خانما دیشب رفتم روستای مادرشوهر اینا رفتیم مسجد اومدیم خونشون
دخترم که از صبح که بیدار شد یه ریز تا گریه کرد نق زد با هیچیم آروم نمیشد
هیچی حداقل قبلا هم گریه میکرد در طول روز ولی هواسش پرت میشد
ولی امروز اصلا با هیچی آروم نمیشد خوابش میومد نمیخوابید بعداظهر به زور خوابوندم آخه چرا اینجوری شد؟
قبلا میومدیم خونشون چون دورش شلوغ بود بازم بهتر بود تا امروز که بکوب گریه کرد مادرشوهرم رید تو اعصابم
تازه امروز از صبح که بیدار شد هیچیم نخورد تا الان که دیگ ولش کردم تا خودش بخواد هی هرچی میدم تف میکنه حرفم نمیزنه بدونم چشه
دیگ ولش کردم ببینم میخوره غذا یا نه دیشبم مسجد بودیم هیچی نخورد یکی دوتا قاشق حلیم فقط

من خیلی به چشم خوردن اعتقاد دارم
یکم نمک بده بخورع
براش اسپند بسوز یا اگر بلدین تخم مرغ بشکنین

این میتونه مقدمه بیحالی و کسالت باشه مثلا ممکنه بدنش ویروسی شده و الان بیحاله ک اشتها نداره یا بیقراره و اگر ویروس باشه یکی دوروز دیگه مشخص میشه . و دوم اینکه بچه ها چون روتینشون بهم میخوره مثلا خواب نا کافی و اینکه چون نگرانه و دلش دنبال بازی کردنه ممکنه خواب با کیفیت نداشته واسه همینم بداخلاق و بد اشتها شده

منم بچم همین بود هیچی نمی‌خورد نق میزد مادرشوهرمم هی گیر میداد ینی کلا رو اعصابن...بعدش یچم مریض شد ....

جاش عوض شده بی قراری میکنه