۱۸ پاسخ

نرو عزیزم. بشین خونه ت عذاداری کن

من از اول اصلا اجازه ندادم منو بزنه تا زده اخم کردم گفتم نزن منو اصلا نمیزنه جیغ و داد و کولی بازی رو داره ولی نمیزنه.شاید باباش با داداشش روبزنه ولی من رو نه

دستاشو بگیر محکم نتونه بزنه

وااای خدااا پسر من جیغ میزنه داره خونه نشینم میکنه ابرو ادمو میبره همه جا امروز رفتم جایی اینقدر بلند حرف میزد صدای سخنران نمیومد اخر پاشدم رفتم خونه اینقدر از دستش گریه کردم خستم کرده

وقتی اینطوریه قطعا نبرش

من جای تو بودم کتک میزنمش

عزیزم از چی خجالت کشیدی اخه پسرت بچس آدم بزرگ نیست ک ادم خجالت بکشه

نباید اجازه بدی بزنه عادتش میشه خیلی بده من دختر خالم پسرش اینجوری بود همه می‌گفت این چه تربیت هست که تو کردی جدی حرف بزن پسر منم یه بار دست بلند کرم روم منم زدم صورتش محکم دیگه کلن زدن یادش رفت

من از اول نذاشتم بزنه ی سالش بود با دست میزد تو صورتم دستشو میگرفتم با اخم میگفتم نکن بزرگتر ک شد گوش نداد دوسه بار زد منم زدم گریه کرد گفتم دیدی درد داره پس نزن.دیگه نزد

ببین گاهی بچه ها هم هستن برای جلب توجه پدر و مادر اینکازو میکنن یا مثلا چیزی بخواد هم ،میاد گریه و زاری میکنه و میزنه و به مراد دلش میرسه و این میشه ی عادت براش ،میدونه بعد از این کار به چیزی که میخواد میرسه
حالا
ببین بهش شربت مولتی ویتامین
و شربت آهن حتما بده
گاهی هم بچه ها وقتی ویتامین و بخصوص آهن کم داشته باشن پرخاشگر میشن ...نگران نباش ...ما مادریم 😇

پسرا ماشاءالله همه شیطونن

منم پسرم اذیتم میکنه اصلااا نمیخوام جاایی برم

عزیزم بله نباید اجازه بدین بزنه بگین زدن خوب نیست این جور مواقع از یه عابر کمک بگیرین بگین بهش بگه نباید بره وسط دسته اونجا خطرناکه
این روش من گاها جواب میده پسرم سرشو میندازه پایین

بچه ب دل دوست ب چشم خار می‌زدی تو دهنش

عزیزم اینجور جاها جای بچه نیست اون بچه چه گناهی داره که وارد همچین جو غمی بشه؟ جایی که به بدن خودشون آسیب میزنن و نوحه میخونن لطفا تو خونه بمون عزیزم و اینکه درکت میکنم خیلی سخته باید تحمل کنی تا این دورانش بگذره که میگذره زودم میگذره

آخ پسر منم همینه تو هیئت اگه دعواش میکنم برمیگرده میزنه تو صورتم تو خونه ام همه اش داره بهم لگد میزنه جرئت نمیکنم بخوابم

پسر منم همینه یجوری ادمو میزنه فکر کنم بخاطر سنشونه
خیلی وحشی ان😐

وای درکت میکنم 😔😔😔😔پسرمن بدتره

سوال های مرتبط

مامان فندوقی🧒🏻⚽️ مامان فندوقی🧒🏻⚽️ ۴ سالگی
وقتی یاد زمان حاملگیم میفتم حالم بد میشه انقدر شور و ذوق داشتیم یه دکتر مزخرف انتخاب کرده بودم به شدت اخلاق بدی داشت
وقتی فرستادن غربالگری ،بردم آزمایشمو نشون بدم بهش شنیده بودم پسره جنسیتش انقدر خوشحال بودم ک ،دکترم تا دید با یه لحن تند و خیلی سریع بدون مقدمه چینی برگشت گف آزمایشت که بَده جوابش سندرومش خیلی بالاس میفرستمت دکتر دیگ برو ببین جوابش چی میاد تا اونموقع هم جوابش دیر میاد نمیتونی سقط کنی خانمی که اونجا نشسته بود برگشت گف وااای خدا کمکش کنه بچه مریض میخاد چی کنه سنش کمه ۲۰ یا ۲۱ بودم اونموقع دیگ آب داغ ریختن سرم اصن ندونستم چطور از مطب زدم بیرون ، اون یکی دکتر انقدر مهربون بود تو عمرم یعنی همچین دکتری ندیده بودم با خنده و کلی حرف امیدوار کننده ازمایش گرف از شانسم جواب آزمایشم اونموقع خیلی دیر اومد وقتی زنگ زدم ازمایشگاه یه خانمه که صدامو شنید گف بچت سالمه دخترم نگران نباش دیگ و خداروشکر حرف اون دکتر مهربونه بود گف صب کن این بچه که الان اذیتت میکنه بیاد بیرون پدرتو درمیاره😅 دقیقن همون شد خدارو صدهزار مرتبه شکر که سالمه و پدرمو درمیاره😂وقتی زنگ زدم مامان بابام گفتم یه شبه از خوشحالیشون سیسمونیمو خریدن هر چی دستشون اومده بود خریده بود بعصیاشون حتی تکراری بود نفهمیده بودن😅 انقدری گریه کردم بارداریم همش تو شرایط بد بود بعدشم استرس و غیره بود برام ماه های اخرم که مامانم فوت کرد دیگ بدترین روزام بود