۷ پاسخ

آیا درسته موقع سزارین دستا رو محکم میبندن

درد داشتی موقع راه رفتن؟؟من خیلی کم داشتم قابل تحمل بود

یه بیس دقیقه قبل راه رفتنت شیاف دیکلوفناک بذار دردش کمتر میشه نترس هی بخودت بگو این مرحله هم بخوبی رد میکنی

مبارک باشه ایشالا قدمش پر خیر و برکت

نیم ساعت قبل راه رفتن شیاف بزار

مرسی توضیح دادی منم بین زایمان طبیعی و سزارین موندم

مبارک باشه عزیزم
چند ساعت تو ریکاوری بودب

سوال های مرتبط

مامان حبه انگور🍇 مامان حبه انگور🍇 ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین توی بیمارستان دولتی
پارت 2
بی حسی از کمرمو ک زد اصلا متوجه نشدم خیلی خوب بود.بعدش اروم دراز کشیدم و پرده رو گذاشتن و یهو تپش قلب گرفتم و نفسم بالا نمیومد چند تا امپول توی سرمم زدن که چند دقیقه بعد عوق میزدم و بالا اوردم و بعدش کم کم خوب شدم.انژیوکت پمپ دردمم گذاشتن و کلی با کادر اتاق عمل گفتیم خندیدیم و یهو دلانا خانومم گریه کرد🥹خوشگل ترین صدا رو داشت.از منو نینیم عکس گرفتن و بعدش بردنش ک کاراشو برسن.شکممو توی اتاق عمل کلی فشار دادن و بعدش منم یک ساعت توی ریکاوری بودم.ن لرز داشتم ن حالم بد شد
حدود دوساعتو نیم بعد بی حسیم رفت و دردام شروع شد ک با پمپ درد و شیاف قابل تحمل بود.ساعت ۱۲ونیم دلانا بدنیا اومد و ساعت ۲شب من راه رفتم .دردش زیاد نبود اروم رفتم خودمو شستم و شورت پوشیدم و لباس عوض کردم و مجدد برگشتم ب تخت و یک ساعت بعد باز راه رفتم.
درکل بینهایت راضی بودم از دکترم از بیمارستانم از کادر درمانشون همه چی عالی بود❤️
هزینه دکترم ۴۵تومن.هزینه اتاق خصوصی۳تومن هزینه پمپ درد ۲تومن
مامان هامین🧿🩵 مامان هامین🧿🩵 ۵ ماهگی
#پارت_سه_تجربه_زایمان_سزارین
اومدن برام سرم وصل کردن گفتن سوند هم بزنیم گفتم نه اتاق عمل توروخدا
گفت اونجا بی حس بشی نمیتونی پاتو باز کنی ها دوتا مرد میاد باز می‌کنه دوست داری منم ترسیدم گفتم نه نه بزنید برام 😅
وقتی وصل کردن برام اصلا متوجه نشدم فقط بعدش سوزش داشت یکم همش احساس جیش داشتم انگار می‌ترسیدم بریزه 😂
خلاصه رسید به زدن بی حسی
من خودمو خیلی سفت گرفته بودم شیش هفت بار سوزن رو زد تو کمرم همش می‌گفت شل بگیر خودتو
خلاصه بعد چند بار امتحان کردن یهو احساس داغی کردم تو پاهام
که دکتر گفت سریع دراز بکش 😩سریع دراز کشیدم
اومد میزان سر بودن رو تست کرد
گفتم سر نشدم حس میکنم قشنگ گفت نگران نباش فعلا شروع نمیکنن 😅
یهو احساس تهوع کردم گفتم می‌خوام بالا بیارم چیکار کنم
گفت وایسا الان برات دارو می‌زنیم
که خداروشکر یهو کل تهوعم رفع شد 🥲
گفت پرده رو بکشید
باز استرس اومد تو جونم 😐
دکتر کارو شروع کرد یکم باهام حرف زد که آروم باشم
یهو دستشو زیر سینم حس کردم که داره فشار میده 🤕یکم جیغ زدم گفت داریم به دنیاش میاریم نگران نباش
یهو صدای گریه بچم تو کل اتاق عمل پیچید 🥹🥹چقدر حس شیرینی بود همش میگفتم نشونم بدید توروخدا 😂گفت وایسا تمیزش کنیم
آوردن گذاشتن کنار صورتم کلی بوسش کردم چشاش باز بود 🥹کلی برای همتون دعا کردم که صحیح و سلامت بچه هاتون رو بغل بگیرید و هرکس بچه میخواد دامنش سبز بشه 💚🙏🏻
مامان علیسان و الارا مامان علیسان و الارا ۳ ماهگی
تجربه سزارین دوم بیمارستان دولتی ۲۹ بهمن
پارت سوم

بالاخره ساعت ۱۰ شد و بردنم اتاق عمل
کادر اتاق عمل خییلی بااخلاق بودن اصلا انتظار نداشتم اینقدر مهربون و با خلاق باشن اصلا حس ترس نداشتم تنها حس بدی که بود برای آمپول بی حسی بود
اومدن فوری آمپول بی حسی رو زدن و منو خوابوندن رو تخت کم کم پاهام گرم شد و بی حسی اومد تا بالای معده ام اونموقع بود که احساس حالت تهوع داشتم و حس میکردم شدیدا خوابم میاد
گفتم خوابم میاد گفتن بخواب اشکالی نداره
ولی زود خوب دم و دوباره حس حالت تهوع اومد سراغم بهم آمپول زدن و زود خوب شدم
بعد حدودا ۲۵ دقیقه دخترم بدنیا اومد 😍صداش بهم حس آرامش میداد
یه پرستار اومد بعد تمیز کردنش گذاشت زیر تاپی که تو بسته بستری بود و پوشیده بودم خیییلی حس خوبی داشت با بچه بردنم اتاق ریکاوری اونجا یه پرستار اومد و سینمو گذاشت تو دهن بچه و کمکش کرد تا شیر بخوره
نیم ساعت همونطوری روی شکمم خوابیده بود و شیر می‌خورد البته شیر که نه همون آغوز بود
بعدشم بردنم بخش و همراهم و صدا کردن بیاد منو بزاره روتخت
......