ادامه
دیگه هی بحث میکردیم باهم من آنقدر گریه میکردم بخیه هام عفونت کرده بود تاسه ماه نمیتونستم بشینم من همه رودرازکشیده بودم من گریم میکرد همه میگفتن سرچ موضوع الکی گریه میکنی الکی نبودحقم بوداین همه سختی نکشیدم ک یکی دیگه بیادبرمن تعیین تکلیف کنه موقع شنوایی ک بردیم گفتم اسمش چیه شوهرم گفت حدیثه بعداصلاب من توجه نکردرفت شناسنامه گرفت ومن موندم بااون حالی ک داشتم وهیچکس ک دردکم نمیکرد الآنم باگریه مینویسم ناشکری نمیکنم دلم پره افسردگی ک هنوز خوب نشده الان تقریبا 16ماهه باخانواده شوهرم قطع رابطه کردم ک ب خودشون اجازه میدن دخالت کنن راست راست گفته مادرک حقی نداره دیگه زیاده بخوام بگم شرمنده سرتون رودردآوردم
من جات بودم اسمی که خودم انتخاب کردم رو صداش میکردم و برای همه اینجوری جا مینداختم
من هرکی اسم گفت
گفتم هروقت خودت زاییدی اسمشو بذار اینی ک میگی
یعنی چی چه معنی میده
وای عزیزم
شوهرت خیلی ببخشید اینمیگم بی شعور بوده که به نظرت توجه نکرده و خونواده ی شوهرت بی شعورتر که نظرشون بهت تحمیل کردن
خودت دوس داشتی اسمش رو چی بزاری؟
خدارشکر که الان سالمه 🫂❤️
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.