۱ پاسخ

عزیزم یه سوال این میگی هر ۵ دیقه هرده دیقه یعنی چی؟؟
یعنی چطوری دردت میگرفت و هردرد چقدر طول میکشید و خوب میشد؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان 🌸پسته کوچولو🌸 مامان 🌸پسته کوچولو🌸 ۶ ماهگی
زایمان طبیعی
۳۹هفته ۶روزم بود ک رفتم برای مامای همراه قرارداد بستم.شبش بهش زنگ زدم گفتم من درد ندارم.گفت برات چندتا حرکت و خوراکی میفرستم ک انجام بده.ساعت ۸بود تقریبا.ساعت ۹ونیم رفتیم پیاده روی تا ۱۱.تو راه هی حس کمردرد و درد زیر دل داشتم.شک کردم ک دردام شروع شده.از صبحشم کمرم درد میکرد.دیگه رسیدیم خونه شام خوردیم دیدم هی میگیره هی ول میکنه.ساعت ۲ بود خوابیدم ولی هر بار دردم می‌گرفت بیدار میشدم دیگه از ۴و نیم خوابم برد شروع کردم ب یاد داشت کردن تایم ها.میدیم هر ۱۰دقیقه یک دقیقه درددارم.بازم ب روی خودم نیاوردم.دیگه تا ۶ ونیم بود ک رفتم حموم اومدم بیرون. رفتم تایم گرفتم دیدم دردام هر ۶ دقیقه یا ۵ دقیقه شده .زنگ زدم مامای همراهم گفت برو سریع زایشگاه ک نزدیک زایمانته بچه دوم زودتر زایمان میکنی.منم زنگ زدم ب مامانم گفتم حاضر شو درد دارم.شوهرمو بیدار کردم اول باورش نشد تا دردم گرفت یک جیغ کشیدم پا شد.کاچی خوردم یکم ب زور و شوهر بهم آناناس داد.رفتیم دنبال مامانم و رفتیم بيمارستان.تو راه هر ۴ دقیقه دردم می‌گرفت.
مامان کیان ☘️ کاوه☘️ مامان کیان ☘️ کاوه☘️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

من از ۳۸ هفته ماما همراه گرفتم و برام فیلم های ورزشی فرستاد هروز خیلی انجام میدادم ولز ۳۸ هفته هر شب یدونه شیاف گل مغربی میزاشتم تا روز زایمان بعد ۳۹ هفته و ۴ روز بودم ۶ صبح از خواب بیدار شدم دیدم خیلی کم درد دارم هر ۱۰ دقیقه یه بار بلند شدم خونرو تمیز کردم ورزش کردم رفتم دوش گرفتم زیر دوش اسکات زدم ساعت شد ۹ دردام کم کم زیاد شدن زنگ زدم مامانم اومد تا رسیدم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۳ سانتی بستری کردن ۱۰ نیم شد دیگه دردام زیاد شدن و شدن هر دو دقیقه یک بار ماما همراهم اومد و معاینه کرد شده بودم ۵ سانت از تخت اومدم پایین و ورزش کردم اومدم بالا گفت برو سجده رفتم سجده تو همون حالت بچه میخواست بیاد بیرون یهو چشام سیاهی رفت هیجارو ندیدم گفتم داره میاد بیرون بزور بلندم کردن چشام هیچ جارو نمی‌دید از رو تخت که خواستم بیام پایین بشینم رو ویلچر ویلچر یهو رفت اونور من خواستم بیوفتم گرفتم از لبه تخت بغلی بردنم رو تخت زایمان گفتن اصلا زور نزن فکر کن داری شمع فوت می‌کنی فقط فوت کن وگرنه پاره میشی منم کارایی که اونا گفتن انجام دادم و پسر قشنگم دقیق ساعت ۱۲ ظهر بدنیا اومد 😍بدون هیچ بخیه و پارگی 🫠
مامان فندوق مامان فندوق ۲ ماهگی
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مامان °•فندق🧸•° مامان °•فندق🧸•° ۱ ماهگی
تجربه زایمانم 1
روز جمعه 25ام بود که تو خاب حس خیسی کردم بیدار شدم دیدم بالشت لای پام کلا خیسه
دیگ منم رفتم لباسمو عوض کردم و شوهرم گف بریم یکم پیاده روی اگر بازم اومد بریم بیمارستان
تا اینکه ده دقیقه ی رب رفتیم پارک روبرو خونه دور زدیم که دیدم خیسم
بعدش رفتیم بیمارستان معاینه کرد گف کیسه آبت نیس و فلان...
بعد معاینه خیلی دلدرد و کمر درد شدم
که تا شب خوب شد
شنبه 26ام شوهرم میخاست بره ماموریت دوروزه به دلم خورده بود دوباره دردم میگیره و زایمان میکنم گفتم نرو
گفت نه هیچی نمیشه میرم میام😬
تا اینکه رفت بعدازظهر ساعتای 4ونیم بود رفتم حموم تا بعدش برم خونه بابام
همین که از حموم اومدم دیدم باز دردام شروع داره میشه
اولش خیلی خیلی خفیف بود
بعد نیم ساعت یکم بیشتر حس میشد دقیقه گرفتم دیدم هر چهار دقیقه منظم درد دارم
تا اینکه به بابام زنگ زدم بیاد دنبالم
تا بابام بیاد دردا هی بیشتر میشد
همینکه بابام اومد تو ماشین تا خونشون فقط کریه کردم از درد(منی که طاقتم خیلی زیاده)
همین که رسیدم مامانم اینا جمع کردیم وسایل و رفتیم ازینور به شوهرم گفتیم خودشو برسونه
رفتم دوباره معاینه کردن گفتن نههه تو هنوز یکسانتی ما بستریت نمیکنیم با اینکه داشتم از درد میمردم برگشتیم خونه
ولی تا صب خابم نبرد از درد و هر یکساعت میرفتم حموم زیر دوش ابگرم تا اروم شم و اسکات میزدم...
مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین ۷ ماهگی
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...