۶ پاسخ

ایجووووون مبارکهههه💙😍

وایییی اون لحظه رو تصور میکنم داری ب ماماها لگد میزنی 🤭🤣فیلم طنز بوده برا خودش

خداروشکر قدمش پر خیر باشه زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه

مبارک باشه قدمش
دعا کن واسه ماهم😩😂❤️
از چند هفته ورزش کردی ؟

مبارکه عزیزم 🌹 کی بگذره منم زایمان کنم البته سزارینم، ولی از بدن درد و زانو درد دارم میمیرم بخدا نمیتونم بلندشم بشینم خیلی اذیتم ،دعا کن سروقتم زایمان کنم و زود بگذره

مبارکه عزیزم
چن هفته زایمان کردین؟

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم
من از هفته 35دهانه رحمن دوسانت باز بود ورزش و پیاده روی هم که از 36شروع کردم خیلی کمکم کرد این هفته اخرهم شیاف گل مغربی گذاشتم باعث شده بود که دهانه رحم نرم نرم بشه
خلاصه هروقت معاینه میکردن من پیشرفت میکردم و این خیلی عالی بود تا ساعت پنج که ماما گفت به حالت سجده بشین وپاهات باز کن و زور بزن منم هرچی میگفتن فقط به خاطر این که دردم کمتر بشه همه انجام میدادم تا اینکه ماماگفت عالیه سرش دارم میبینم و به ماما بیمارستان گفت دکتر خبرکنن که بیاد منم فقط به خاطر این که از درد راحت بشم تا دکتر بیاد فقط زور میزدم که بچه بیاد و راحت شم ساعت پنج و چهل دقیقه دکتر اومد وقتی منو دید گفت عالیه دیگه زور نزن ،
منم نفس عمیق می‌کشیدم تند تند تا دکتر یکم برش داد از پرینه و سربچه اومد بیرون و منو انگار از آسمون انداختن زمین راحت راحت راحت شدم انگار نه انگار که من بودم درد می‌کشیدم
خدا بعد اون همه درد یه منبع از آرامشش گذاشت داخل بغلم کن به تحمل کردن همه اون دردا ارزش داشت حتی بیشتر 😍
ان شاالله که همه مامانا راحت زایمان کنن و بچه هامون بغل بگیرن
مامان نیکی مامان نیکی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
رفتم   بلوک زابمان گفتم کیسه آبم پاره شده اینا منو بستری کردن ساعت ۱۰ بود بعدا معاینه کردن ۲ثانت بودم هنوز
درد نداشتم همچنان  ولی یکی اونجا بامن زایمان داشت بچگی رو ۵ثانت مونده بود و درد داشت داد میزد من بدتر میترسیدم  بعدا تا ساعت ۳اینا همین طوری  سر  ۲ثانت بودم گفتن   ورزش کن راه برو بزا بیشتر بشه. دکتر خودم اومد پیشم معاینه کرد نزدیک‌۳ بودم برگشت گفت تا ساعت ۱۱شب هم‌این زایمان  نمیکنه و رفت . دباره با درد و کلی عذاب ورزش کردم‌ این دفع ۴ثانت شدم زنگ زدن ماماهمراهم اومد  تو این هین دردام میگرفت هی ول میکرد  وفتی می‌گرفت من فقط داد میزدم واقعا سخت بود  قبل از این که ماما همراهم بیاد خیلی سخت بود  دردام بیشتر بود انگار وقتی اومد رفتیم ورزش کردیم من وقتی  دردم می‌گرفت میمالید منو انگار آروم میشدم واقعا تعصیر داشت  (حتماااااا ماما همراه بگیرین خانمای که طبیعی زایمان میکنید ) من عطیه عمرانی فر بود مامام خیلی خوب  بود راضی بودم .
از درد نگم بهتون خيلییی بد بود خیلی درد داشت 😢 واقعا من دیگ کم آورده بودم یه ماما کلا بالا یر من بود که برا خود بیمارستان بود که میومد دهانه رحموو نگا میکرد چند ثانته هی برام سروم میزد امپول فشار و این کارا. هی میومد میگفت نزدیک ۶ ثانتی میگفتم ای خدا این همه درد کشیدم هنوز ۶ثانتم تازه میگفت نزدیک ۶ثانتی نزدیک ساعت ۵اینا بود  واقعا دیگ حس میکردم کم آورد دیگ نمیتونم آنقدر درد داشتم گریه نمیکردم وقت داد میزدم  از درد زیاد نمیتونی حتی گریه کنی 🤕🥺
واقعا تو دردام فقط  برای خانوادم شوهرم کسای که بچه میخوان دعا میکردم 🫂🤍
خودم این عکسو گرفتم 🤭 نمیدونستم که بعدش از درد میمیرم والا🙁
مامان آنا مامان آنا ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی، قسمت سوم
من بیمارستان صارم تهران زایمان کردم. کل زایمانم ۴ ساعت نشد و خیلی خوش‌زا محسوب می‌شدم. دکتر دکتر کرم‌نیا بود و از لحظه‌ای که اومد تا بعد تولد بچه کنارم بود و کلی بهم دلگرمی داد. بخیه‌هامم خودش زد و کارش حرف نداره. از اول بارداری هم من رو تشویق و حمایت کرد و واقعاً براش مهمه که کسی که می‌خواد طبیعی زایمان کنه. ماماها و محیط زایشگاه خیلی آروم بود و همه چیز داشت. همسرم از اول کنارم بود و حضورش خیلی تأثیر داشت. من همش نگران بودم که بعد اون همه درد کشیدن نتونم و سزارین بشم که خدا رو شکر اتفاق نیفتاد.
من باز هم برگردم عقب انتخابم زایمان طبیعیه. حالم از کسانی که سزارین شدند خیلی بهتره و احساس می‌کنم خیلی سلامت‌ترم.
برای تحمل اون درد خیلی آمادگی روحی و ذهنی لازمه و من خوشحالم که از پسش براومدم. موقع زایمان به خودم می‌گفتم این همه زن در طول تاریخ تونستن و تو هم می‌تونی و سعی کردم به بدنم اعتماد کنم. امیدوارم همه زایمان راحت و خوبی رو تجربه کنند.
مامان HOSNA مامان HOSNA ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت آخر
من سعی میکردم حواسم و سمت بچه پرت کنم که متوجه بخیه ها نشم و اونا بخیه رو میزدن و بهم گفتن از داخل یه مقدار پارگی بیشتر بوده و بخیه خوردم اما از روی پوست شیش تاست و زیاد نیست اما بخیه های داخلیم بیشتره دیگه خلاصه دکتر کوچولو من با وزن۳۷۰۰ به دنیا اومد و دهن مامانش و سرویس کرد پرستار ها به شدت از زایمانم راضی بودن چون کاملا طبیعی و بدون آمپول فشار بود و به خاطر ورزش ها لگنم خیلی خوب از پس زایمان براومد و همه تعریف می‌کردن و میگفتن خیلی عالی زایمان کردی
ولی با وجود همه اینا واقعا درد داشت و درد کشیدم خداروشکر که تموم شد ولی کلا زایمان طبیعی روند سختی داره
درسته الان درد خاصی ندارم میتونم بنشینم و خودم بچم و شیر بدم و راحت راه برم و همه اینا به خاطرش خداروشکر می‌کنم اما نمیشه از دردهاش چشم پوشی کرد.
موقع اذان ظهر دختر قشنگم به دنیا اومد و من عاشقم اصلا این حسی که الان دارم وصف ناپذیره انشاالله که قسمت همه بشه
بماند به یادگاری۱۴۰۴/۳/۲۱
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (۲):ساعت ۵ بود ماما همراهم اومد من سه سانت بودم و شدید درد داشتم و حتی نمیتونستم وایسم چه برسه ورزش کردن رفتم زیر دوش آب گرم حالت سجده شدم ولی دردام بدتر میشد و آرومم نمیکرد ماسک اکسیژن زدم ولی اونم حالم رو خوب نکرد تااینکه ساعت ۷ نیم دوباره معاینه ام کردن و دیدن شدم ۶ سانت و بهم گفتن فقط زور بزنم و با کلی فشار شکمی و معاینه به ۸ سانت رسیدم و ماماهمراهم میگفت اصلا زور زدن رو قطع نکن چون سر بچه میره بالا میاد پایین منم همش زور میزدم و شد ساعت ۹نیم که بچم به دنیا اومد و من هیچ حسی بهش نداشتم چون اونو دلیل همه این بدبختی هایی که کشیدم میدونستم و حالم بد بود و خلاصه جفت به راحتی بیرون اومد ولی موقع بخیه زدن من سوزش داشتم نمیدونم چرا اثر نمیکرد بی حسی هاشون و بخیه زیادی خوردم جوری که الان نمیتونم بشینم ☹ و خلاصه خاطرات بدش تا آخر عمرم به یادم میمونه و فراموش شدنی نیست و میگن که وقتی زایمان کنی انگار تازه متولد میشی و هیچ دردی نداری درحالی که من الان سردرد شدید دارم و همه بدنم گرفته و درد میکنه مخصوصا کمر و گردنم نمیدونم اثرات زایمانه یا دارو بی حسی...من قصد ترسوندن کسی رو ندارم و بدن با بدن هم فرق داره ولی من خیلی اذیت شدم انشاالله همه به راحتی زایمان کنید 😘♥️
مامان پناه🍒🪽🩷 مامان پناه🍒🪽🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی✨️🩷
▪︎|پارت سه|▪︎
مامای زایشگاه معاینه کردو با پرستارا رفت ماما همراه دیگه موقعی اومده بود ک من باید زور میزدم بچه بیاد
پاهامو به داخل فشار میدادک من راحت زور بزنم
چنتا زور خوب زدم
بعد مامای زایشگاه اومد و دیگه بقیه زور زدنم اون بود دیگه گف یه زور دیگه بزن سرشو دارم میبینم تا زور زدم بعدش با یه چیزی برش زدن واژنمو یکم درد داشت😮‍💨با دوتا زور دیگه پناه قشنگم دنیا اومد گذاشتنش رو شکمم یهو هیچ دردی نداشتم انقد راحت شدمممم
از ذوق گریه میکردم همشون داشتن نگاه میکردن بهم اوناهم گریشون گرفته بود 🫂🥹🩷
بعدشم که بخیه زد اونا یکم درد داشت بی حسی هم زد اما درد داشت تحمل نداشتم دیگه منکه ساعت ۷ و نیم زایمان کردم تا ۸ همه تو اتاق بودن و بخیه میزد دکتر بعدشم رفتو تا ساعت ۱۰ تو همون اتاق نگه‌ام داشتن بعدش دیگه روز بعد ساعت ۱۱ مرخص شدم دخترمم خداروشکر مشکلی نداشت اینم تجربه من ،منکه خیلی میترسیدم فقط ۴ ساعت زایمانم طول کشید انشالله برای همه همین قدر راحت باشه
دیگه همین دیگه 🙂
مامان نفس🐣🩷 مامان نفس🐣🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (پارت۳)
❌❌❌❌❌❌
دردم از بین رفته بود تقریبا که برام توپ اوردن که بشینم روش و حرکات اسکات و نرمش انجام بدم برای کامل باز شدن دهانه رحمم ،ساعت نزدیک ۶بعدظهر شد که دردم دوباره شروع شد ولی اینسری بخاطر این بود که بچه داشت میومد تو لگن برای زایمان
خیلی خیلی درد داشتم و دوباره حرکات سجده ای ماما گفت بزنم که خیلی درد داشت ،دردام اینقدر زیاد بود که دوباره اپیدورال یه دوز تزریق کردن ولی اونقدر تاثیری نداشت ،ماما خودش گفت اپیدورال بزنیم درد باز شدن دهانه رحم رو متوجه نمیشی ولی درد اینکه بچه میاد تو لگن رو متوجه میشی
هر وقت ماما معاینه میکرد اصلا درد رو بخاطر اپیدورال متوجه نمیشدم
میزدم ولی تاثیری نداشت که ماما گفت جوری باید زور بزنم که مدفوع بیاد،منم همون حین واقعا احساس مدفوع داشتم ،که اینقدر زور زدم و واقعا گلاب به روتون مدفوع اومد که سریع بلند شدم رفتم سرویس و وفتی اومدم بیرون دکترم رسید اومد وضعیتمو دید و گفت امادس بریم برای زایمان
مامان نیکی مامان نیکی ۲ ماهگی
پارت آخر  تجربه زایمان طبیعی
هیچی رفتم اتاق زایمان دکترم اومد هی میگفتن باز زور بزن چند تا زور زدم بازم .اونجامو که برش دادن قشنگ فهمیدم  سِرکردن ولی باز می‌فهمیدم هیچی از بالا شکممو فشار،میدادن که سرش بیاد بیرون (آنقدر جیغ زره بودم قشنگ صدام میرفت بیرن از اتاق تو یکی از ویدئوهای که آجیم گرفته افتاده صدام) آنقدر زور زده بودم جون نداشتم کلا  وقتی سرش اومد انگارکه  همه دردام تموم شد هیچ دردی نداشتم دقیقا (ساعت ۶ :۱۰دقیقه دخترم دنیا اومد) فقط یکم ناله میکردم  برای اومدن جفتمم اصلاااادرد نداشت فقط چنتا سلفه کردم جفتم اومد 
بخیه زدن قشنگ متوجه میشدم یکم میسوخت ولی آنقدر درد کشیده بودم که  این هیچ بود
بچه روتمیز کردن  گذاشتن روی سینم  بچم ۲۸۰۰ وزنش بود  همشن داشت دستشو میخورد بچم🤭🥹
طبیعی خیلی سخت بود ۱درصد قبلش به سزارین فکر نمیکردم   ولی بعدش همش میگفتم  ای کاش سزارین میشدم حداقل آنقدر درد نداشت بعدش درد میکشیدم ن قبلش والا آلان ۷ روز زایمان کردم سر کونم نمیتونم بشینم   آنقدر درد دارم  پشیمون شدم از طبیعی بعضی وقتی کابوس شده برام🙁🥺
اوردنم تو اتاق ملاقات ۲ساعت اونجا بودم   دوستام اومدن پیشم مامانم اینا همسرم و همه پشت اتاق زایمان گریه کرده بودن🤦‍♀️🤣 حالا میخواستم شوهرمو ببرم تو اگه میبردمش تو اون سکته میکرد والا 🤦‍♀️
هیچی دیگه خداروشکر به خیلی و خوشی تموم شد همه چیز ایشالله که خدا دامن همه چشم انتظارارو سبز کنه 🤍🫂

راستی من دهخدا بیمارستان خصوصي بود زایمان کردم بیمارستان خوبیه فقط اتلیه نداشت لعنتی😬😕
مامان نی‌نی 🩵 مامان نی‌نی 🩵 ۳ ماهگی
خب ببخشید من رفتم باز اومدم با بقیه ماجرا🤣
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت ۵
رفتم روی تخت لیبر ،برش زدن اصلا اصلا حس نکردم بدترین قسمتش اونجا بود که چون بچه بیرون نمیومد از بالا فشار میدادم تا برنگرده و بیاد بیرون اونجا بود که واقعا درد داشت و من برای اولین بار داد زدم از درد،بچه‌ک‌اومد بیرون اون گریه میکرد من بد تر از اون ،‌نمیدونم چرا ولی خیلی گریه کردم و میلرزیدم ،بخیه زدن اذیت کننده بود با این که برام دوبار بیحسی زد ،اما چون من ترسیده بودم خودمو سفت گرفته بودم و واقعا می‌سوخت ماساژ شکمی درد نداشت برام چون انقد قبلش با آرنج به شکمم فشار آوردن بودن اون دگ چیزی نبود .هنوزم جای اون ساعد روی شکمم درد می‌کنه
ساعت ۶/۵ صبح پسرم با ناز و عشوه به دنیا اومد ☺️
اپیدورال خوب بود، کارم رو راحت کرد ،من بیش تر حس میکنم این که نمی‌تونستم زور بزنم بخاطر این بود ک آموزشش رو ندیده بودم و نمی‌فهمیدم باید چیکار کنم البته اپیدورال بی تقصیر نبود ولی نه اونقدر که بگم راضی نیستم ازش
جای سوزنش درد می‌کنه هنوز و کبود شده
زایمان سخته ....و آدم بعد از انجامش حس می‌کنی یه ابر انسان شدی ،قدرت واقعیتو میفهمی و انگار از نو ساخته شدی ...برام جالب بود ،حس غرور داشتم حس این من چقدر قوی ام من سخت ترین کار دنیا رو انجام دادم ... واقعاً امیدوارم همه ی چشم انتظار ها تجربه کنن.
نی‌نی من خدا خواسته بود ،و قربون خدا ک‌همیشه بهترین هارو برا بنده هاش میخواد
مامان محمد مامان محمد ۳ ماهگی
پارت ۴زایمان طبیعی
جفت که اومد بیرون چون من پلاکت خونم یکم پایین بود بخاطر بارداری خونریزی داشتم سخت جلوشو میگرفتن و چون برش زیاد زده بودن بخیه زیاد خوردم خیلی خوب برام بخیه زد دکترم خدا خیرش بده ولی سخت ترین قسمتش به نظر من بخیه و آمپول فشار بود
بی حسی میزنن موقع زدن بخیه ولی بعدش من کلی درد داشتم تا یک هفته حتی نمیتونستم بشینم خیلی خیلی برام سخت بود انقدر سخت که من درد زایمانم به کل یادم رفته بود و فقط از درد بخیه ها میگم، درکل بخوام بگم اگه بخیه رو فاکتور بگیرم زایمانم خیلی خوب بود راضی بودم ازش و به خودمو امثال خودم که خانم هستن میبالم که انقدر قوی هستیم و دعا میکنم همه چشم انتظار ها این درد سخت و در عین حال به شدت شیرین رو تجربه کنن، درد زایمان در مقابل درد چشم انتظاری خیلی خیلی ناچیزه
نکات کوچیکی که شاید براتون سوال باشه پسر من ۳۳۰۰وزنش بود تو ۳۹هفته ۵روز دردم گرفت و بخاطر ورزشا پروسه زایمانم چهار پنج ساعت بیشتر نکشید خوده دکترای اونجا هم خیلی راضی بودن از زایمانم چون خانومایی اونجا بودن که بچه دوم سومشون بود ولی از شب های قبلش تو بیمارستان بستری بودن ولی من شکم اولی بودم و تو ۴،۵ساعت زاییدم
پسرم ساعت ۱۱:۱۰ظهر در روز ۱۴مرداد به دنیا اومد🩵🥹