۵ پاسخ

خدا رحمتش کنه عزیزم

خدابیامرزه،غم آخرتون باشه

خدابیامرزدش عزیزم سعی کن زیاد فکر نکنی خوبه که بقیه درکت میکنن میدونن جرا نرفتی

سلام عزیزم درکت میکنم چون منم همچین شرایطی برام پیش اومده من خودم سعی میکردم خودمو سرگرم کنم تا زیاد بهش فک نکنم توهم همینکارو بکن نشین یه جا و بهش فک کن برای خودت سرگرمی بساز ان شاالله این روزام تموم میشه و زود برمیگرده

آخی عزیزم‌خدا رحمتش کنه

سوال های مرتبط

مامان ساحل🎀🌸 مامان ساحل🎀🌸 ۱۱ ماهگی
چند روز پیش یکی از مامانا مشکوفی درست کرد اینقدر دلم میخاست تا اینکه امروز وقت شد درست کنم البته امروز هم چنان بیکار نیستم صبح که بیدار شدم به ساحل شیر بدم و بشورمش و صبحانه بده و ناهار درست کن و ظرفارو بشور ساعت شد یک بعدشم همسر اومد ناهار خوردیم و اینو درست کردم و ظرفارو شستم که الان دراز کشیدم ساحلم خوابید ساعت ۳باید راه بیفتم که ساعت چهار وقت ناخن دارم از اونورم اگه شیش برسم خونه باید برم برای تولد خواهرم که امشبه کیک و وسیله و کادو هم از پدرمادرم ایرپاد خواسته که برم موبایل فروشی دوست همسرم بگیرم بعدشم قرار بود برای فردا ده تا بسته معیشتی درست کنیم پخش کنیم روغنش و باقی وسایل اماده است مرغش مونده که غرپب برم تحویل بگیرم خلاصه که امروز هم شلوغم امیدوارم خرابکاری نکنم تو کارا

چون سابقه دارم عیدی بابام برای بسته معیشتی از قنادی دوستش ده تا جعبه یک کیلویی شیرینی سفارش داد چون بیست تا بسته بود من زنگ زدم به دوستش که بجای ده تا یک کیلویی بیست تا نیم کیلویی بزنه گفتم بیست تا یک کیلو خلاصه که خدا تومن پول شیرینی شد بخاطر بی حواسی من البته که نوش جونشون ولی خب از بابام خجالت کشیدم از این که سرخود ده‌کیلو دیگه سفارش دادم
مامان karen مامان karen ۱۲ ماهگی
سلام دخترا کسی هست بچش هشت نه ماهه باشه دوباره باردار شده باشه؟؟؟ من برا بارداری اولم کلی درمان کردم ،کلا از دوران مجردی تنبلی تخمدان داشتم و پریودم هم نامنظم بود بعد از زایمانم پریود نمی‌شدم از چن نفر هم پرسیدم میگفتن که طبیعیه و ممکنه تا یکسال هم پریود نشی چون سابقه هم داشتم خیلی پیگیر نبودم خلاصه وقتی به خودم اومدم حامله بودم تو ماه پنجم و زمان غربالگری دومم بود الان شدیداً استرس دارم از اینکه چطوری به دوتا بچه برسم چون تو شهری زندگی میکنم که کسی نیست کمکم باشه موقع بیرون رفتن و اینا شوهرم هم همش سر کاره پدر و مادر هم نداره ،خلاصه استرس ایتچنو دارم که بعد زایمان با دوران افسردگی و مسولیت دوتا بچه تنهایی چه کنم ؟؟چطوری از پس دوتاشون بر بیام از الان نگران اون شبی ام که باید بیمارستان باشم و کارنو تنها میگذارم بعدش هم که میام خونه با شکم پاره تا چن وقت نمیتونم درست بغلش کنم بچمو این وسط به این خیلی بی توجهی میشه،لطفا کسایی که تجربه این شکلی دارن بیان بگن چیکار کردن مخصوصا روزای اولو🥹🥲😔
مامان دخترم مامان دخترم ۱۲ ماهگی
سلام میشه تا آخر بخوینن؟ چند تا تاپیک قبلی هم گفتم. تولد دخترم ۱۶ تیر ماه هست میخواستم براش ۴ تیر جشن بگیرم ب خاطر ماه محرم دو هفته جلو تر. فقط خونواده خودم و شوهرم باشن، از اونجایی که خونواده من و همسرم با هم قهرن گفتم ولش کن بیخیال جشن نمی‌گیرم ( برخلاف میل قلبیم چون دوست دارم اولین تولد دخترم جشن بگیرم😥) میریم آتلیه. چون میگفتم این ب اون سلام نمیکنه اون به اونیکی قیافه میگیره من اعصابم خراب میشه آخرش من و شوهرم باهم دعوا میکنیم بعدا. حالا ب همه گفتیم که تولد کنسل شده خونواده همسرم که گفتن نهه قصاص قبل از جنایت کردین و این حرفا از کجا میدونین اونطوری قرار بود بشه(من که میدونم اینطوری قرار بود بشه جواب سلام خونواده منو نمیخوان بدن چون پیش اومده بود مثلش) ولی خب اینجوری گفتن. خونواده خودم هم نرم ترن میگن شاید اصلا بهونه میشد ما باهم آشتی میکردیم و این حرفا برای بچه تولد بگیرین اولین تولدشه و اینا. خودمم خیلی ناراحتم ب خاطر اینا نمیتونم برای بچم تولد بگیرم 😔😔
الان من راضی شدم میخوام بگیرم چون دیگه خونواده ها دلیل کنسل شدن تولد رو فهمیدن میدونم که اگه تولد گرفته بشه دیگه برا هم قیافه نمیگیرن حالا ظاهرا هم شده ب خاطر ما. ولی شوهرمم لج کرده میگه مردم مسخره نیستن ی روز بگیم تولد می‌گیریم یه روز نه. و میگه چون خودنوادت گفتن نرم شدی و حرف اونا روت تاثیر گذاشت. الان من چیکار کنم ی عمر ناراحت میشم بابت اینکه تولد یک سالگی دخترمو جشن نگرفتم. ماهگرد و ایناهم براش نگرفته بودم چون خوشم نیومد.😔😥؟؟؟