۲ پاسخ

خواستم بد بگم ولی خب بیخیال شدم

سلام عزیزم اخرنوشته هات چیزی ننوشتی دیگه خب پس چی شدی آخرش زایمانت چطوربود

سوال های مرتبط

مامان فراز قشنگم🥹🧸 مامان فراز قشنگم🥹🧸 ۱ ماهگی
پارت ۱
تجربه ی زایمان طبیعی من
من ۳۷ هفته و ۵ روز بودم که نینیم‌ بدنیا اومد
روز جمعه دردهام شروع شد اول درد مداوم بود مثل پریودی من کل روز رو استراحت کردم گفتم درد ماه دیگه تا نصف شب ادامه داشت سر شب ترشح های ژله ای بیرنگ ازم اومد و من شک کردم درد ها دیگه تقریبا می‌گرفت و ول میکرد بعدش خوابیدم بماند که هی درد بیدارم میکرد ساعت ۵ بود بیدار شدم رفتم دستشویی که دیدم ترشح موکوسی خونی به اندازه دو بند انگشت ازم خارج شد و خیلی ترسیدم اومدم شوهرم رو بیدار کردم که پاشو منو ببر بیمارستان بچه داره بدنیا میاد😐😬 بعد تو اینترنت چرخیدم و فهمیدم که رحم داره آماده میشه و تا چند روز ممکنه طول بکشه و همون لحظه بچه نمیاد خلاصه دیگه نرفتم و گرفتم خوابیدم انقباض هی می‌گرفت و ول میکرد منم شروع گرفتم زمان بینشون‌ رو ثبت کنم اولش تو هر یه ساعت یا دو ساعت یبار می‌گرفت و ول میکرد ولی بعدش هر این فاصله زمانی کمتر شد ساعت ۸ صبح بود زنگ زدم‌ به شوهرم گفتم بیا منو ببر بیمارستان میترسم به بچه چیزی بشه از سرکار برگشت و منو برد خلاصه ان اس تی گرفتن گفتن اوکیه معاینه هم کردن و گفتن ۱ونیم سانت بازه منم برگشتم خونه و کل روز به استراحت گذروندم و هی فاصله بین انقباض هارو ثبت میکردم عصر شد و من با ماما همراه قرار داد نبسته بودیم هماهنگ کردم رفتم مطبش بهم‌گفته نه حالا زوده و وقت زایمانت نیست فرصت داری و اینا ولی من مطمن بودم که بچه داره بدنیا میاد،خلاصه قرار داد رو بستم و برگشتم خونه و درد هام همچنان ادامه داشتن
مامان آریا 👶🏻🩵 مامان آریا 👶🏻🩵 ۷ ماهگی
بلاخره وقتش شد بیام از زایمانم براتون بگم 😊
تجربه زایمان سزارین :
من برای ۹ فروردین نامه سزارین داشتم اما خب پسرم عجله داشت زودتر بیاد پیش مامانش🥹❤️
۶ فروردین بود من مثل هر روز صبح که بیدار شدم کار های خونه رو انجام دادم و طرف های ظهر بود که رفتم دوش گرفتم و اومدم ناهار خوردم میخواستم سفره رو جمع کنم که کمر دردم شروع شد یکم دراز کشیدم که بهتر شه اما بهتر نشد دردم شبیه به درد پریودی بود و قابل تحمل ، به همسرم گفتم حس میکنم امروز زایمان میکنم
رفتم موهامو سشوار کشیدمو آرایش کردم
درد هام داشت بیشتر می‌شد و ترشح کشدار داشتم که حس کردم کیسه آبه
در این فاصله که آماده شم به همسرم گفتم ساک زایمان رو آماده بزار و خونه رو کمی مرتب کن
از شانس بد من اسانسورمون خراب شده بود
خونمون هم طبقه هفتمه🫠
چند تا شکلات شیرین خوردم اما تکون ها بچه رو حس نکردم نگران شدم و به همسرم گفتم بریم بیمارستان نوار قلب بگیریم
آروم آروم هفت طبقه رو اومدم پایین
رفتیم بیمارستان و بعد از معاینه فهمیدیم کیسه آب سوراخ شده و گفتن باید بستری بشی تا دکترت بیاد . واسم سوند گذاشتن
اینم بگم اصلا درد نداشت فقط یه حس سوزش مضخرف بود که بعد چند دقیقه اوکی شد
در این فاصله همسرم زنگ زد که خانواده ها بیان
نزدیک اذان مغرب بود که دکترم رسید😍