عزت نفس و خوددوستی (پایه اعتماد بنفس و خبلی چیزهای دیگه)
چطور در بچه ها شکل میگیره؟ با کارهای تکراری
هر روز سر یه ساعتی بیدار شدن، یه سری کارهای تکراری رو تو زمان تکراری کردن، تو ساعت های تکراری خوابیدن، شعرهای تکراری، قصه های تکراری...
چرا؟
چون وقتی کاری رو تکرار میکنین، هر روز و هر روز، بچه ها قدرت پیش بینی پیدا میکنن. میتونن حدس بزنن که بعد از این کار چه کاری قراره انجام بشه، هوا تاریک شده، خوب غذا میخورم، بعدش مامان بغلم میکنه میبره تو اتاق، بعد عوضم میکنه، بعد لالایی میگه، بعد همه جا تاریک میشه من میخوابم. مرحله به مرحله بچه ها میتونن پیش بینی کنن‌ این بهشون قدرت میده و میتونن به خودشون و حسشون اعتماد کنن. عزت نفسشون بالا میره، اعتماد بنفس میگیرن. این پیش بینی بهشون حس امنیت میده. سورپرایزی در کار نیست. همه چی امنه. پس من خوبم که محیط دورم خوب هست (بچه ها اگه محیطشون ناامن باشه مثلا صدای داد و بیداد بشنون نمیتونن بفهمن که تقصیر اونا نیست. همه چی رو به خودشون میگیرن، فکر میکنن اونا بد بودن و کار بدی کردن که الان محیط ناامن شده).
برای بچه ها مود ثابتی داشته باشین. اگه زیاد اهل محبت نیستین، همیشه اینجوری بودنتون خیلی بهتر از اینه که یه روز شاد و باانرزی باشین و فرداش عصبی بشین و به بچه پرخاش کنین. اون کم محبتی که تکرار میشه به بچه امنیت میده. اون خوش گذرونی زیاد با بچه بهش ناامنی میده چون نمیتونه بفهمه حالا فردا حال مامان خوبه باهام بازی میکنه یا حالش بده منو میزنه.
اگه مجبورین عصبی بشین برین تو اتاق تخلیه بشین و برگردین. تو سن های بالاتر قبلش به بچه بگین من دارم عصبی میشم. موقع دعوا بهش بگین من و بابا دعوا میکنیم ولی هردومون تو رو دوست داریم و تو کار اشتباهی نکردی.

۳ پاسخ

چه خوب بود ممنون

👌👌👌

موافقم.سعی کنید گند نزنین که الان مثل من هر روز دنبال روانشناس نگردین که اضطراب و خشم بچتون رو درست کنید❤️‍🩹

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۱۲ ماهگی
سرچ بزن نظریه رشد اریکسون :
مرحله ۱: اعتماد در مقابل بی اعتمادی (نوزادی از تولد تا ۱سالگی)
مرحله ۲: خودمختاری در مقابل شرم و تردید (۱ تا ۳ سالگی)
ببین جانم، تا ۳ سالگی بچه ها دارن اعتماد کردن رو یاد میگیرن. این اعتماد کردن اول از همه از مراقبت کننده اصلی نوزاد (یعنی مادر) و بعد پدر و بعدش کم کم بقیه افراد شروع میشه. اعتماد یاد میگیره یعنی چی؟ یعنی تو بعنوان مادر نیازهای مختلف جسمی و روحی بچه رو تامین میکنی و اون یاد میگیره که دنیا جای امنیه. من خوبم که دنیا امنه. شیر دادن، تعویض پوشک، بغل کردن، محبت کردن، بازی کردن، غذا دادن، خوابیدن، نظم و روتین داشتن برای زندگی روزمره. همه اینا یعنی جلب اعتماد بچه. اگه اعتمادشو جلب کنی، اون میفهمه که موجود خوبیه و خوب میمونه و خوبی میکنه.
حالا اگه نتونی چی؟ اگه بهش گرسنگی بدی، بغلش نکنی، محرومیت عاطفی بدی، عوضش نکنی، دعواش کنی، بزنیش، تنبیهش کنی (آخه بچه تو این سن چی میفهمه؟؟؟) اینا همه میشه دونه هایی که داری میکاری و بچه ات تو سن های بالا باید افسردگی، پرخاشگری، دزدی، تجاوز و ...رو که حاصل کار امروز توئه برداشت کنه.
اگه میخوای دنیا رو درست کنی، ۷ سال اول زندگی بچه ات رو براش بساز. نه با اسباب بازی، باصبوری و مدارا، نه با خرج پول، با خرج وقت، نه اینکه واسش بمیری، واسش درست زندگی کنی.
قلبم تیر میکشه وقتی مینویسین بچه ها چندماهه تون رو میزنین چون عصبی بودین، چون حوصله نداشتین، چون افسرده بودین...برگ گل زدن داره مگه؟
مامان مسیحا مامان مسیحا ۱۲ ماهگی
سلام، یه درد دل دارم به عنوان یه پرستار اطفال با شما مادر ها.
خدای نکرده اگر بچه خودتون یا اشناتون پیش اومد که بستری شدن تو بیمارستان.
اگه به بیمارستان و پرستار ها اعتماد ندارین کلا بستری نکنین. اگر بستری کردین باید صبور باشین. پرستار ها فقط دستورات رو اجرا می کنن کاری رو سرخود انجام نمیدن باید حتما دستور داشته باشه. پس اگه آزمایش یا هرچی هست دکتر نوشته خون بچه شما به چه درد پرستار میخوره. برای تعویض رگ و انژیوکت زدن بچه اینقدر استرس نداشته باشین و فضا رو متشنج نکنین که پرستار هم مضطرب و عصبی بشه. رگ گیری اطفال با بزرگسال فرق داره مخصوصا زیر سه سال. اکثرشون رگ مشخصی ندارند و پرستار طبق تجربه می‌ره تا رگ پیدا کنه. پرستار که با شما و بچه شما مشکل نداره که بخواد اذیت بشه. همه دوست داریم با اولین انژیوکت رگ بچه پیدا بشه و کار ما هم کمتر باشه. پس بی احترامی به پرستار فقط باعث دل شکستن این قشر بی پناه میشه. شما از بیرون به پرستار ها نگاه می کنین. ولی تو این سیستم فعلی هیچ کس هوای پرستارا رو نداره و قدرشون دونسته نمیشه. همه از کار زیاد خسته و از قدر نشناسی مراجعه کننده و بالا دستی ها دل شکسته و از حقوق کم و پرداختی های عقب افتاده کلافه هستن. درسته بچه عزیزه و شما تو اون شرایط نگران بچه هستین ولی یاد تون باشه که پرستار هم مثل شما آدمه...
# روز پرستار
مامان دردونه مامان دردونه ۱۲ ماهگی
یه نکته خیلی مهم برای اونهایی که پست های من در مورد آموزش خواب مستقل رو خوندن.
منظور از خواب مستقل اینه که خوابیدن بچه وابسته به شیر نباشه. یعنی شیر و خواب دوتا مسئله جدا باشند نه اینکه بچه شیر بخوره که بخوابه.
تواب مستقل به معنی این نیست که بچه رو توی اتاقش تنها رها کنیم که برای خودش بخوابه.

بچه ها تا سن هفت سالگی ناخودآگاهشون بیداره. و وقتی تنها هساند توی اتاق متوجه میشن. و این حس رو دارند که اگه الان گریه کنن گرسنه بشن خودشون رو خیس کنن یا بترسن هیچ کس کنارشون نیست و بهتره تا این سن حتما کنار والدین بخوابند ولی در تخت خودشون. نه روی تخت همراه پدر و مادر.

نکته بعدی به هیچ وجه نباید کودک زیر یکسال رو در اتاق خودش تنها خوابوند. این سن شکل گیری عزت نفس و اعتماد به نفس و اعتماد در بچه هاست و تنها خوابیدن اونها در طول شب در اتاقشون این حس ها رو در اونها نادرست شکل میده.

و نکته جالب دیگه ای که بهش برخوردم اینه که پسر بچه ها در سنین زی ۶ سال آسیب پذیرتر از دختربچه ها هستند. پس مواظبت و توجه بیشتری میخوان.

همه پستانداران موقع خواب کنار هم میخوابن تا امنیت بیشتری داشته باشن. انسان تنها پستانداریه که تصمیم گرفته بر خلاف غریزه اش عمل کنه جای خواب بچه اش رو جدا کنه. چرا؟! در مورد علتش بعدا توضیح میدم
اینو خیلی وقت میش تو ایتا گذاشته بودم. اینجا هم منتشر کردم.
مامان نهال 🌱 مامان نهال 🌱 ۱۰ ماهگی
یه چیزی راجع به شیر شب و کلا شیر خوردن بگم
شیر شب بشدت برای رشد بچه و خواب و سلامت دهانش بده بچه بخاطر عادت به شیر تا صبح نمیتونه خواب راحت و یکنواخت داشته باشه پس بهتره حتما قطع بشه من از ۶ ماهگی قطع کردم با اینکه وزن بچم متعادل و مقداری کم بود ولی هیچ مشکلی پیش نیومد
و اینکه خوابیدن با شیر هم بشدت بده هم بعدها برای قطع شیر بصورت کامل تو سن بالاتر چون بچه یاد گرفته با مکیدن شیر بخوابه و هم شیرینی شیر تا صبح تو دهن بچست و قندش باعث خراب دندون میشه
ساعت خوابه نهال بین ۹ تا ۱۰ شبه و من تو این ساعت اول شیرخشک میدم وقتی هنوز پیش خودمونه شیر خودمو دیگه نمیدم چون نمیفهمم چقدر میخوره و بازیگوشه کم میخوره بعد میریم مسواک میزنیم و میبرمش اتاق خودش رو تخت میذارمش و بازی میکنه البته بیشتر نق میزنه تا بخوابه
الان حدود ۳ شبه این روتین ماست شب اول که بشدت گریه کرد چون همیشه اتاق خودمون میخوابید بعد تو خواب میاوردمش اتاق خودش و شبای بعد به مراتب بهتر شد تا امشب کلا یه ربع طول کشید تو تختش بود نق میزد و گریه هی میزدم پشتش و اهنگی که همیشه موقع خواب میذارم و پخش کردم تا خوابید
خواهر من تو کلینیک دندون پزشکی به عنوان بیهوشی کار میکنه و همیشه از بچه های کوچیک حتی دوساله میگه که بیهوششون میکنن برای درست کردن دندون و میگه بلااستثنا دکتر میگه شیر شب این بچه قطع نشده و یا مسواک نمیزده
شاید فکر کنید دندون شیری خیلی مهم نیست ولی این دندونا گاها تا ۱۲ سالگی با بچه هستن و ممکنه با تعویض دندون خرابی از دندون نا سالم به دندون جدید سرایت کنه و کشیدن دندون هم جواب نیست چون فضای خالی ترتیب رویش دندون دائمی رو خراب میکنه و حتی خرابی و سیاهی دندون های شیری هم میتونه اعتماد بنفس بچه هارو خراب کنه
مامان دردونه مامان دردونه ۱۲ ماهگی
راهکارهای کمک به بچه ها برای از بین رفتن استرس باقیمونده
اگه بچه ها شرایط استرس زا و وحشتناکی مثل دعوا، بیمری، بیمارستان یا چیزای اینطوری رو تجربه کردن، با اینکه دچار تروما نمیشن تو این سن کم ولی این استرس روی سیستم عصبی شون اثر میذاره و ممکنه علامت هایی داشته باشن مثه چسبندگی به شما یا گریه و نق یا کابوس یا هر تعییر دیگه ای. با این کارها میتونین کمکشون کنین.
۱. تا میشه بغلش کنین و اجازه بدین بهتون بچسبه.
۲. باهاش حرف بزنین و بگین دوستش دارین و جاش پیش شما امنه. فکر میکنین نمیفهمن ولی خیلی خوب میفهمن و واقعا اثر میذاره روشون.
۳. روتین ها و کارهای عادی رو حفظ کنین که ثبات رو دوباره پیدا کنن.
۴. مادر همه دنیای بچه است.‌حتی کل دنیا بلرزه واسه بچه مهم نیست اون فقط به صورت مادر نگاه میکنه.‌مواظب حستون، حالت صورتتون، لحنتون باشین. خودتون رو برای اون قوی و شاد نشون بدین.
۵.یه مامانی نوشته بود برای هر تجربه منفی ۶ روز متوالی باید ۶ تا خاطره شاد برای بچه ساخت. بچه ها حافظه شون کمه. باید خاطره جدید و مثبت بسازین تا زودتر قبلی ها رو فراموش گنن.
۶. من‌همچنان از تماس پوست با پوست استفاده کردم چون باعث ترشح اکسی توسین (هورمون ضد استرس) توی بچه میشه و واقعا اثر داشت.
۷. نذر برای حضرت علی اصغر و کمک به کودکان سرطان محک رو هم از یادتون نبرید. واقعا اثر داره.
مامان رادمان 🧸🤎 مامان رادمان 🧸🤎 ۱۰ ماهگی
مامان دردونه مامان دردونه ۱۲ ماهگی
اگه پست های قبلی منو خونده باشین راجع به خواب مستقل و جدا کردن خواب و شیر از همدیگه قبلا نوشته بودم و پیشرفت خوبی هم ااشتیم. اما چند تا اتفاق از جمله مسافرت ها و از همه بدتر بستری شدن بیمارستانش باعث شد کلا سیستم مون بهم بریزه و بعد بیمارستان خیلی سخت نگرفتم سر این قضیه. چون شیر خوردن زیادش، چسبندگیش و همینطور با شیر خوابیدنش (که حتی کاهی ۴۰ دقیقه یک ساعت به سینه وصل بود و نمیخوابید) انگار همه برای هضم اون اتفاقات و استرس هایی بود که بهش وارد شده بود. میدونین که مکیدن سینه برای بچه ها فقط برای غذا نیست یه عامل مهم آرامش و تنظیم سیستم عصبی شونه. بهشون امنیت میده.
خستگی خودم باعث شده بود که رد بدم و بگم بی خیال خواب مستقل چیه هرکاری همه تا الان کردند منم به وقتش میکنم.
ولی چند روز پیش یه پستی دیدم از تجربه مامانی که داره بچه دو ساله اش رو از شیر میگیره و روز سوم بود و نوشته بود خوابیدنش خیلی سخته و برای خواب گریه میکنه. اصلا دلم نخواست که پسرم برای از شیر گرفتن اینطوری اذیت بشه‌ و طبق گفته روانشناسان کودک خواب و شیر باید از هم جدا باشن که وقتی بچه رو از شیر میگیری فقط شیر قطع بشه، آرامش بچه مختل نشه.
این چارت رو درست کردم. هر بار بدون شیر میخوابه سبز، هر بار با شیر میخوابه قرمز. یه مدت میخوام خودمو پیگیری کنم ببینم اوضاعم چطوره و بعدش برنامه ام رو جدی تر کنم که دیگه هیچ وقت یا شیر نخوابه.
بیدار شدن》شیر》بازی》خواب : این درسته.
بیشترم برای انگیزه داشتن خودمه. چون حس کردم دارم تنبلی میکنم.
[هنوز شیر شب رو قطع نکردم.]
اگه برای شما اینطوری نیست با صبر و مداومت تدریجی فاصله بندازین. اول یه دقیقه بعد دو دقیقه...۵ دقیقه ... ۱۰ دقیقه... کم کم فاصله ایجاد کنین.