوام در آینده شیر شب رو قطع کنم؟
۱. چون کمک میکنه خواب شب بچه عمیق تر بشه. وقتی بدونه شیر در کار نیست عادت میکنه بلند نشه.
۲. چون خودم داره توانم تحلیل میره. نمیتونم هم روزا همش بیدار باشم هم شبا خوابم منقطع باشه. دیگه کم کم داره جونم درمیاد.
۳. بزرگتر شده و میدونم تحمل میکنه این مدت شب تا صبح بدون شیر باشه.