یکی از باگ های من اینه که از مریض شدن به شدت میترسم قبلا اینجوری بودم یه دور نیلا شش ماهه بود باهم مریض شدیم خییییلی سخت بود از اون موقع صد برابررررر این موضوع تو خودم تشدید شد از اول محرم تا الان دلم مسجد میخواست از ترس این موضوع نرفتم دیگه امشب دل و زدم به دریا و با نیلا رفتیم🥲😢استرس دارم مریض شه هنوزم اما هی تلاش دارم به استرسم غلبه کنم😮‍💨

خدانیاره اونروزو۲ماهگی اورهان بدنم عفونت شدیدکرد به خونمم منتقل شده بود تب ولرز داشتم خیلی شدید رفتیم بیمارستان باسرزنشای شوهر
بعد بستریم کردن ازمایش گرفتن گفتن دعاکن ذات الریه نباشه تاجواب ازمایش بیاد پسرم بغلم فقط گریه میکردم بمیرم براش لباس نبرده بودم چون باامبولانس بردنم کثیف کرده بود خودشو بعد ک جواب اومد گفتن عفونت خونه بایدبستری شی
خداهیچکسو بی کس وکار نکنه چون کسیونداشتم مواظب پسرکم باشه سرمو کندم یواشکی فرارکردم فرداش رفتم متخصص ۶تاامپول نوشت خداروشکر ۴می ک زدم بهترشدم

تو خونه موندن ک بدتره دختر تا ی هوا بهش بخوره مریض میشه

اصلا به مریضی و اینا فک نکن بیخیال باش چون هی فکر کنی خدانکرده سرت میاد
قشنگ ببرش بیرون بگردین

خوب کاری کردی رفته.ان شاالله به حق صاحب امشب مریض نمیشه.منم مثله توهستم میترسم