😔😔 از مشکلات من
فک میکنن ما دور از جون آزار داریم بچمونو اذیت کنیم
منکه حلالشون نمیکنم ب شوهرمم گفتم
یکی از مشکلات منم همینه😔
خدا نگذره ازشون😔
الان تو سنی نیست که خوب و بد و متوجه بشه نباید مجبورش کنی بزار همون جوری که میخواد بچرخه الان تو مرحله استقلاله
وای چقد بدممیاددددد از این ادما ک دلسوزتر از مادر میشننن
بچه منم مثلا میخوره زمین گریه میکنه،تا من برم بغلش کنم مادرشوهرم میپره جلو
بچه هم برای دردی ک داره گریه میکنه،هم جیغ میزنه ماما ک بیاد بغل من
ولی نمیزارن و قصد دارن خودشون آرومش کنن مثلا
انقد حرص میخورمااا
بزور بچرو از بغلشون درمیارم نکبتتتتا🤧😒
همه مادرشوهرا اینجورین ولی خب خداروشکر من یجا نیستم چرا نمیرین خونه دیگه
مگه گوش میدن بچه من برادر شوهرم میگه نبینم گریه کنه نبینم چیزی میخواد بگی نه منم عصبی شدم وسیله رو از دست بچه گرفتم گفتم خونه جای گوه کاری نیست ب کلسیم ربطی ندارد از لج بردمش تو گرما تو حیاط نشستم گفتم وقتی دارن ب بچم حرف میزنم دهنتونو ببندید من اعصاب ندارم
من سرش جیغ نزدم
مادرشوهرم ک بچه رو برد بالا،عصبی شدم داشتم جیغ و داد میکردم ب شوهرم نه بچم
میدونی من چیکار میکنم
من بهش کلمه ممنوع رو یاد دادم
انگشتمو تکون میدم میگم نه، ممنوعه
بعد هروقت کاری رو که نباید انجام بده، اینو نشون میدم و اگه گوش نداد حتما منم بهش زور میگم. که بدونه وقتی میگم ممنوع اگه گوش نده، بعدش اذیتش میکنم
من ننه بابای خودم خیلی پشت بچه هامن و منم رک میگم دخالت نکنید
اگه توانشوداری خونه مستقل بگیر تو ی ساختمون زندگیکردن همه اینچیزا داره تو هرچقدرم خودتو خسته کنی باز جلوی ی سری چیزارونمیتونی بگیری منم به مادرشوهرم نزدیکم ولی ما تو ی ساختمون نیستیم دوتا ساختمون جداس ی دیوار بینمون هست ولی خدایی اذیتم نکردن هیچوقت فضولی کنن و اینا
واااای دیدی چقد رو مخن
حالا ما خوبہ راہ عبورمون جداس کمتر سر میکشن تو زندگیم
روزی ھزار بار میگم خدایا شکرت
برای چی جیغ زدی؟
خب عزیزم وقتی برد بالا پشت سرش میرفتی با عصبانیت میگفتی بچه رو بده میخوام ببرم خونه ، خودم همیشه ساکتش کردم الانم بلدم آرومش کنم
همون موقع میریدی که دیگه اعصابت بهم نریزه
من یه بار ۹ ماهگی جانا تا گریه کرد از بغلشون گرفتم و ساکتش کردم ، دیگه فهمیدن ک گریه میکنه دخالت نکنن
گلم شما حق داری ..واقعا از دوسالگی باید رو بچه حساس باشیم ..تو تربیتش نهایت تلاشمو بکنیم ..ولی من روزی هزار بار خدارو شکر میکنم خونم از خانواده شوهرم کاملا جداست .حاظرم پول اجاره رو بدم ولی تو یه طبقه از خونه پدر شوهرم نشینم برام کلی منت بزارن هیچ تازه کلی دخالت هم بکنن ..منم خیلی رو دخترم حساسم ...
امیر دقیقا حاصل تربیتِ خانواده ی شوهرمه...خیلیییی پشتش رو دارن...پسره من فوق العاده لجباز و حاضر جوابه..ولی چه میشه کرد؟؟؟؟! بارها گفتم نکنید ..محبت هم حدی داره...اون موقع هم من شش سال با مادرشوهر یک جا زندگی میکردیم...
الانم پسرم اکثرا اونجاس....ولی هانا رو دیگه نمیذارم😅😅😅
هییع منم اون اوایل ک بچه اولم گریه میکرد مادرشوعرم زنگ میزد چی شده چرا گریه میکنه ،😑😑 الان دخترم ۸ سالشه و واسه دختر دومی ام اصلا کار نداره البته ما در خونه و ورودی مونجداست تو کوچه همدیگه رو میبینیم .... ولی صدای بچه ها از دریچه کولر میره بالا ،😬
فقط دعا میکنم هرکسی اسیر خونه مادرشوهر شده زودتر آزاد بشه ،🥲
دقیقا منم از مادرشوهرم تاپیک گزاشتم یه یکم پیش حالتو درک میکنم منم بعض وقتا با بچه هام بازی میکنم بچه هام میخندن اون زورش میاد هی میگه ول کن ولش کن نکن منم آخرش گفتم بچه خودم دوست دارم باهاش بازی کنم لال شد دیروز دخترم دمپایی بزرگ پوشیده بود دستشو گرفتم ک نیوفته یکم گریه میکرد ک منو نگیر اونم هی میگفت ولش کن گریشو در نیار انقد عصبی بودم ک بزور جلو خودمو گرفتم آخه من مادرشم مگ میشه الکی گریه بچمو در بیارم زنیکه آشغال حالم ازش بهم میخوره
خوبکاری کردی هم برا مادر شوهرت هم برا بچت
منم خیلی تو این چیزاش حساسم اگر از حالا بخواد لخت بخوابه و پوشک بکنه و حرف گوش نده 4 روز دیکه زبونش 8 متر شد و بزرگ شد به هیچ عنوان گوش نمیده
از باد کولر سرما نمیخوره من دخترم مدام زیر کولر گازی گاهی اجازه نمیده پوشکش کنم منم بهش احترام میزارم خیلی پیش اومده تو خونه جیش کرده باید با بازی و شوخی لباس تنش کنی
عزیزم دیگه خداروشکر خودت شستی و پهنش کردی مادرشوهرتو الان یه نفس عمیق بکش و آروم باش...انشالله خدا توان به همه ی مادرا بده واقعا بچه داری خیلیییییییی سخته
درکت میکنم عزیزم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.