دلم برای امیرعلی سوخت...امیدوارم هیچوقت حتی ذره ای ب فکرم نیاد از حرص و خشم و هرچی شده ک بی حسم نسبت به بچه.پیامای نه ماه پیشموبخون.من درعین ناباوری ناخواسته باردارشوم تحت هییییچدشرایطی نمیخواستمش.حتی ۵هفته قلب داشت ک دکتر متعجب شده بود خرراخی رفتم سقط نشد و بابدبختی از ی دکتر نامه کورتاژ گرفتم ک دقیقه نود بخاطر همسرم و جدشون ترسیدم.همسرمم خواب دید.خیلی هم دوس داشت من سقط نکنم اما ازترسش زیاد چیزی نمیگفت تا لحظه ی زایمانم بی حس بودم.این چندماه فقط انگار مراقب بودم اتفاقی نیفته برای بچه توی شکم اما حسی نداشتم.دمیا ک اومد.حسا نبدیل ب ترس شد با علاقه.بازم موقع شب بیداری ها لعنت میکردم خودمو یا ولش میکردم همسرم نگه داره پسر بزرگمو همش بغل میکردم و گریه و..همش.میگفتم این چ بساطیه دارم و..ی شب واسه چندثانیه از گریه نفسش رفت.اونجابود.احساساتم بیدار شد.ب غلط کردن افتادم.من مردم اونشب...اما قول دادم ب حداناشکری نکنم.دهنم ب چیزی ک نباید بازنشه و روزی هزاربار میگم خدایا غلط گردم اشتباه کردم.نکن توروخدا.گناه داره.بگردم طفل معصومو
اول که دوست عزیز هیچ وقت ب بچت نگو دوستت ندارم بگو از کارت خوشم نیومد کار تو دوست ندارم
دوم با خصوصیاتی که داره بپذیرش قرار نیست همه بچه ها مثل هم باشن ب مرور تو بازی با بچه ها یاد میگیره چون وسایل شو به بقیه میده یعنی بچه ساده ایه نه به نظرم بچه ای هست که پذیرش داره شاید این نقطه قوتش باشه من دختر بزرگم وسیله ها شو میده ولی کوچیکه یکم حساس نمیده کلا ی سری بچه ها بیشتر میفهمن دخترم ۶سالش نشده هنوز ولی درک و شعورش بالاست ذاتا
ضعف ها شو بهش نگو بجاش کارها خوب شو تقویت کن تکرار کن
درمورد پسرت ایجور میگی؟؟؟؟ خااااااک
درکت میکنم
ببین تو نیاز به کمک داری
و پسرت بیشتر
حالا این رفتاراش رو ندید بگیر هر روز بشین بگو مهم نیست اگر این کارو کرد
چیزی نمیگم بهش اگر اون کارو کرد
همش بگو دقیقا تک تک کاراش
بگو به پای بچه بودنش به پای ساده بودنش.
اگر میتونی حتما با یه مشاور صحبت کن.
بچه دوم آوردی بچه اول مگه چند سالشه که واگذارش کردی امون خدا؟یه جوری میگی انگار 10 سالشه باید زرنگ و رند باشه .
پسرت رو بفرست کلاس
اگر نمیتونی مدیریت کنی نباید به فکر بچه دوم میبودی.مثل من میدونم دچار مشکل میشم فعلا نمیخام دومی بیاد.چون همش میگم نکنه اولی صدمه ببینه .خب حالا که اوردی بچه بازی در نیار پای همه چیش بمون.
ذوم نکن روی رفتارای این طفلک چیکارش داری تو که داری بچه داریتو میکنی دیگه چیکار داری که فلان اسباب بازی میخاد یا نمیخاد
خودتو خیلی قاطی پسرت کردی.ولش کن ولش کن اون طفل معصوم رو.
من کاملا درکت میکنم
اونایی قضاوت میکنن چون حال تو رو درک نکردن
تو ی مامانی با دو تا بچه که قطعا سخته رسیدگی بهشون ....خودت به خاطر زایمان بهم ریختی....از طرفی قضاوتها بقیه بیشتر حرصت در میاره...
خوبه که مستقل و با همهمیخاد دوست شه
اشکال هم نداره گاهی احساس تنفر داری و اینجوری بهش میگی منم برامپیش اومده ولی بد بغلش کردم و گفتم من خیلی دوست دارم....بهش یاد بده تذکر بده....ما مادرهایی که انرژی بچه هامون بالاست و هیجانی ان سخت تره کارمون بیشتر هم به خاطر حرف یه مشت آدم که نمیدونن بابا بجه است نباید قدر مادر رو مورد حمله قرار ندین...
من خودم الان تو حسینیه مون همه جمعن من نرفتم گفتم تنها چه طور از پس دو تا بچه بربیام...دیگه مامانم اومد پسرمو برد گفت بچم گناهه اینجا ی عالمه بچه دارن بازی میکنن.با اینکه شیطونه تذکرات دادم فرستادنش رفت......بعد همین ک میای اینجا و از دغدغه ات میگی یعنی مادر خوبی هستی وگرنه اونی که بد باشه به هیچیش هم نیست بچه اش چ جوریه وچکار میکنه
تمام اینها که گفتی با اومدن بچه دوم بیشتر بیشتر میشه شما باید یک کمکی بگیری تا دوباره وقت تو بیشتر با پسرت بگذرونی ببری کلاس بیرون پارک نه خونه کسی باید راجبه خوب و بد کار خوب کار بد توضیح بدی اعتماد به نفس بچه رو ببری بالا اینکه با محبته عالیه دلیل نداره یکی جلوش زور میگه بگیم کاش بچه منم دست بزن داشت یا زور میگفت شما راه خودتو برو با خانواده خواهر شوهرت هم رقت وآمد نکن حتی خونه مادرشوهرت که اومد شما نباش
تااینجافهمیدم که امیرعلی یه پسر مهربونم دست دلباز دوست داشتنیه خیلی هم عالی. اینهایی که گفتی یعنی ذاتش خوبه فقط باید شرایط ومحیط های مختلف روبراش بازکنی یعنی بهش بفهمونی که همیشه دست دلباز بودن خوب نیس یه جاهایی بایدازسطح مهربونیش کم کنه همه مثل خودش مهربون نیستن بهش بفهمون همه ادمااخلاقشون مثل هم نیست
عزیزم حس میکنم خیلی حساسی.این چیزایی که گفتی نشونه این نیست پسرت خنگه یا ساده ست چرا با بچه های دیگه مقایسه میکنی بنظرم انقدر زوم نکن روش بزار مستقل باربیاد
به نظرم بزار چند جا دیگران بهش وسیله ندن و فقط بگو مال خودشه دوست نداره بده تو هم اگر وسیله ای داری که دوستش داری میتونی اجازه ندی
سلام..ببین عزیزم اولن گناه داره بهش فرصت بده خودت بهش اعتماد بنفس بده توی خونه کار بهش بده وقتی درست انجام داد تشویقش کن تعریف و تمجید کن قربون صدقه اش برو تا اعتماد بنفس پیدا کنه و همیشه تاکید بهش کن که همه جا باید از خودش از حقش دفاع کنه کنه دوم اینکه شما الان چون بچه هات یجوارایی پشت سر هم و کوچیکن و هر دوشونم توی سنی هستن ک تنهایی نمیتونن کاراشونا بکنن و بیشتر بهتون احتیاج دارن خسته ای خودت از نظر روحی و حوصله ی پسرتا نداری .من خودم چون احتالاف سنی پسرام عین شماس درکت میکنم چی میگی چون منم هعین شما این حسا داشتم ولی خب خودما جمع و جور کردم تا بچه هامم اذیت نشن ..الان پسر بزرگم میره کلاس با کلاس و تمرین و تعریف و تمجیدای خودم خدا را شکر نسبت ب اوایلش بهتر شده ..شما هم امتحان کن انشاءالله نتیجه بگیری
خوب بهتر که حساس نیست زودرنج بودن حساس بودن تو این زمونه که همه نامردن خیلی بده آدم داغون میشع
پسرمنم همینه اونم بخاطراینکه توجمع بچه ها نیس ک ازشون رند بودنو یادبگیره.بزرگ بشن خودشون ازجامعه زرنگ بودنو یادمیگیرن سخت نگیرعزیزم😉
من با تاپیکت اشکم دراومد میدونم خیلی خسته ای نگرانی ولی فقط فکرکن اگه یه روزی خدایی نکرده زبونم لال نباشه چی بهت میگذره تو باید آنقدر به بچت بگی دوست دارم عاشقتم تو بهترین که اون مغروربشه به خودش به باله نه اینکه اینجوری احساس پوچی کنه ناامیدی دلش کوچیک نابودمیشه بچه همه چیز آدم فقط باید فکرکنی اگه خدایی نکرده تو نباشی یا اون چی میشه دردش خیلی بد خیلی
عزیزم خودتو سرزنش نکن ولی به پسرتم نگو دوستت ندارم. ،بنظر من اگه توانشو داری ببر پیش یه مشاور تخصصی کودک چون خیلی کمکت میکنه ، یا ازهوش مصنوعی سوال کن راه حل بگیر ،گناه داره طفلی
سلام مامان مهربون ....عزیزم مشکل از رفتارای پسرت نیست تو خودت ذهنت بهم ریخته یه چند روزی جایی برو بزار آروم بشی ....اصلا خودتو سرزنش نکن برای همه پیش میاد ....همیشه پشت پسرت باش ازش دفاع کن تو جمع تشویقش کن رفتارای خوبشو بگو کم کم بهتر میشه اونم ....ببین خیلی وقتا مشکل از خودمونه .....من خودم بعضی روزا مثلا خیلی سر حالم پسرم اگه عالم ک آدمو بهم بریزه بازم خیلی خونسردم خیلی خوب مدیریت میکنم ...ولی بعضی وقتا که درگیرم یا به هر لحاظ ناراحتم کافیه یه حرکتی بکنه من به جوش میام ....
کاش خط آخر نمیخوندم 🥺🥺😭😭
انتظار نداشتم بگی بله بله ❤️🩹
ولی اشکال نداره عزیزم ما هم آدمیم و روح و ذهن و جسم خسته
با خیلی از کمبود هامون...
بچت ذاتش مهربون و دلسوز ذات نمیشه تغییر داد
ولی قصه خیلی خیلی تاثیر داره رو بچه
هرشب قصه آموزشی بگو من امتحان کردم
من تمام نکات تو قصه میگم
ببرش کلاس فضای شلوغ خودت بکش کنار بگو من میرم مواظب خودت باش
می فهمم دوست داری پسرت زبر و زرنگ باشه ولی بجای اینکه دعوا وسرزنشش کنی که این کارها باعث میشه بیشتر اعتماد به نفس بچه پایین بیاد و این رفتارهاش تشدید بشه بهش اعتماد به نفس بده
میتونی کلاسم بفرستین وقتی با بچع ها باشه صد درصد بهتره براش
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.