۳ پاسخ

منم فعلا دیشب و صبح بهش شیر ندادم دیشب زیاد اذیت شد

من از ۱۸سعی میکردم نمیشد کم کم کمش کردم تااینکه یه هفته پیش تصمیم گرفتم دیگه ندم سرگرمش کردم وقتی ممه میخواست بهش خوراکی میدادم روز اول رفته بودیم باغ اونجا بازی کرد میخواستم خسته بشه راحت بخوابه به خاطر همین اون روزو انتخاب کردم ولی سخت خوابید با ماشینش تو خونه دور دور میکردیم سوار تاب کردم تو پتو گذاشتیم ولی اصلا نمیخوابید تو بغلم گرفتم یه ذره راه رفتیم بعد گذاشتم تو تاب لالایی خوندم خوابید صبح هم میخواست میبرم طبقه پایین خونه خواهر شوهرم جوجه دارن با اونا سرگرمش کردم ۳روز اول سخت بود ولی ارزششو داشت الان شبا خودش میخوابه گاهی وقتا یادش میاد بهش خوراکی میدم

اول اینو بگم ک بچه من به سینه من سنجاق شده بود بخدا
از لحظه ای ک از سر کار برمیگشتم تا فردا صبح ک برم سر کار همینجوری آویزون من بود
شب تا صبح سینه تو دهنش بود
این آخرا دائم حالت تهوع میگرفتم و دکترم گفت ک احتمالا دیسک گردن هم گرفتی و ام آر آی نوشته برام....
خلاصه، سر سینه آبلیمو زدم اومد بخوره دید مزه اش عوض شده رفت و نخورد
دوباره دو ساعت بعد اومد دوباره رفت
دیگه واقعا نیومد ...
میگفت می می میگفتم مامان بدمزه شده
ظهر با سختی خوابوندمش
سعی کردیم زیاد بیرون ببریمش که مشغول باشه و کمتر اذیت کنه
شب با سختی خوابید...
توی خواب عمیق شب اول و دوم بهش شیر دادم و دیگه تمام
سه شب اول بیدار میشد و یه کم بی تابی میکرد مثلا یک ساعت بیدار بود
بعدش دیگه اوکی شد

سوال های مرتبط