۱۶ پاسخ

چیپس و پفک و نوشابه برا بچه خریدن اسمش بچگی کردن نیس ، من که پول برا این چیزا نمیدم به جاش خوراکی سالم براش میخرم، نوشابه فقط جایی مهمونی بریم میخوره ولی خب الان تابستونه اگه هوس بستنی کنه میخرم براش

بچه های من میخورن ولی سعی میکنم کم بدم جاریم به پسرش نمیداد پسرش خیلی عقده ای شده وقتی مامانش نیس حمله میکنه به خوراکی

چیزی که مضره مثل چاقو میمونه
الان چاقو به بچت میدی که عقده نداشته باشه؟
ما خیلی هیاهو نمی‌کنیم که نخور و فلان.
همین که برای خونه اصلا نمیخریم و درباره میوه با ذوق حرف می‌زنیم و میوه های رنگارنگ میخریم کافیه برای اینکه بچهامون عاشق میوه باشن..
جفت بچهام یه قطره نوشابه نخوردن تا حالا. چیپس و پفک شاید زیر ده بار...
سوسیس و این چیزا شااااید کلا دو یا سه بار مجبور شدن توی غذا بخورن...
سلامت بچها به سبک زندگی خودمون ربط داره

ربطی به عقده ای شدن نداره.هرجور عادتش بدی همون‌میشه.دکتر بهم‌گفت چیپس و پفک و تنقلات بد هس واسش.منم از اول نخریدم و بجاش عادتش دادم به خریدن مغز.و البته بچست و گناه داره و اگه دست کسی دید و دلش کشید،میخرم واسش.مثلا شاید امروز بعد ۳ ماه چیپس خرید.هفته ی پیشم پفیلا

نخرین تا نخوره فقط همین راهشه

دختر من چیپس دوست داره ولی از پفک خوشش نمیاد هفته ای یدونه چیپس میخرم براش عاشق بستنی که اونم معمولا بستنی با شیر بز میخرم ولی کاکائو کلا نمیخرم پف فیل دوست داره و میخوره کیک خیلی خیلی دوست داره هفته ای یکی دوبار خودم درست میکنم شکر کم میزنم به جاش پر موزش میکنم ولی در کل بچه ان نمیشه که ندی عقده ای میشن جایی ببینن میخورن دور از چشم همون بهتر که پیش خودمون بخورن همه چی

نوشابه و نوشیدنی گاز دار چون از بچگی ندادم اصلا دوست نداره خودمونیم نمی‌خوریم ضرر داره مهمونی بریم ببینه براش میریزم ولی اصلا نمیتونه با گازش کنار بیاد نمیخوره
چیپس و پفک خیلی دوست داره تا نزدیک چهار سال که نمی‌دادم شاید سالکی یکی دوتا دونه ولی الان با قانون چندماه یبار 5.6تا دونه یا بریم تفریح با دور دور چیپس و ماست بگیریم همه با هم بخوریم دخترمم کنارمون میخوره
ولی خیلی دوست داره تو مهمونی هم باشه میخوره با بچها دیگه چیزی نمی‌گم
عاشق شکلات و محصولات کاکایویه که خیلی دارم کنترلش میکنم
شیرینی و شکلات و بیسکوییت و کیک لینام متاسفانه تو خونه مادربزرگ و اطرافیان میبینن میخوره که مخالفم قبلش داریم میریم میزنگم جمع کنن ولی خب بازم کمو بیش میخوره خودم تو خونه کنترل میکنم
بستنیم خیلییی دوست داره
تا بشه از زیرش در میرم ولی خب هفته ای یکی دوتا میخرم
البته هر وقت بشه تو خونه یواشکی بستنی لیوانی و نصفش میکنم با می‌وه دورچین میکنم
یا با شیر و رانی خودم ساز بستنی یخی درست میکنم

دختر منم میخوره تصمیم گرفتم جای نوشابه تخم شربتی درست کنم بزارم یخچال خنک بشه بخوره

منم کم میدم هله هوله ب پسرم

نوشابه چیپس و پفک اصلا نمیدم شاید جایی باشیم در حد یه قلپ چون خیلی باهاش حرف زدم گفتم قدت کوتاه میمونه عکس ادمای بیدندون و بهش نشون دادم گفتم دندونات میریزه زشت میشی قبول کرده و نمیخوره چیپس و پفک هم باشه در حد چندتا دونه شاید بخوره که اکثرا نمیخوره بستنی و پفیلا و چوب شور میخوره ولی هر روز نه خودش نمیخاد

والا نوشابه بسنی پفک چیبس هرروز میخوره بچم

درخواست دادم قبول کن

من برا دخترم اکثرا نمیخرم اگ شکلات بخاد ناچارا لواشک میخرم چیپس گاهی میخرم و اکثرا میگم ن بجاش پفیلا بخریم و نوشابه هم کلا مصرفمونو کم کردم بخریمم سعی میکنم نخوره یاجایی باشیم یاگیربده کم بهش میدم شکرخدا ک شیرینی دوسنداره زیاد ولی عاشق کاکائوعه اما نمیخرم و نمیذارم بخوره برداره هم میگیرم از دستش و قول ی خوراکی دیگ بش میدم

دقیقا من و همسرمم اصلا اون خوراکیهایی که اون خانم گفت و اصلا به دلسا نمیدیم انقدر که نخورده الان دیگه اصلا بهش مزه نمیده اصلا خودش نمیخوره تا الان هم اصلا لب به نوشابه نزده فقط دوغ خورده هر دو سه روز یه بار هم براش بستنی میخریم

من خودم از دوسالگی بهم نوشابه دادن

هنوزم دارم میخورم

حالا کی ب فنا برم خدا میدونه

بچهای منم میخورن🤷‍♀️

سوال های مرتبط

مامان مبین و تو دلی مامان مبین و تو دلی هفته سی‌وپنجم بارداری
مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته