🥺بیاید خاطره های خوبتون از حاملگی رو بگید اینجا
مخصوصا استرسایی که سر سونو کشیدین و بعدش خبر خوب شنیدین

فقط سر اولی راحت گذروندم اونم چون همش تنبل بودم میخابیدم خونه مامانم بخور بخاب
سردومی ک اذیت شدمم و کرونا گرفتم و سرکلاژ
سر اینم ک نگم از حال بدو لکه بینی پشت سر همو..
ازخدا میخام هر کی باردار میشه ی بارداری راحت و بدون دردسر داشته باشه

خاطره اینکه چندماه اقدام بودم باردار نمیشدم.. ۲ ماه پیش ولادت امام رضا بود رفتیم مشهد، رفتم حرم امام رضا کلی گریه کردم گفتم اگه سال دیگه که میام حرمت بچم توی بغلم نباشه به امام جوادت قسم تا عمر دارم دیگه پامو توی حرمت نمیزارم🥺 فرداش حالم بد شده بود پریودمم عقب افتاده بود دل درد و کمردرد شدید داشتم گفتم خدایا اومدیم مشهد حالا منم زرتی دارم پریود میشم🤦🏻‍♀️ دیگه شب نوار گذاشتم و خوابیدم، صبحش یکم خون در حل لکه دیدم گفتم خب دیگه پریود شدم😂😂😂 تا شب همچنان درد پریود داشتم ولی پریود نمیشدم، فردا صبحش به شوهرم گفتم برو یدونه بیبی چک بخر، شوهرمم گفت خبری نیست قبلنا هم تا مشکوک‌ میشدی میزدی ولی خبری نبود الانم خبری نیست. دیگه رفتیم خریدیم و اومدم زدم دیدم سریع مثبت شد😂😐 یلحظه شک کردم گفتم شاید دو خط منفیه، رفتم دوباره کارتونشو خوندم ببینم دو خط منفیه یا مثبت، دیدم زده مثبت😂 کلی خوشحال شدم و گریه کردم:))) ولی بازم باور نکردم باردارم گفتم برگردم تهران میرم آزمایش میدم، رفتیم آزمایش دادم گفتن خانم ۴ هفتته😍🥹😂😂😂 خلاصه که همین😂

سر اولی که اصلا انقد خیالم راحت بود گفت سالمه گل دخترم هست /دومی آن تی دو بود پدرم در آوردن بعد کلی استرس گفتن عالیه سرسومی هم گفت عالیه با اعتماد ب نفس منتظر بودم بگه پسر آخه رژیم گرفته بودم گفت دختر 🤣چهارمی دیگه تا خواسته بود گفتم خدایا من دیگه بچه نمی‌خواستم پریودم ک نمیشدم زیر نظر بودم که دارو بده بهم بچمو شیر برداشتم پریود بشم نگو حامله بودم گفتم خدایا مردم میگن داره خودش می‌کشه برا پسر خیلی استرس حرف مردم داشتم داخل اتاق سونو کل بدنم می‌لرزید از استرس که گفت سالمه اندام تناسلیشم تشکیل شده پسره که منتظر بودم باز بگه گل دختر 🤭😍

من انومالی رفتم گفتن که همه چیز خوبه و فقط روده اکوژن داره جنین یعنی رودش یکم سفیده و گفتن اصلا مهم نیست با رشد جنین برطرف میشه بهم گفتن فقط تو گوگل نری چرت و مرت زیاد نوشته من از سنو اومدم بیرون رفتم تو گوگل خیلی چیزای بدی نوشته بود دو هفته تمام گریه کردم سیر شدم از دنیا حالم خیلی خیلی ب معنای واقعی بد بود بعد دوهفته از خدا خاستم خودش یجوری حال خودمو و نینیمو خوب کنه یجوری ی اتفاقی بیوفته من بتونم بفهمم که رودش خوب شده یا ن بعد چند روز ی لخته خون تو ادرارم دیدم فورا رفتم پیش دکترم و دکترم که برای هیچ کس سنو نمینوشت خودش چک میکرد بمن گفت باید بری سنو طول سرویکس من رفتم و از سنوگرافم خاستم روده هم چک کنه اونم بدون هیچ مخالفتی قبول کرد و گفت رودش خوب شده و اکوژن برطرف شده از خوشحالی جلوی خودش زار میزدم 🙈😍خدایا شکرت که اینقد هوامو داری

من بارداری قبلیم دقیقا ماه آخر آبله مرغان گرفتم
هر روزش اندازه ۱۰ سال گذشت خیلی اذیت شدم تابستون ۱۲ سال پیش
توی بیمارستان موقع زایمان اسممو گذاشته بودن مامان آبله مرغونی🤣🤣
خیلی همه تحویلم میگرفتن و هوامو داشتن
دخترم خداروشکر صحیح و سالم با وزن ۳۴۰۰ با زایمان طبیعی دنیا اومد