سوال های مرتبط

مامان یاس مامان یاس ۶ ماهگی
مامانا درددل دارم...
همسایه طبقه پایین ما یک دختر داره که از دختر من(۵ساله) سه سال بزرگتره.
بعد مدل تربیتی ماها فرق داره و کلا ذات دو تا بچه هم فرق داره. اون از اون بچه هاست که دل و روده همه وسیله های برقی و غیر برقی رو میریزه بیرون، به همه چی کار داره، وسایل آشپزخونه رو میریزه، مدادا رو نصف میکنه نمیدونم از اون یکی سرش تراش میکنه، خرده ریزه ها رو آتیش میزنه ،هرچیزی رو خراب میکنه حالا از روی کنجکاوی یا چی.
دختر من اما بی آزاره از این جهت
با وسایل خونه کاری نداره با اسباب بازیاش بازی میکنه و چیزی رو هم خراب نمیکنه. اون دختره هم اصلا حرف گوش کن نیست. دختر منم خیلی علیه السلام نیست ولی ببینه داره آسیب میزنه ادامه نمیده و حرف گوش میده.
ساختمونمون فقط همین دو تا بچه هم سن هستن
دختر کوچیکمم که ۴ ماهشه.
اون دختر همسایه خیلی علاقه داره بیاد بغل کنه و رو پاش بذاره و ...
الان مشکل من اینه که دخترم دوست داره با این دختره بازی کنه،
ولی هم کل خونه زندگی منو به هم میریزن
هم اینکه دائم باید نگران بچه کوچیکم باشم، رو دختر بزرگمم اثر میذاره، چون بزرگتره میترسونتش و ... اصلا روح و روانم رو به هم ریخته
گاهی لعنتش میکنم
از اینورم دخترم عاشق اینه باهاش بازی کنه
و من نمیذارم فکر میکنه من چقدر ظالمم
مامان رستم دستان مامان رستم دستان ۶ ماهگی
سلام یک سوال
ببینید من پر توقع هستم یا زیاده خواهم
دختر اول خانواده هستم و بچه هام نوه اول ،نوه دیگه هم نداریم ،مادرمم معلم بوده بازنشست شده ،خیلی اهل تفریح و خوش گذرونی هست مامانم
خونشون تا خونه ما ۵ دقیقه کمتر باماشین
منم سه تا بچه دارم یکی دوسال و ۷ یکی ۴ ماه
و اینا ب معنای واقعی کلمه منو نابود میکنن ن خواب درستی دارم ن میتونم ب خودم برسم
دخترم شدیدا لجباز و اذیت کن ،هیچی هم نمیخوره ...اون نوزاده هم یک ریز میگه بغلت باشم یا باید بخوابونمش یا زیر سینه یا ور دلم
خلاصه ک شرایط سخته
حالا مامان من تو کل هفته حتی یکبار هم نمیاد سر بزنه یا بیاد کمک ...
ن مریضی داره ن سن بالاست ن بچه کوچیک
تا ظهر میخوابه عصری هم میره تفریح و گردش و بازار ...
بعدم ک بهش زنگ بزنم نصیحتم میکنه با بچه بازی کن یا وای چقد سخت و ...
ولی ذره ای کمکی بده یا یک روز بیاد اصلا
قبل زایمانم میگفت من هر روز میام کمکت ساعت ۱۱ ،اما کلا بعدش دو روز هم نیامد ..
خیلی بهم فشار میاد از بیخوابی ک میکشم و برای همینم حوصله وقت گذاشتن با بچه ندارم اصلا ...
مامانم میگه دخترت بفرس بیاد خونمون ،اونم ظهر اگر بشه بره ولی هم خیلی براش تلویزیون میزاره هم گوشی میده دستش و از نظر اینکه لخت یهو از دستشویی میفرستش بیرون و ...خیلی نگران میشم بفرستم خونشون
مامان آریاز مامان آریاز ۶ ماهگی
بعد از روز چالشی جمعه،
من دیروز که رفتم سرکار، تایم کاریمو کم کردم و اصلا شیشه شیر ندادم و به هر سختی بود شیر خودمو دادم
امروز هم نوبت‌ها رو جا به کردم و گفتم شیشه ندم
صبح شیر خودمو خورد دو سه بار
یهو بعدازظهر ساعت سه خواستم بهش شیر بدم، دوساعت بود شیر نخورده بود
گریه‌های وحشتناک کرد و هرکاری کردم شیر نخورد و ساکت هم نشد
به مامانم گفتم ببرش حموم چون عاشق حمومه
گفتم حتما ساکت میشه و گشنه میاد بیرون شیرمو میخوره
اما چنان گریه‌هایی کرد که تا الان به هر گریه‌ای که می‌گفتم وحشتناک، می‌گفت زکی..!
گریه‌هاش به اندازه‌ای بود که با خودم گفتم
اگر بدون بی‌حسی ختنه بشه انقدر گریه نمی‌کنه..!
مجبور شدم همونجوری که لخت بود و از حموم دراومده بود، بهش شیشه شیر دادم
حتا پنج دقیقه مهلت نداد دمای بدنش با محیط یکی بشه…
آسیبی که گریه امروز بهش زد خیلی بدتر از هرچیزی بود که تا الان تجربه کردم..
تلاشمو ادامه میدم..
اگر تجربه‌ای دارین ممنون میشم باهام درمیون بذارید
چت جی‌بی‌تی که اینو گفت:👇👇