سوال های مرتبط

مامان نیلا


🦋 مامان نیلا 🦋 ۲ ماهگی
پارت ۱زایمان طبیعی🥲
دیگ وقت زایمانم‌بودمنتظر موندم‌دردم‌بگیره نگرفت با اینکه کلی ورزش کرده بودم قبل اینکه برم بیمارستان خونه رو‌کردم دسته گل ک اگه بستریم کردن خونه تمیز باشه چند باری رفته بودم بیمارستان تو دوسانت گیر کرده بودم انتظار نداشتم بستری بشم رفتم بیمارستان معاینه کرد کفت ۳سانتم باید بستری بشم رفتم راه پله به شوهرم گفتم ک بیا امضا بده میخان بستریم کنن نمیدونستم باید خوشحال باشم یا چی اخه خیلی میترسیدم خیلی ترس داشتم از زایمان شوهرم باورش نمیشد خندش گرفت ک دیدی گفتم اینسری بستریت میکنن ی لیست بهش دادن ک بره تهیه کنه به منم لباس بیمارستان دادن تنم کرده خیلی میترسیدم شوهرم من و با اون لباسا دید خندش گرفت خلاصه گوشیمو دادم شوهرم جون نمیزاشتن گوشی ببرم داخل خودمم خداحافظی کردم و رفتم داخل یه اتاق اول اومدن معاینه کردم چند نفر بعد بهم سروم وصل کردم این معاینه ها خیلی عصبیم میکردم ولی دوست داشتم‌همکاری کنم تا باز بشم ساعت ۸بهم‌سروم‌وصل کردن یکم ک از سروم‌گذشت درد پریودی اومد سراغم ولی میشد تحمل کرد یکم بعد دردش شدید بود پا درد کمر درد دل درد رو تخت وُول میخوردم یکم بعد دیدم‌نمیشه تحمل کرد صداشون کردم سروم زیاد رفته بود دردم یهو‌شروع شد اخه بهم اکسیژن دادن ک بزارم رو بینیم نفس عمیق بکشم اونو میزاشتم یکم تاثیر داشت موقع ک دردم میکرفت اونو میزاشتم موقع ک‌خوب بودم‌تند تند ابمیوه میخوردم یکم بعد اومدن کیسه ابمو پاره کنن وای خیلی میترسیدم از نزده های تخت کرفتم جستجو بستم کیسه ابمو زدن و آب ازم خالی شد و‌سکمم‌کوچیک شد و ترسیدم یکم بعد درد پریودی شدید تر شد با اکسیژن و نفسای عمیق دردمو کنترل میکردم و اسمات میزدم و ابمیوه میخوردم تا اینکه…..🥲
مامان روژان و رویا مامان روژان و رویا ۱ ماهگی
تجربه زایمانم براتون بگم تا جایی میتونید ورزش کنید پیاده روی و شیاف گل مغربی و قرض گل مغربی شربت خاک شیر گلاب فراموش نشه واقعا زایمان راحتی داشتم سر شب فقط پایین شکم انقباض بدون درد داشتم اصلا درد احساس نمی‌کردم فقط انقباض شام خوردم خونه مرتب کردم هنوزم انقباض داشتم فکر کردم از خستگی زیاده ولی همینجور ادامه داشت بدون کوچیک ترین نشونه زایمان شروع کردم مرتب کردن خونه گفتم اگه زایمان کنم خونه مرتب باشه ساعت های ۱۱همسرم گفت بریم بیمارستان گفتم آخه درد ندارم برو بخوام اگه دردم گرفت بیدارت میکنم آخه سر دختر اولم شب ساعت یک ارو آروم درد داشتم فردا ساعت ۳عصر زایمان کردم بخیال موقع دخترم بودم کارام تموم شد و هنوز درد نداشتم ساعت های یک فقط یه زره درد از پریودی کمتر احساس کردم ساعت های ۲مثل پریود شد وکمرم هم درد میکردم شروع کردم ورزش پیاده روی میخواستم دوش بگیرم گفتم برم بیمارستان ببینم چند سانت شدم که خداروشکر نرفتم دوش بگیرم درد هام زیاد شده بود احساس فشار میکردم که همسرم بیدار کردم ساک لوازم و خرما واسه خودم برداشتم درد هام دیگه خیلی شدیدتر شده بود که توی ماشین درد هام بیشتر شده بود ۴:۳۵رسیدم بیمارستان و تالباس عوض کردم و رفتم توی بخش ماینه کرد گفت ۸سانتی هنوزم راه میرفتم بغل تختم احساس فشار داشتم نمی‌تونستم نفس بکشم ولی با تکنیک تنفس درد هام بهترشد تا مامااومد کیسه آب پاره کرده کرد و سریع منوبرد برای زایمان ساعت ۵:۱۰دقیقه زایمان کردم نی نی گذاشت بغلم خداروشکر هم نی نی هم خودم حالمون خوب بود با اسرار خودم بخیه هم زدن تمام 😍خیلی خیلی زایمان راحتی بودحتی خودم باورم نمیشد زایمان کردم انشاءالله قسمت همه مامانا یه زایمان راحت
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۳ ماهگی
مامان دختری🤍✨ مامان دختری🤍✨ ۱ ماهگی
توی اون پنج دقیقه که ول میکرد من خوایم می‌گرفت و فقط میخواستم بخوابم 😂😑
تا می‌گرفت شروع میکردم داد زدن یه جور داد میزدم خودم خندم می‌گرفت 😄 ولی ته دلم خیلی خوشحال بودم که دیگه وقتشه و اصلا باورم نمیشد نزدیکه دخترمو ببینم 🥺💞
تو طول دردام واقعا وجود همسرم خیلی خوب بود وقتی دردم می‌گرفت بیچاره رو چنگ میزدم و یه جورایی روس خالی میکردم دردمو 😂😑
توی طول یکی از دردام زود به ماما همراهم زنگ زدم تا هم بهم امیدواری بده هم بگه چیکار کنم گفت که تاجایی که میشه دردارو تو خونه تحمل کنم و نرم بیمارستان چون اونجا انقد معاینه میکنن آدمو اذیت میکنن منم خودم قبول داشتم و اصلا فضای بیمارستانو خوشم نمیومد تا ساعت هست دردم تحمل کردم و دیدم دیگه نمیشه و غیر قابل تحملخ چون فاصلشون خیلی بهم نزدیک شده بود و هر چهار دقیقه می‌گرفت وقتی می‌گرفت کل شکمم درد می‌گرفت و پایین شکمم منقبض میشد همون درد پریودی و خیلی شدید تر 😮‍💨
ساعت هشت بود که رفتیم بیمارستان زود رفتن بخش زایشگاه اونجا یه پرستار معاینه کرد فکر میکردم الان میگه دو سانتی 😂
چون بقیه چیزی در مورد طبیعی به من گفته بودن که من فکر میکردم فرایندش خیلی بیشتر از اینا باشه برای باز شدن دهانه رحم ولی خداروشکر چهار سانت باز شده بود سریع نامه بستری دادن لباسامو عوض کردن زنگ زدم ماما همراهم اونم خیلی ذوق کرد که تونستم تا چهار سانت تو خونه تحمل کنم گفت که زود میاد و یه عالمه بهم انرژی داد 🥺🤍
رفتم اتاق درد و خودم تنها بودم پرستار سرم و نوار قلب رو گذاشت که همزمان وصیت بچه هم چک بشه توی اون نیم ساعت که ماما همراهم بیاد و من تنها بودم واقعا اون تنهایی وحشتناک بود فقط داد میزدم و هیچکدوم از پرستارا نمیومدن ببین چه خبره
مامان محمدعلی مامان محمدعلی ۱ ماهگی
سلام مامانا
تجربه من از زایمان (سزارین-زایمان دوم)
زایمان اولم طبیعی بود

من پنجشنبه ظهر خیلی یهویی تونستم پیش دکتر طیبه قاسمی معاینه بشم و ازش نامه بستری بگیرم. (قبل از اون دکترم یکی دیگه بود که فقط برای بیمارستان ولی‌عصر نامه میداد و منم نمی‌خواستم برم اونجا) همون روز دکتر قاسمی برام معاینه تحریکی هم انجام داد و گفت هر موقع درد داشتی یا کیسه آب پاره شد برو بیمارستان و تاکید کرد زیاد ورزش کن که اگه کیسه آب پاره شد مشکلی پیش نیاد
خلاصه منم رفتم خونه دوش گرفتم ورزش کردم کارهامو انجام دادم بعدشم دو سه ساعتی خوابیدم تا غروب😁 دوباره غروب بلند شدم، داشتم شام درست میکردم دیدم دخترم نیاز فوری به حموم رفتن داره😵‍💫 برداشتم بردمش حموم از همون موقع دردم شروع شد
فکر کنم ساعت ۷ و نیم یا ۸ بود
خلاصه تا جایی که میتونستم درد ها رو تحمل کردم بعدش زنگ زدم به ماماهمراهم. شرح حال دادم اونم گفت هر موقع انقباض هات تند تر و شدید تر شد برو بیمارستان.
دیگه کم کم ساعت ۱۲ بود که انقباض های کوتاه ولی فوق‌العاده دردناک و تندی داشتم با فاصله منظم. ساعت ۱ رسیدیم بیمارستان و معاینه کردن ۴ سانت بودم. بستری شدم و ماماهمراهم ساعت ۲ رسید بالا سرم
ادامه دارد...