۹ پاسخ

وای سرسره پاره شده بوده
بادش خالی نشده بود؟؟؟

واااای یاخدااا

من پسرم ک پارک میبرم دیونه میشم خودم انقدر ک دنبالش بدو بدو میرم واقعاا همه چیش خطرناکه بیشتر میبرم تو کوچه سه چرخه سواری بهتره

ميشه يه عكس از گوگل بدي اون قسمتي ميگي مشخص كني
يا ابالفضل خيلي ترسيدم
خدا به خير كرده

وای خداروشکر که اتفاقی واسه بچه نیفتاد من همیشه میرم بوستان معلم اصلا مسئولش فقط پول میگیره دیگه هیچی براش مهم نیس

مرسی که گفتی عزیزم
واقعا بچه ها هرسنی که باشن نیاز هست که حواسمون باشه بهشون
خداروشکر که چیزیش نشده
انشاالله خداحافظ گل پسر شمام باشه که اطلاع دادی گلم

بازم خدارشکر که چیزیش نشده

سیمرغ؟

یعنی چی من متوجه نشدم چی جرخورده بودبچه🙄

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۲ سالگی
سلام مامانا اومدم درد و دل کنم امروز پسرم خیلی اذیتم کرد از صبح ک بیدار شد همش گریه کرد هیچ می‌گفت میخام بزنمت محکم چندتا خوابوندم تو صورتم و چشمم منم همش بغلش میکرد میگفتم چی میخوای مامان فقط می‌گفت میخام بزنمت و گیر داده بود الان باید بریم فروشگاه گفتم مامان دست و صورتمو بشورم صبحانه بخوریم میریم می‌گفت نه نمیرفت دسشویی نه یمذاتش من برم اهرم جیش کردن تو شلوارش پشت در دستشویی هم کلی گریه کرد بعد یک ساعت تمام با زور گوشی و تلویزیون ساکت شد بعدم ک بردمش بیرون کلی اذیتم کرد میخواستم خرید کنم همش می‌رفت و من دنبالش آخرم کیلی داد زدم سرش جلوی همه و زدمش زنعموش اومده بود فروشگاه رفته پیش اون میگه میخام پیش اون باشم و نمیومد با زور دیگه باهم اومدیم بعدم خونه دوباره کلی اذیت کرد شلوارش در آورده بود و لخت راه می‌رفت نمسذات بپوشونمش هی جیش میکرد دور خونه با کتم هم نپوشید منم کلی جیغ و داد کردم و گریه کردم نمیدونی. مایر کرد که اینقدر ازش بدم اومده بود ب خدا باورتون نمیشه وقتی زنعموش رو میبینم انکار اون مامانشه از این رو به اون رو میشه ب شوهرم میگم این دعا داره همش میعاد بره خونه اونا پیش اون باشه منو کلی زده و اذیتم کرده منم اعصاب ندارم دیگه زورم میاره جاریم خودش ی بچه داره جیکش در نمیاد ولی این ابرو برا من نداشت تو همسایه ها از بس جیغ و داد کردم و همش داره گریه میکنم از بچگی هم همین بود الآنم همینه ی دستشویی نمیتونم برم
مامان شکلات🍫 مامان شکلات🍫 ۲ سالگی
چند روز پیش رفته بودم بیرون، تازه تازه ماشینو برمیدارم و هنوز دستم راه نیوفتاده، شانسم اون روز مسیر خیلیییی شلوغ شد🥲🚘
تا میخواستم از پارک بیام بیرون ماشینو گازو میگرفتن، حتی یک آدم بی فرهنگ و🐄 اومد جلو وایساد😐😒
اعصابم به هم ریخته بود و پاهام شروع کرده بود لرزیدن، احساس ضعف میکردم و خیلی حالم بد بود، حس میکردم از پسش برنیومدم😔💔

خیلی ناامیدانه دنده عقب گرفتم ک شاید بتونم بیام بیرون از پشت ماشینش ک یهو یه آقای میانسال ک سوار موتور بود شروع کرد بهم فرمون دادن، جلوی ماشینا هم وایساد تا بتونم راحت از پارک بیام بیرون و حرکت کنم🥲😍❤️
انقدر هول کردم ک یادم رفت ازش تشکر کنم، ولی از صمیم قلبم قدردان محبتشم. امیدوارم هرجا ک هست حال خوبی داشته باشه و تو لحظه‌ای ک فکر میکنه دیگه راهی نیست، خدا یه راه جلوی پاش بذاره🥹

اینکه بهم امید داد و وایساد تا نتیجه رو ببینه واسم خیییلی ارزشمند بود🙂
این شکلی باشیم چقدر خوبه، چقدر خوبه حتی واسه یه غریبه نقش حامی رو باری کنیم وقتی پناهی نداره😇😇😇😇

انگار که اون لحظه، اون آقا دست خدا بود روی زمین برای کمک به من🥹خداحفظش کنه

خواستم این حال خوبو با شما هم به اشتراک بذارم ❤️🌱