سلام مامانا من واقعا سردرگم شدم یعنی سردرگمم کردن
پسرم ۴ سالشه زود عصبی میشه باهاش تند برخورد کنی از حرصش چون زورش نمیرسه بددهنی میکنه یا انگشت نشون میده اونم از بچه های تو محلمون یاد گرفته البته ترک کرده بود تا این چندروز ک بچه های خوهرشوهرم تکرار کردن دوباره شروع کرده امروز خواهرشوهرم بچش بیدار شد گفتن پسر من بیدارش کرده پسرمم گفت بیدارش نکردم من
ولیزعمش توپید بهش دستشو فشار داد پسرم از حرصش بهش گفت خرنفهم اونم اورد ترسوندش دسشو گرفت سمت شعله گاز پسرم گریه کرد اومد سمت من انگشت نشونش داد منم بهش گفتم زشته نکن دیدم عمش ولکن نیس ببخشید برگشت گفت انگشتو میذارم تو کونت فلان گفت تو تربیت بلد نیسی خودت یادش دادی بلد نیسی بچتو آدم کنی دس من بود آدمش میکردم فلان کلی حرف منم گفتم بلدی آدم کردن خودتو آدم کن عفت کلام داشته باش با بچه در نیفت ولی ولکن نبود واقعا دلمو شکست اشکمو دراورد واگذارش کردم به علمدار کربلا تو این روز عزیز نگذاشت بچه هام یه لقمه شام بخورن بدون شام خوابیدن میخوام بدونم واقعا تقصیر کارم ک با روان بچم بازی میکنن آخرش میگم تربیت ندادی درسته بددهنه مشاورم گفت محل ندین حرفو حوض کنین درست شده بود تا اینکه جمع میشین اینطوری میشه

۶ پاسخ

دوره ی والدگری ماهرانه ی اکادنی تربیت رو هروقت تخفیف گذاشت حتما شرکت کن

عمه نیست شمره خاک تو سرش

عزیزم بچه های الان انرژی شون بالاست
ببرش کلاس اینور اونور تا خسته شه


ی مدت خونه کسی نرو
منم پسرم ی کلمه کوچیک ب عمش بگه میاد با بچه ایصد دهن ب دهن میشه ک گندش بالا میاد
ب مادرشوهر گفتم این بچس دخترتم مگه بچس

هروقت میان بچه هامو میارم تو اتاق خودمم ی سلامی میکنم میرم پیش یچه هام

نباید اجازه میدادی با بچت اینطور رفتار کنه شما با این کارت اجازه میدی بعد از این هم بچتو تحقیر کنن و اذیتش کنن

من بودم دیگه پامو اونجا نمیذاشتم

واقعا چجور مادری هستی تو؟؟؟گذاشتی بچتو بترسونه و بهش این حرفارو بزنه؟؟؟من شده بود کتک کاری میکردم نمیزاشتم
میگفتی این بچه اس توهم بچه ای؟؟؟تربیت بچه تو به بقیه چه مربوطه؟؟؟اینقد بچه ات رو میترسونن شب ادراری و هزارجور مریضی میگیره جلوشونو بگیر بگو من دستتو تو کون،ت،میکنم بفهمی بچه اس این

سوال های مرتبط

مامان ملوسک مامان ملوسک ۱ سالگی
درددل 🫂🫂🫶🫂
امروز حوصلم سررفته بود آماده شدم تا برم خونه مامانم ،بماند که پسر چقدر غر زد کو صبحانه گفتم پسرم من آمادم تا خواهرت آماده میکنم ی نایلون زباله کوچبک‌ که فقط چندتا پوست تخم مرغ بود ببر بزار سرکوچه ، هرچی گفتم گوش نکرد ...منم عصبی شدم از دستش تا رسیدیم خونه مامانم داداشم مهمون ش بود بعد داداشم بهم میگه چرا ب پسرت یاد نمیدی سلام کنه ،مامانم شربت آورد بدون اینکه کسی بخوره پسرم زود برداشت باز داداشم غر زد . بعد دم دقیقه می‌گفت گوشی بهش میدادم تا فقط اروم بشینه موقع ناهار شد همش پسرم داد میزد کو برنج برای منم. ناهارش خورد رفتم اتاق دراز کشیدم دخترم خاب کنم. ینی اصلا نزاشت بخابم دم دقیقه می‌گفت پاشو حوصلم سررفته از اون ور مامانم عصبی کرده بود. بابام خاب بود اونا رو بیدار کرده بود. دیگه خواهرم بچه‌اش اومد. پسرم همش باهاش کشتی می‌گرفت. اونم ب پسرم گفت وحشی باهات بازی نیمکنم باز پسرم می‌رفت میگفت بیا کشتی. یا یهو می‌پرید تو بغل بچه خواهرم خواهرم ی داد زد از دست پسرم. موقع شام شد گفت عق چ غذایی. متنفرم آبگوشت بود. یهو دیدم پسر خواهرم که شش سالشه و پسر خودم شش سالش بچم بردا تو انباری یقه بچم گرفته گفت ببین اذیت کنی همچین میزنمت بچم داشت میگفت باشه غلط کردم غلط کردم اینم گذشت. دیدم پسرم دخترم از مبل انداخت. وای اونقدر پسرم دعوا کردم ،نمیفهکم چجوری تربیتش کنم تا بحرف باشه
مامان فندوق مامان فندوق ۲ سالگی
خانوم ها کمک واقعا دیگه کم اوردم شما بگین من چیکار کنم امروز پدرشوهرم اومد دخترمو برد خونشون که نزدیک همیم تو ی کوچه بعد نیم ساعت اومد که آره چرا به بچه غذا نمیدی خونه ما اومد گشنه بود ی کیک گرفتم همیچن خورد من گریه ام گرفت چرا به بچه غذا نمیدی گشنه میزاریش چون غذا نمیدی بهش نمیرسی لاغر مونده بده بخوره از این حرفا منم اصلا شوکه شدم یعنی چی این حرفا گفتم من به بچم خوراکی نمیدم چون خیلی بد غذاس اگه خوراکی بخوره غروب دیگه شام نمیخوره گفتم خودم خوراکی نمیدم که شام بدم بخوره من امیشه سر غذا خوردن دخترم انقدر حرص میخورم بعد شوارمو صدا کردم گفتم بیا ببین بابات میگه به نفس غذا نمیدم گشنه نگهش میدارم شوهر اکمد گفت این چه حرفیه میزنی مگه میشه ادم به بچه خودش غذا نده از این حرفا منم گریم گرفت گریه کردم کلی شوهزم گفت ولش کن اهمیت نده من میدونم تو چقدر رو بچه حساسی ولی من دلم بدجوری از دستش شکست واقعا نمیدونم چطور به خودش اجازه میده همچین چیزی بگه مگه میشه ی مادر بچشو گشنه نگه داره اخه شب هم داشتیم از هیت میومدیم مادر شوهرم صدای دخترمو که شنید درو باز کرد ی کلوچه دستش بود به دخترم گفت بیا بهت قاقا بدم گشنه نمونی منم اصلا اهمیت ندادم رفتم تو خونه شما بگید من چی بگم به اینا
مامان دردونه🌸👸🏻 مامان دردونه🌸👸🏻 ۱ سالگی
آیا من مادر خوبیم ؟؟ خیر 😥💔
دخترم تازگیا خیلی اذیت می‌کنه واقعا دیوانه شدم خستم روح و روانم خسته شده من خیلی زود عصبی میشم و نمیتونم خودمو کنترل کنم و اینا اثارات گذشتمه و فهمیدم یه مرد چقدر می‌تونه تو زندگی یه زن تاثیر گذار باشه کنارش داغون شدم بی‌کس شدم افسرده بی روح شدم ولی بازم شکر چه میشه کرد سرنوشت همینه حالا بماند دیشب پریود شدم به شدت کم حوصله و دختر جیغ میزد گریه میکرد عصبی شدم بردمش تو اتاق انداختم روی تخت داد زدم خفشو ازت بدم میاد بعد پاک گیر کرد به تخت عصبانیتم چند برابر شد تا خواستم بزنمش شوهرم اومد برش داشت گفت بس کن بچس گفتم اگه خیلی هم. داری از اون گوشی وامانده دربیا بچتو ساکت کن بعد داد زد فاطمه جان ساکتشو منم بیشتر داد زدم گفتم نمیشم چیه میخوای بزنی منو منم بلدم حلش داد اونم منو. حل داد رو تخت چند بار گفت فاطمه جان سمت شو من واقعا حالم بد بود نیم ساعتی تو اتاق بودم اونم با دخترم حرف میزد دیگه اومدم بیرون و پتو انداختم دراز کشیدم دیگه باهم حرف نزدیک دیشب مقصر بودم .و دخترم روز به روز بیشتر منو اذیت می‌کنه من دیوانه میشم من اصلا بلد نیستم بچه تربیت کنم نمی‌دونم واقعا چطوری رفتار کنم باهاش چه کاری باید انجام بدم کاش مادر نمی‌شدم 😓 خیلی جاها غلط نوشتم ولی واقعا حس خوبی ندارم دیگه جملات هم بهم حس خوب نمی‌ده ای خدا بسه💔
مامان تیاراورادمهر مامان تیاراورادمهر ۱ سالگی
تاپیک پیرو قبل داستان پسرم از اونجا شروع شد ک من پسرم میبستم داخل گهواره محلی خودمون که مادرش شوهرم اومد خونمون گفت یکی دستاش نبند حداقل یه پشه بیاد داخل صورتش خودش بزنتش اون موقع سه ماهش بود و اینکه من شیرم کم بود بچه دست راستش میخورد بهداشتم میگفت طبعیه از سرش میفته و اینکه نیفتاد و کلی هم ضربه خوردم هر روز با یه بیماری مواجه بودم یه روز عفونت روده یروز عفونت گلو یروز اسهال چهار پنج بار بستری گردم چمیدونم کلی بیماری بیشتر مامانا ک منو میشناسن میدونن من کل دار ندارم دادم به دکترا تا فقط پسرم خوب شه حالا مامانا میان دلسوزی میکنن و میگن تو رحم نداری یا محبت بلد نیستی یا دیونه ای این حرفا گفت اگ میخای بچت مریض نشه دستش ازش بگیر گفت مچش گچ بگیر اما من دلم نیومد الان انگشت پسرمن ترک خورده پهن شده فرم دندوناش اومدن جلو .واقعا شما از من دلسوز ترین برا بچم عجیبه😁خوابشم عمیقه چون مشغول مکیدن انگشت میشه یا اینکه اگ گشنش باشه هیچ واکنشی نشون نمیده چون دستش داخل دهنشه ب اون سرگرمه چند بارم تخلک اینا گرفتم اما با لباسش پاک میکنه منم زیاد دستاش میشورم شبا تو خواب ک نمیشه پاشم دستش بشورم یا وقتی بزرگتر شد میره بازی من نمیشه با اب هی بدوم‌ دنبالش
مامان کیان مامان کیان ۲ سالگی