سلام مامانااا
شمام بچه هاتون مثل رادمهر رفتار میکنن؟!
مثلا نمیزاره غذا بدم بهش جیغ میزنه خودم خودم بعد اصلا نمبتونه خوب بخوره که سیر بشه
کفش میخام بپوشم براش میگ خودم خودم ، همه منتظر ما تا شازده کفش شو بتونه بپوشه
یا شامپو ..
خوراکی بدی دستش خودش باید جلدشو باز کنه…

من دوست دارم بچه مستقل باشه ولی گاهی عجله داری یا جایی هستی شرایطش نیست
نمیدونم باید چه کرد
از گریه هاشم بی زاااارم
شروع که میشه تمام شدنش با خداست

نه ولی میزارم خودش بخوره تا جایی ک خودش بخوره میزارم خودش بخوره ولی کفش ایناش نه من پاش میکنم فقط همکاری میکنه

من ک رد دادم واقعا
آنقدر ک الکی بهونه میگیره نق نقو شده
همش میگه خودم
حالا برو خداروشکر کن بچه کوچیک دورو بر ندارید
مثلا فک کن پسرعموش رو مبل ما میاد میشینه یهو این شروع می‌کنه گریه ک پاشو من اونجا بشینم
مثلا فلان قاشق برای منه تا زور نکنه نگیره گریه ادامه داره
روانی شدم بخدا رواااانی

وای انگار دقیقا دختر من و تعریف کردی.... هرچی بهش میگی فقط میگه خودم دوست داره کاراشو خودش انجام بده
منکه گاهی حواسشو پرت میکنم بعضی وقتام میزارم گریه کنه

آره دختر منم همینجوریه

عزیزم بنظرم هر موقع شرایطش بود (سعی کن سخت نگیری و شرایطشو اغلب فراهم کنی) با ارامش بذار کارشو بکنه کنارش باش و خودت هم اموزش بده ،صبرتو بالاتر ببر و خداروشکر کن ک سالم و باهوش و فعاله(این کلی میتونه ارومت کنه)
وقتی حس کنجکاویش ارضا بشه لجبازیش کمتر میشه و با حرف میشه قانعش کرد، اگه خودت معذب باشی ب عجله بندازیش و اجبار کنی مسلما خروجی خوبی نداره😅

عزیزم فقط با حرف زدن میتونی ارومش کنی من همیشه این کارو میکنم
هم قدش میشم میگم اجازه میدی الان که باید زود بریم مامان این کارو برات انجام بده میگه آره
امروز صبح ساعت پنج بیدار شد الکی سر ی لیوان آب شروع کرد گریه که تو چرا آب از بطری به من دادی گفتم خب میریزم از لوله میدم می‌گفت نه نه و گریه منم ی خورده نشستم پیشش هیچ کار نکردم
بعد کم کم شروع کردم حرف زدن
پسر من صبحت بخیر عزیزم
چ خوب که از خواب بیدار شدی و ....
بعد دیدم داره آروم میشه گفتم میشه بیای رو پای مامان بشینی مثل صندلی
اومد نشست
بعد ازش پرسیدم تشنه شدی گفت نه
گفتم گشنته گفت نه
گفت چیزی میخوای گفت نه
گفتم پس بریم بخوابیم گفت آره
گفتم خودت میری یا بقلت کنم گفت خودم میرم
خودش رفت دراز کشید چشاشو بست خوابید