از رفتار بانمک بچه هاتون بیاید بگید چه کاری انجام دادن که کلی خندیدیم بهش ؟تعریف کنید دور هم روحیمون شاد بشه
مهراب که یه سری گیر کرد به در کشو آشپزخونه حالا نمیتونست تکون بخوره بعد همینجوری که گیر کرده بود نشست رو زمین و گریه کردن منم نگاش کردم کلی خندیدم انگار که آویزون شده باشه از کشو 😂😂بجای اینکه بچه رو در بیارم نشستم خندیدن
این چند روزم راه که میرفت باحال بود البته خیلی وقته راه میره ولی بیرون نزاشته بودم زیاد راه بره حالا فسقلی در هر مغازه ای رو باز می‌کرد میرفت تو در ماشینارو میزد که باز کنن بیاد تو😂😂😂پشت هرکی راه راه می‌رفت راهشو کج می‌کرد میرفت دنبالش.😂😂
خونه ی مادر بزرگ شوهرم رفته بودیم حالا همه دور نشسته بودن زن و مرد همه داشتن میوه میخوردن مهرابم عاشق میوه هستش هیچی دیگه فسقلی هر سری یه دور میرفت از همه می‌گرفت می‌خورد تازه غیر ازین که من براش کلی میوه خورد کردم گذاشتم خیلی خجالت کشیدم😂بعد یه بار ۱۰ماهگی مهراب بود فکر کنم دقیق یادم نیست فقط میدونم قبل یکسالگی بود که آقا مهراب لباس مادرشوهرم رو یکدفعه داد بالا که شیر بخوره جلو همه که نشسته بودن من از خجالت آب شدم یعنی حالا تازه شیر خورده بود ها 😂😂😂😍
مهراب وروجک خیلی سعی میکنه کارایی بکنه که من بخندم خداروشکر که دارمش و خدا حفظ کنه تمام فسقلی هارو
دیگه کار بانمکه الان تو ذهنم نیست تعریف کنم.شماها بگید

۱۰ پاسخ

شاهان وقتی خابش میبره
می‌ره پتوش رو از تو اتاق میاره کامل میندازه رو خودش،،حتی ی نوک انگشت هم ازش پیدا نیست 😂
بعد اگ نرم سراغش آروم دستشو از زیر پتو میاد و میزنع رو بالش
ینی اینکه بیا بزن تو کمرم تا بخابم
هرکی میبینش عاشق این رفتارش میشه دورش بگردم🤣🤣🤣

پسر من همش اسم همسرمو میگه ینی هرچی بهش میدی اول میره به همسرم میده بعد خودش میخوره😂😂

تو کوچه بودیم سوار ماشینش داشت بازی می‌کرد تا صدای اذان رو شنید دیدم وایساد از ماشین پیاده شد و سجده کرد وای خیلی باحال بود 😂

و به شدت رو خواهرزاده ام حساسه هیچکی نباید اونو بغل و ناز کنه هر موقع خواهرزاده ام میاد پیشمون یا بغل مامان بابام خودشو میزنه زمین و گریه میکنه که برن اونو بغل کنن
یا مثلا خواهرزاده ام میاد کنارش میشینه یاسین خودشو میزنه به اون بعد سریع دست یا سرشو میگیره میگه آخخخ آخخخ یعنی اون منو زده دردم اومده 🤣🤣

پسر من بغل هرکی میره نازی نازی گل پیازیش میکنه
بعد دیروز تو حسینیه رفت جلو یه آقایی نشست و براش ناز اومد اون بنده خدا هم ۶۰-۷۰ سالی سن داشت بغل کرد شروع کرد به ناز کردنش اینم خوشحال بود مرده یهو شروع کرد زد تو صورتش بعدم عیکنشو برداشت پرت کرد اونور 🤣🤣 بعد بنده خدا اومد عینکشو رو زمین برداره این شروع فرار کرد رفت ( البته همسرم رفت از اون آقا معذرت خواهی کرد بعدش 😅 اونم هی میخندید بهش )
دوباره دسته هئیت اومد تو حسینیه داشتن طبل میزدن یهو رفت کنارشون وایساد شروع کرد به رقصیدن 😆😫 یا مثلا هرکاری میکنه حتی کارای کوچیک روزمره برای خودش دست میزنه 🤣
دماغشو میگیره هی فین میکنه ،
وایمیسته کنار باباش نماز میخونه رجوع و سجده و قنوت رو میره آخر سر هم میشینه دست میکشه رو پاش یعنی داره سلام میده
مثلا یه فیلمی تو گوشی از خودش نشونش بدم گوشی رو میده به هرکی کنارمون باشه بعدم به نشانه ی خجالت دستشو میزاره رو چشماش

دختر من چندروز پیش خونه فامیل رفتم
بعد آشپزخونه یکم حالت پله مانند داره اولش میترسید بعد کم کم یاد گرفت یهو میخندید میومد پایین یه ذوقی میکرد انگار چکار کنه
خونه خودمون بلندتره میشینه میاد پایین میترسه

پسر من ۲ سال و ۳ ماهشه
پریشب تو حسینیه تعزیه بود نمیدونم دیدین یا نه ی آقایی لباس شیر میپوشه میاد اجرا میکنه
یهو رو دوتا پنجه های پاهاش وایساد با ی قیافه ای گفت آقا شیر اومد آقا شیر اومد
من غششش‌و ضعف🤩😂

ای جونم😍😍😍😍
خدا نگهدار گل پسرمون باشه 🌷

پسرم دوست داره دماغمون بکشه ما هم بگیم مگ مگ مگ😆
این سری بردیم تکیه باباش برده بود قسمت مردونه با خودش
همین جور راه رفت دماغ همه رو میکشید میگفت مگ مگ مگ🤣🤣🤣🤣
حتی یه آخوند هم بود دماغ اونم کشید🤣🤣🤣
این یکی تازه بود گفتم تعریف کنم شیرین کاری زیاد داره
کلا😄

خدا حفظش کنه

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱۶ ماهگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...
مامان مهراب مامان مهراب ۱۶ ماهگی
سلام
خواستم یه سری بازی های جدید مهراب رو بگم حلقه بازی میکنهدحلقه هارو میندازه داخل اون پلاستیک و در میاره با حلقه ها من حالت فرفره براش انجام دادم اونم یادگرفته و انجام میده و سبد میاره توپارو پرت میکنه توش چون من چندسری این بازی رو کردم باهاش ظرف های ژله رو میزاره روی هم که بره بالا بعد با دست میزنه پرتش میکنه .خونه بازی رو بهش یاد دادم که بچسبونه بهم و محکم فشار میده که روی هم بیاد .و مداد دستش میدم خودم کنارشم چون هنوز کوچیکه خط خطی کزدن رو یادش دادم .و مهراب تمام بازی ها به کنار دنبال بازی دالی بازی و توپ بازی به هر مدلی رو دوست داره و اینکه خونه مادرشوهرم وقتی من دارم اسباب‌بازی هارو توی کیسه میریزم مهراب میاد از دستم میگیره خودش همه اسباب‌بازی هاش رو میریزه تو کیسه .و اینکه تایم تنهایی بازی کردن مهراب یه ربع هست که من میتونم فیلم تو گوشی ببینم یا به یه کارم برسم که مهراب کاری بهم نداره .و اینکه اگر کار اشتباهی انجام بده دستش رو میگیرم و بارها و بارها تکرار میکنم آقا مهراب ما اینکار رو نمی‌کنیم ما پرت نمی‌کنیم ما چنگ نمیگیریم یا گاز نمیگیریم یا مو نمی‌کنیم و اینجور کارهای مهراب معمولا دو هفته تا یک ماه انجامشون میده بعد دیگه انجام نمیده و منم داد و دعوا نمیکنم که فکر نکنه من برام مهمه که بخواد لجبازی کنه.در کل برای هر کار اشتباهشون باید خیلی صبوری کنید و بارها باهاشون حرف بزنید بارها توضیح بدید و اصلا داد نزنید دعوا نکنید .نمیگم من اصلا داد نزدم چرا یه وقتی انقدر جیغ زده منم داد زدم یا تو حموم انقدر شیطنت کرده و عصبانیم کرده دعواش کردم