تورو خدا نظربدید عصبیم خیلی بگید چیکار کنم حق دارم ناراحت شم یا ن خانما من روی تربیت بچم خیلی حساسم برم جایی اجازه نمیدم بره جاییو از کنجکاوی بگرده اسباب بازی یکیو بی اجازه برداره اول نگاهم میکنه اگع گفتم برو میره اگه ببینم جایی از چیزی خوشش اومد یک ساعت بعد براش میخرم و عادتشم نمیدم هرچیزیو ک میخاد داشته باشه کلا هرچیزی رو با دقت انجام میدم دیروز خالم اومد پیشم ۱۰ سالشه خالم از پله نرسید بالا دخترص رفت داخل خونم تو تو حیاطم گل میکاشتم دیدم دختر رفت داخل یخچالا صداشون میومد بعد اومد گف زهرا یخمک داری گفتم نمیدونم رفتی تو یخچال ؟؟ گفت برم بگردم؟ هیچی نگفتم یعنی نشون دادم بدم اومد رفت گشت من خودم این چیزا میخرم برای بچه ای ک بیاد خونم سرگرم شه ولی از اینکه بی اجازه رفت خیلیییییی بیش از‌حد بدم اومد بعد برای دخترم اندازه عصرونش ماکارانی درستم کردم دیدم رفت در قابلمه رو باز کرد زهرا امادا نشد گفتم مگه‌میخای‌گفت اره بازم برای خودشو دخترم کشیدم دیدم مال خودشو خورد داره مال دخترمم میخوره باز دیدم رفته توی اتاق خواب‌منو شوهرم داره میگیره ما کلی وسیله رابطه داریم توی اتاق همش میره دور کشو هام میاو میگه این مال کیه اون مال کیه منم میگم برا من نیست اگه بگم مال خودمه میبرشون خالمم بچشو تازه از دست داده تاپیکشو گذاشتم دلم نمیاد ناراحتش کنم بچش خیلی بی ادبه من همش گفتم اگه بچم اینجور شه روانی میشم و شکر خدا نمیزارم بشه بنظرتون چه برخوردی داشته باشم بخدا خیلی عصبی میشم اینجور من یکی بیاد پیشم صدمو میزارم براش وای بچه ای ک این کارو میکنه بدم میاد خالمم یکم تو حاشیش اینقد ذهنش درگیر اوت بچشه ک حواسش ب هیچی نیست نمیدونم چیکار کنم

۱۰ پاسخ

عزیز هر کس هرکا. با ما میکنه مقصر خودمونیم که اجازه میدیم یعنی اگر شما اجازه ندی و اینها کسی حق نداره سر گازت بره باید بگی عزیز چرا میری سر گاز گرسنته بگو چیزی بیارم اینم که میگی بچه من تا من اجازه ندم به چیزی دست نمیزه گلم افتخار نیست بعدا که نباشی استرسی میشه و از پس خودش خدایی نکرده بر نمیاد

من آخرین بار که متوجه شدم بچه های اقوام مون اینقدر پرو شدن که غذای سر گاز روهم چک کنن
الان دوسال شده که باهاشون رفت و آمد نمیکنم چون فکر خودمون اینقدر درگیر هس که دیگه نخواییم این رفتارها روهم تحمل کنیم👌
حالا توهم سعی کن کمتر رفت و آمد کنی
یه چیزایی رو باید خودت گوشزد کنی به بچه های اینطوری
تا حال روحی خاله ات بهتر بشه...

در قفل کن

بچه ده ساله چه توقعی داری نزار بره تو اتاق تو اونجایی دیگ نمیتونی بگی حق ندارید برید داخل اتاق ؟
یا وقتی سهمشو خورد میگفتی هرکس سهم خودش
یا وقتی رفت سریخچال میگفتی به وفتش میدم بهت
تو بزرگتری بچه ها کنجکاون
بچه خودتم فعلا کوچیکه هرچی میخاد نخر

عزیزم خودت داری میگی که بچه شو تازه از دست داده الان واقعا شرایط روحیش مساعد نیست به نظرم اگه رفتارش اذیتت میکنه یکم رفت و آمدتو باهاش کمتر کن ولی اکه نظر منو میخوای الان وقتش نیست بهش تذکر بدی اگه میتونی تحمل کنی بزار یه مدت از فوت بچش بگذره بعد وقتی تنها بودین دوستانه بهش بگو من زیاد دوست ندارم کسی وارد حریم خصوصیم بشه اگرم نمیتونی رفتاراشو تحمل کن رفت و آمدتو تا حد ممکن کم کن

مثلا در اتاق خواب رو ببند .قفل کن
چون اتاق خواب زن و شوهر واقعا زشته کسی بره همه یچی دارن که نمی‌خوان بقیه ببینن

بهش بگو بشین اینجا سرگرمش کن با چیزی تا بری پیشش اگه دستت بنده
یا خیلی رو خوش نده که راحت باشه همه جا سر کنه .ولی مهربون باش باهاش

خب ده سالشع کوچولو نیست ک همه چیو دست بزنه خودت باید بگی دست نرن بر ندار
یا وقتی داخل اتاق میره بگیر بیرونش کن ک ب وسایل شخصیتون دست نزنه
چقد رو اعصابن این جور بچه ها🙁🙁🙁

دفعه بعد اگ اومدن بیان بگو خونه نیستم رفتم خیابون
رفت امدت رو‌ کم کن .
رو تربیت بچه ات متمرکز شوو نزار فکر این تورو از تربیت بچه ات دور کنه چون تو اعصابت خورد باشه رو بچه ات هم تاثیر میزاره .
دقیقا همین اخلاق بچه ای خاهر شوهر من داره خداروشکر دیگ نمیاد خونمون خیلی پرو هست .

وای خیلی سخته ایجور باید تحمل کنی تا بره

نمیشه چیزی گفت
باید تحملش کنی دیگه

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۱ سالگی
سلام ماماناامروز برا اولین بار خودم تنها از ساعت ۵ آرتین بردم پارک با کالاسکه کلی دورش دادم جوری ک تو کالسکه خوابش آورد نیم ساعتم آوردمش خونه تو پارک ی بچه ۳ سالش بودا زورش ب بچه های دیگه نمی‌رسید گیرش داده بود ب آرتین آرتین میخواست سر سره بازی کنه جیغ میزد می‌گفته ن نباید تو بازی کنی مال کنه اینجا انگار وسایل ارثیه پدری این بچه بود بردمش سمت تاب اونجام اومد پشت سرمون منم اعصابم نمی‌کشید مادر هم فقط میخندید بذبچش ک داره زور میگه منم بش گفتم مگه مال تو اومد آرتین هل بده من تا حالا آرتین کنارش بچه نبوده نمی‌دونستم عکس العمل آرتین چطوره ولش کردم ببینم چکار می‌کنه دیدم خداروشکر نموند ک کسی بخواد بزنش پسر ک اومد هلش بده آرتینم دست گذاشت رو سینشو گفت نه سری بعد ک باز اومد هلش بده دیدم آرتین هلش داد پسر ک بش دستشو گرفته بود جلو سر سره ک آرتین نره آرتین میزد زیر دستش بش غر میزد ک بره سوار بشه دردش ب جونم خداروشکر ک من نباشم از پس خودش برمیاد
مامان Hami🫀 مامان Hami🫀 ۱ سالگی
مامان پارساو آیلین مامان پارساو آیلین ۱ سالگی
سلام خوبین ی مشورت میخاستم ازتون من میخاستم بعد تعطیلات عید برم کلاس خیاطی دخترم خیلی اذیت میکنه مدام گریه میکنه ادمو ذله میکنه دیشبم خونه مادربزرگم بودیم همینطوری مدام گریه میکرد شیر هم نمیخورد غذاهم بهش داده بودم خاله هام و مامانم همشون باهم تو همین حین ک بچه گریه میکرد میگفتن شیرش بده نمدونم بچه گناه داره یکی میگف غذاش بده یکی میگف گناه داره بچه چجوری دلت میاد گریه کنه
اینم ک از صب ک بیدار میشه تا اخرشب همش گریهذمیکنه بخدا ک منم جونی نمیمونه برام خلاصه وقتی دیدم همشون باهم هی پشت سرهم و بی وقفه حرفاشونو تکرار میکنن عصبی شدم گفتم میشه ساکت بشین ادمو خسته میکنین خودم میدونم چجوری ارومش کنم یبار گفتین تموم کنید دیگه ....بعدم بردم تو حیاط چرخوندمش تا خابید ..خلاصه امروزم ک رفتیم تفریح بیرون خیلی اذیت کرد غر زد مجبور شدم موقع ناهار ببرمش دورو اطراف بچرخونم خودم اخر از همه غذا خوردم الان از خستگی سرم داره میترکه اخر ک میخاستیم بریم تو ماشینا دخترم بغل مامانم بود منم دستم کلی وسیله بود دخترمم گریه میکرد بیاد بغلم گفتم ببین دستام پره نمیتونم مامانم گف بچمه رو اذیت میکنی همش گریه میکنه😑منم گفتم وسیله دارم خوب گف بده من بگیرش وسایلارو دادم بچه رو گرفتم گفتم ازین ب بعد ماهی یبار میام خونتون ب خنده گفتم البته اونم گف اره نیا کلاس خیاطی هم لازم نیس بری بشین بچتو نگه دار من نمیتونم نگه دار ...دلم خیلی شکست شما جای من بودین میبردین بچه رو پیشش بزارین کلاس برین یا ن.انقد سراین کلاس رفتن ذوقمو کور کردن ک دیگه دلم نمیکشه برم