خدابه پسرم رحم کرد🫠😭چقدعصبیم
حتی وقت نمیکنم موهاموشونه کنم هرروزم تکراری پرکارخسته کننده ودس تنهامیگذره امروزم مثل بقیه روزا انقدکارکردم خستم اومدم ساعت دیگه داره یازده میشه یچی درس کنم بوخورم یخچال بی صاحاب شده درش بسته نمیشدبزورپسرموخوابونده بودم نمیخواستم سروصداکنم هی هولش دادم بسته شه تافردا نوارهاش نمیچسبید داشتم یکن ازبرفکشوباچاقومیکندم پسرم بیدارشدگریه کردبغل شوهرمم اروم نمیشد عصبی شدم یخچالومحکم بستم تویخچال چیزاتوش ریخته شدن اومدم که بیام پام لیز خورد روغن سرگاز داغ شده بودنمیدونستم کدوم کاروبکنم رفتم خاموش کنم روغنوریخته شدبهم تموم سوختم دستام همش سوخته اماپسرم بغلم بودازشوهرم گرفتمش آرومش کنم گفتم گازوخاموش کنم بیام دوباره بخوابونمش 🥲یجوری روغن پاشیده شد انقدگریه کردم هی گفتم خدایا شکرت بلا ازپسرم دورشد سریک کشیدم عقب سمتی ک پسرم بغلم بوداماخودم سوختم جهنم ک سوختم شکرخداپسرم نسوخت ولی نگرانشم میترسم روغن خورده باشه بهش خستم دیگه همش باید فکرشکم اینواون باشم خودم گشنه بخوابم ن میتونم دسشویی برم ن میتونم چیزی بوخورم همش نصف شباگشنم میشه یه بارخاستم یچی بوخورم من خام بسر خیلی خونه داری سخته

۱۲ پاسخ

منم مثل توام خواهر
مگه چجوری باشه ک‌ شونه کنم فک کنم هفته ای بار شونه میکنم
می‌خوام موهامو کوتاه کنم رو اعصابمه
هر چی تمیز کاری میکنم آخر هم تموم نمیشه منکه واقعا رد دادم دیگه ،😓

روغن بزن و نمک بپاش خیلی موثرند تاول نمیزنه .صدقه هم بده .منم خونم افتضاحه

خونم هرچقدتمیزکنم بازهم تموم نمیشه تمیز کاری ینی انقددوس دارم قالیاموبشورم روبالشیاموبشورم خونموبشورم اماکسی پیشم نمیادکسی نمیادکمکم دس تنهامیشینم بچمونگه میدارم نوکری اینواونومیکنم آخرشم همسایمون میگه خوش بحالت توخواهرشوهرت کاراتومیکنه کمکت بچتوبزرگ میکنه همه میگن خواهرشوهرت کمکت میکنه دس تنهانیستی مردوم نمیدونن من همش خودمومیسوزونم همش کم میارم ازدردمینالم گریه میکنم هرشب میگم کاش زندگیم بهتربشه

عزیز دلم چقد شرایطت سخته با خانواده شوهر زندگی میکنی، کاش میتونستم کمکی باشم برات😢

مگ‌چن نفرین ک همش غذا درست کنی صبح اول پاشو ناهارتوبزار چون بچهدکوچک داری همون غداروبیشترردرستوکن کشبم بخورین منم خودم کارهامو میکنم ازاول کمکی تداشتم کارخونه بچه داری غذاپختن

عزیزم درکت میکنم منم اینجوری بودم نا دو ماهگی پسرم یعنی یه حموم نمیشد برم پسرم فقط رو پا میخوابه الان مادر شوهرم میاد اکثرا بچه رو نگه میداره من به کارام میرسم ..درسته مادر شدیم ولی دیگه یکم باید واسه خودمون باشیم

چقد مثل منی 😭😭😭
بیا بغلم🫂🫂🫂😭😭😭

زندگی با خانواده شوهر روان آدمو ازبین میبره

خداشاهده نزدیک شش سال طبقه ی بالشون بودیم نزدیک بود کارم ب تیمارستان بکشه آشغالای پدرسگو

دیگه رفتم قهر ی ماه گفتم طلاق
دیگه شوهرم دل از خانوادش کند و اوندیم ی شهر دیگه
ب قران تازه میفهمم زندگی مشترک چیه تازه میفهمم بچه چیه شوهر چیه انگاراز قفس آزاد شدم تازه دارم ی نفس میکشم هرچن اینجا دختراش هستن باز ولی مث اونجا نیس

امروز بااین اتفاقی ک افتادفهمیدم دیگه بخاطرشکم یموشت مفت خوربچمونمیبرم توآشپزخونه این باربخاطرشکم خودم بود اما هرروز بغلمه یه دستی برابقیه غذادرس میکنم وقتی ب شوهرم میگم بگیرش براشکم خودتوبابات میخوام درس کنم میگه نمیتونم نمیگیرم حوصلش ندارم خواهرشوهرمم براشکم بچه هاش میگه درس کن دیگه گشنگی بمیرن همشون این کارونمیکنم

عزیزمی الان خودت خوبی خداروشکر بخیر گذشت فکر خودتم باش توباید باشی بتونی ب اون بچه برسی نمک بپاش روی سوختگیت یکم میسوزه نمیزاره تاول بزنه دردش آروم میکنه

🥺😭😭😭😭😭دردت بجونم

عزیزم، خیلی سخته خیلی سخته

سوال های مرتبط