سلام مامانا
لطفا مامانایی ک تو این زمینه تجربه دارن راهکار بدن بهم🥺
من از صبه تصمیم گرفتم دخترمو از شیر بگیرم کلا شیر خودم بوده و این اواخر دیگه بشدت اذیتم میکرد اونقد ک وابسته بود و از وقتی ک بیدار میشد سینه دهنش بود میک میزد تا وقتی ک بخوابه نوک سینه هام میسوخت دیگه حالا اوردمش خونه مادرشوهرم امروز که خیلی بهش سخت نگذره و بهونه نگیره رو سینه هامو چسب مشکی زدم گفتم اوف شده شکر خدا نواز خیلی خوب تا الان کنار اومده باهاش اصلا اذیت اونجوری یا اینکه گریه کنه براش نداشتیم تا الان ولی مادرشوهرم و شوهرم بحدی بهم حس عذاب وجدان و استرس دادن ک الان ی حس بدی دارم نکنه واقعا دارم کار اشتباهی میکنم نکنه بچم چیزیش بشه بنظرتون کار درستی انجام دادم؟ چی جوابشون بدم چیکار کنم خودم خیلی اذیت نشم و دردش اذیتم نکنه؟ نواز و این ۴ ۵ روز اول کلا در حال گشت خونه مادربزرگاشیم و شبام میبرم خیابون نگا دسته سرگرمه خیلی فک نکنم اذیت بشه فقط نگران اخر شبا خوابوندنشم اخه عادت داره با سینه میخوابه چه کنم در کل بیاید دلداری و راهنماییم کنید ممنونم🥲😮‍💨

تصویر
۹ پاسخ

من شیر روزو گرفتم ولی خوابیدن همچنان مشکل دارم بدون سینه بلد نیست بخوابه حتی اگه هلاک خواب باشه

عزیزم ب حرف هیچ کس توجه نکن، من بااینکه شیرخشک میدادم همش شیشه تو‌دهتش بود حتی خالی، اینقد وابسته بود، اصلا غذا نمیخورد، الان ک از شیرگرفتم غذاشم میخوره . هم مامانم هم مادرشوهرم گفتن الان گرمه بذار شهریور بچه مریض میشه فلان میشه، من کار خودمو کردم ، مادر بچه صلاح بچشو بهتر میدونه،. دو‌سه روز سخته بعد بخدا راحت فراموش میکنه، بعد بیین چقد اشتهاش خوب بشه . بعدش خودت میدی چ کار خوبی کردم

منم میخوام بعداز عاشورا بگیرمش پسرمو یسره در حال شیر خوردنه هرچی سعی کردم کم کنم دفعاتش رو نشد نمیذاره دیگه میخوام تلخک بگیرم بزنم واسه درد سینه ات هم با آب سرد ماساژ بده یه قرصم هست واسه خشک کردن شیر فکر کنم باید از دارو خونه بگیری

منم ۶روزه جداش کزدم همین جوری مثل بچه شما بوده فقط شبا و روزا تو تاب میخوابونمش نصف شبم که بیدارمیشد شیر پاستوریزه و خوراکی میدادم و تاب دوباره میخوابید الان کلا یادش رفته سینه

منم دیشب گرفتم در طول امروز هم به می‌گفت مه مه آب بهش میدادم یا بستنی
دیشب اذیتم کرد شب اول بودم
ولی ظهر غذا بهش دادم سیر شد خوابش برد اذیتم نکرد
امشب توکل بر خدا ایشالا اذیتم نکنه
دیشبم شوهرم هی می‌گفت گناه داره و.. حس عذاب وجدان میداد بهم

حس عذاب وجدان چرا اخه یه مادر وقتی بچه اشو از شیر خودش مخصوصا میگیره خودش دچار افسردگی بعد شیردهی میشه حالا بهت عذاب وجدانم میدن اهمیت نده گلم این تصمیم رو برای مستقل شدن دخترت باید میگیرفتی میدونی شیردهی زیاد باعث تثبیت دهنی میشه یعنی بچه وقتی بزرگ بشه باید با مکیدن خودشو ارضا کنه مثلا اینایی تو بزرگسالی ناخن میجوین یا سیگار میکشن از طریق دهن لذت میبرن اینا امکانش هست بخاطر شیردهی زیاد باشه
موفق باشی عزیزم❤️

اصلا چیزیش نمیشه من ی سری خاستم کم کم بگیرمش واقعا اذیت میکرد دگه سینه رو ول نمی کرد همش مک میزد برا همین گفتم خاستم بگیرمش ی دفه میگیرم سعی کن مایعات و آب میوه طبیعی بهش بدی حتما

تا شب نخابونش شب که بشه خودش میخابه چون خیلی خسته میشه یا رو پا بزار بخابونش نگران نباش

هیچیش نمیشه ولی به تدریج وعده هارو کم کنی خیلی راحت تر از شیر می گیریاصلا اذیت نمی شه

سوال های مرتبط

مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
خدایا این استرس روزانه خودمون کمه
این ویروسا و اخبار و حال بدیا رو کجای دلمون بزاریم
بخدا یعنی استرس روزانه پیرمون کرده
دخترم رو ۱۸ ماهگی از شیر گرفتم شیر مادر میخورد
خیلی راحت گرفته شد ولیییی
عادت داشت سینع رو بغل کنه بخوابه منم گفتم این که چیزی نیست تا الان با سینه میخوابید فقط میذاشت رو صورتش و میخوابید درجا
فقطم موقع خواب
بارداریم که هفته بالا شدم سینه هام حساس شدن یعنی دست میخورد بهشون مرگمو میدیدم حالم بد میشد
هر روشی رفتم بچم ول کن نبود فقط باید با سینه میخوابید
حالا اومدم دو روزه دیگه واقعا گرفتمش انقدر بهانه گیر شده و حساس
دردش تو جونم گریه میکنه میگه میمی
یعنی این بچه برای شیر اینکارا رو نکرد که برای سینه میکنه
بعد من همش حس میکنم نکنه مریضه نکنه خطرناکه
نمیدونم باید چکار کنم
واقعا مادررر شدن بزرگترین انتخاب و فداکاری یک زنه
چون تا قبل بچه هیچ چیزی معنا نداشت به این صورت
الان اسم ویروس میاد میلرزم
یا حتی خودم مریض میشم فکر خودم نیستم میگم بچم نگیره
خدایا آرامشی بهم بده
و اینکه به نظرتون بچم خیلی زجر میکشه الان که از سینه گرفتمش؟؟ و ممکنه بی قراریش از این باشه؟؟
مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
تجربه من برای قطع شیردهی(شیرمادر)
الان دقیقا شد یک هفته که پسرم لب به شیر نزده
امروز برای اولین بار وقتی داشت تلویزیون میدید خوابش برد
این برای من این نشونه بود که یاد گرفته مستقل خوابیدن رو
شبا هم که میاد بین منو باباش انقد وول میخوره تا خوابش ببره
من دو سه هفته اخر سعی کردم هی وعده هاشو کمتر کنم مثلا یزدان عادت داشت تا از خواب صبح بیدار میشد شیر بخوره ازش نیم ساعت بگذره بعد صبحانه بخوره هفته های اخر تا میومد درخواسته کنه میگفتم پاشو بریم صبحانه خیلی گرسنمون شده این وعده کامل حذف شد چند شب سعی کردم بدونه سینه بخوابه داستان بگم نازش کنم ولی دیدم نه نمیشه هر جوری شده تقاضای شیر میکنه و کلا چه خواب روز چه خواب شب بدون سینه اصلا نمیتونه بخوابه تو این مرحله به بن بست خوردم
پس وقتی تعداد وعده هاش شده بود سه تا یکی قبل از چرت روز یکی قبل از خواب شب و یکی توی خواب حدود ساعت ۷ صبح تصمیم گرفتم قطع کنم
شبای اول خیلی اذیت میشد چون اصلا بلد نبود بدون شیر بخوابه میبردیم تو ماشین میچرخوندیم تا بخوابه دیدم خب نمیشه عادت سینه از سرش میوفته عادت میکنه به ماشین که دیگه شب چهارم ماشین هم نبردم و انقد نازش کردم تا خوابش برد تا سه شب توی خواب بهش دادم بعدش بیدار میشد گریه میکرد بغل میکردم راه میبردم دوباره میخوابید