۲ پاسخ

من تو فکر آمپول بودم
گفتم شاید نزده مامانت

وای الهی😢

سوال های مرتبط

مامان آیلار مامان آیلار ۲ سالگی
تجربه زایمانم
اینکه بگم نسبت به زایمان آیلار خوبیش اینه ترو تمیزو مرتب رفتم اتاق عمل ولی سر آیلار درد طبیعی و کشیدم و له شده بردنم اتاق عمل...
اول رفتم تو قسمت چکاپ زایمان ضربان قلب بچه رو چک کردن و بعدش سریع اسممو صدا زدن واسه اتاق عمل پرستار اومد سوند بزنه چه حس بدی همش حس میکردم ادرار دارم...
خلاصه نشوندنم رو ویلچر به سمت اتاق عمل رفتم و وارد شدم پر از استرس شدم واقعا رنگم پریده بود...
خلاصه از اونجایی که کلا بی حسی رو دوست نداشتم دکتر بیهوشی اومد پ بیهوشم کردن ...
وقتی بیدار شدم با درد وحشتناک به هوش اومدم اصلا چشمام باز نمیشد که نگاه کنم...قفط شنیدم دکترم گفت خدا به دادت برسه با این بچه از وقتی به دنیا اومده داره گریه میکنه...
خلاصه که رفتیم بخش و یاشارو آوردن وای چه حس خوبی وی درد نمیذاشت خیلی بروزش بدم نگم از اولین شیر دادن و راه رفتن که چقد سخت بود
خلاصه که گذشت و خداروشکر خودم و نی نی صحیح و سلامت از اتاق عمل اومدیم بیرون....
ولی در کل بعد عمل دکترم گفت لطفا تا مدتها باردار نشووووو....
چون رحمت بقدری نازک شده که به سختی دوختیم...و اینکه خداروشکر انقباض و درد نداشتی که بیای سر تاریخ اومدی
اگه درد زایمان داشتی احتمال اینکه رحمت پاره بشه زیاد بود اونوقت باید کامل درمیاوردیم سرتونو درد نیارم رحمم داغونه داغون....
مامان حنا مامان حنا ۱ سالگی
مامانا بیاین یکم درباره عادت های غذایی حنا از ۱۵ ماهگی تا الان بگم که چیشد خوب شد
من از ۱۵ ماهگی که حنا ویروس گرفت تا ۱۸ ماهگی با گوشی بهش غذا دادم خیلی خوب هم‌میخورد رفته رفته وضع بدتر شد لجباز شد یه دنده شد که نکم براتون🤨
بعداز واکسن تا سه هفته اشتهاش صفر شده بود داغون یه بار رفتم خونه مامانم اینا زدمش انقدر اعصابم داغون بود مامانم گفت گ...ه خوری اضافه میکنی دیگه نمیخواد ولش کن
رفت تو حیاط بازی کنه مامانم نون دستش گرفت خورد این بچه اومد ازش گرفت دو روز بود هیچی نخورده بود هی نون سنگک مامانم دستش بود این هی گرفت خورد مامانم برنج اورد این بچه خورد تازه اونجا من قلق بچمو فهمیدم
آقا الان نمیخوره؟؟؟به یه ورم که نمیخوره😶به تخمدانم که نمیخوره🤐
بهش میگم بیا بخور بعد برو بازی کن بچه من که حرفمو میفهمه
ناگفته نماند اشتها اورم خریده بودم به درد هیچی نمیخورد
خلاصه تا امروز که در خدمت شما هستم حنا مثل چی میخوره شوهرم میگه تین بچه سوراخ شده
چون قلقش دستم اومده صبحانه که بلند میشه سیب زمینی یا تخم مرغ یا لوبیا و عدسی با نون تیلیت شده مبدم میخوره بعدش موز بعدش آبمیوه چندتا پسته تا نهار نهارش ۶ ۷ تا قاشق غذا خوری برنج و خورشت و ۳ قاشقم ماست عصرونه یه چیز تکمیل مثل سیب زمینی و کیک مامان پز میدم میرسه شام با باباش میخوره من ساعت ۹ هم شام میدم بعدشم میگه نون بده خوراکی بده کلا در گردشه برای خوردن
حالاپیشنهاد من چیه برای شماها مثلا حنا راه میرفت دستشو میگرفتم میگفتم اینو بخور برو میخورد میرفت این روش هنوز تو مهمونی ها با منه ولی انقدر خوب شده که تو خونه خودش بدو بدو میاد برای غذا😋
از روش های بازی استفاده کنید
بخور اینو بریم هامو ببینیم
بخور اینو برو بعل بابا و........
مامان علی مامان علی ۲ سالگی
ادامه:


بهش گفتم بچم چش شده، گفت هيچي براي يه ديقه نفسش قطع شد
و من اونجا دنيا روسرم خراب شد كفري از پرستاري كه به همين راحتي گفت نفس بچت قطع شد
و مني كه همه زندگيم عين يه تيكه گوشت و صورت باد كرده رو تخت بود و كلي دم و دستگاه
همونجا بود كه دلم شكست و بغضم تركيد
رفتم در گوش پسرم گفت تا اخر عمرم علي اصغر صدات ميزنم
به امام حسين(ع) همونجا گفتم اين پسرته اسمشو ميذارك علي اصغر كه پسر خودت بدونيش،بچمو بهم برگردون(اخه من پسرمو بعد يك سال كه هي اقدام ميكردمو نميشد و برا اولين بار اربعين رفتم كربلا و بچه خواستم و بعد ٣ ماه خدا و امام حسين(ع) و حضرت عباس(س) دعامو مستجاب كردنو علي اصغرمو بهم دادن)
از اتاق اومدم بيرون و زار زار گريه ميكردم،گفتم بچم نفس رفت،همتون تا هميشه علي اصغر صداش بايد بكنيد
به همسرمم گفتم اسمشو ميذارم علي اصغر و شوهرم رفت شناسنامشو گرفت و پسرم شد علي اصغره امام حسين(ع)
خلاصه سرتون رو درد نيارم ١٦ روز پسرم بستري بود و فقط چون خوب ساكشنش نكرده بودن و اب تو ريه هاش بود و شير نميتونست بخوره قندش افتاده بود و تشنج كرده بود
خداروشكر به خير گذشت
٣ ماهش شد اسهال شديد گرفت يه صبح تا عصر چنان بدنش بي اب شد و منم بي تجربه كه تو خونه دوباره تشنج زد
چون داروي شد تشنج ميخورد،سراسيمه برديمش پيش دكترش تو اتاق دكتر دوباره تشنج كرد
من اونجارو گذاشتم رو سرم،مادرشوهرم و برادرشوهرم بالاسره بچه بودن
منو شوهرم دم در و من هي خودمو ميزدمو شوهرم منو ميگرفت،بهش گفتم مگه من اسمشو عوض نكردم كه امام حسين(ع) نگاهي به بچم بندازه و مراقبش باشه پس چرااااا دوباره اينجوري شد چرا؟؟؟دكتر گفت تشنجش تايمش كم بود ولي براي منه مادر انگار يكسال طول كشيد


😍😍😍😍
ادامه تاپيك بعدي