۱۳ پاسخ

اولین هوسم نارنگی بود تو تیر ماه
ولی از این ترکیبا انبه و موز و کیک و شیر و پسته رو همرو باهم میکس میکردم میخوردم

من نوش مک سفید و ذرت مکزیکی با سیر فراوون😁

هوس هیچی نمیکردم

وای باز اسم این هوس اومد من یاد های بای با شیر افتادم🥹🤤🤤

فقط هم ترکیبی دوس داشتی 😂😂
من هیچی و هیچی دلم نمیخواست

بستنی وانیلی با شیرموز عجیب نیست که ، حتی خونگیش

والا من هرچی هوس میکنم تا بیام بخورم نمیتونم بخورم

چیزی هوس نمیکردم اما بشدت از بوی بدن همسرم متنفرشده بودم بو سگ مرده میداد😂

من زیادهوسی نبودم ولی ماه های آخر به طرز دیوانه واری هرجا ذغال میدیدم وبوش بهم میخورد انقدر دلم میخواست ازخاکستراون ذغال بخورم
البته هیچوقت نخوردم ولی الان میگم ای کاش خورده بودم هنوزم هوسش تو جونم مونده حس میکنم بوی اون ذغال هافرق داشت

ذرت مکزیکی عجیب نبود ولی اینکه ب همسرم گفتم کیلویی بگیر بیااار یکمی عجیب بود😂😂

سر هر دوتا هیچی هوس نکردم نمیدونم ویار چجوریه

اولی غذای ی شهریه😑

من هوس خربزه مردم فقط ،غذاهای مامانم ،که پاشدم رفتم شهرستان

سوال های مرتبط

مامان نیلاجانم🥥🧸 مامان نیلاجانم🥥🧸 ۵ سالگی
بچه ها منم هوس کردم تجربه زایمان طبیعی مو بنویسم شاید واقعا برای کسی تجربه‌ام بدرش خورد🥹🐥

ساعت. سه صبح.سه شنبه بیست و یک فروردین با شکم درد بیدار شدم درد مث

فروریختن دهانه رحم موقع پریودی. دردی مث دلپیچه موقع. عذرخواهی میکنم موقع

اسهال دردی ک هر نیم ساعت میگرفت ول میکرد. دردام ادامه داشت من تو خونه راه

میرفتم نفس عمیق میکشدیم دم و بازدم

با هر نفس به دنیا اومدن دخترم فک میکردم به پایان رسیدن همه سختیا و استرسا.

تحمل درد برام راحت تر میشد

صبح شد. من بیدار بودم. استرس اینو فقط داشتم ک کیسه آبم پاره نشه. راه میرفتم.

دوش داغ میگرفتم تو حیاط خونه بابام اینا اسکات میزدم پله نوردی میکردم دردام رسیده


بود به ۲۰دقیقه یک بار هنوز میتونستم تحمل کنم🫧🤝. ناهار اونروز خونه مادرم

ابگوشت بود ولی من نخوردم واسه اینکه گفتم شاید زایمان کنم. امکان داره موقع زایمان

خودمو نجست کنم بجاش خرما میخوردم گردو که انرژی داشته باشم 🦋

ساعت شد ۳/۳۰بدازظهر دردام دگ پیوسته شده بود ولی به مادرم میگفتم من الان

بیمارستان نمیرم هنو خیلی زوده اینم بگم (من از۵ماهگی تا۹ماهگی کلاس امادگی زایمان

طبیعی میرفتم ) واسه همین خیلی اماده بودم باد بودم. ) ساعت۴/۳۰شد دردام رسیده

بود به یک ربع دگ با اسرار مادرم. ساک مو بستم روانه بیمارستان شدم داخل ساکم شیر

موز پسته و خرما گذاشتم ک تو بیمارستان بخورم انرژی داشته باشم برای زایمان🤲🏼عطر مورد علاقمم گذاشتم ک موقع درد بوش کنم حالم خوب شِ اینا واقعا تاثیرداش
ت