۱۹ پاسخ

گناه دارن بنظرم اگه آدمای خوبی هستن انصاف نیست فرق بذاری نوه خیلی عزیزه

اوایل مخالفت کردم حالانه مگه چکارش میکنن بابا

عزیزم من هرازگاهی باشوهرم میره خونه باباش دوسه ساعتی خوبه که آدم خودشم استراحت میکنه حرفیم ندارم که اگه نزارمم به دعوامیرسه😂

اصلا بچه بدون پدر و مادر واقعا نمی‌پسندم جایی بره
خانواده همسر من نزدیک نیستن هر دو سه ماه چند روز میریم خونه شون

من تو یه ساختمونیم...بعضی اوقات خیلی کلافم میکنه خودم میبرمش پایین چهار پنج ساعتی میمونه بعد باباش میاد میاردش بالا دوباره دوساعت بعد میبره پایین....خواهرشوهرمجرد دارم باهاش بازی میکنه....بی نهایت داری سخت میگیری

من خونه مامانم هفته ای دوبارمیبردم ،ازهفته گذشته کردم ده روز یکبار اگه بتونم
خانواده همسرم ک ماشالا بهشون یکسر مزاحمن درحدیکساعت میان ،مادرشوهرم ک خونه ازخودشه هروقت دوست داره میادوهرچندساعت میخوادمیشینه ،هفته ای یکبار میریم

من چی بگم که باهاشون تو یه حیاطم سرویس شدم هر کی بیاد باید حتما دعوتش کنم از اونورم دخترم دنبال همشون گریه میکنه اون به کنار همش پیششونه اگه نبرم میگن میخاد ما رو برا بچه بد نشون بده کلا پیش اوناس امروز رید رو فرش مادر بزرگش اونم کلی غر زد منم گفتم تقصیر خودتونه تحویلش میگیرید

عزیزم من تاحالا ۴.۵بار این تاپیک از شما دیدم،چقدر سخت میگیری به خودت هرکسی شرایط زندگی هرکسی فرق داره،من بشخصه هیچ جا حتی دم در هم بدون خودم اجازه نمیدم بره.هر روز پارک وخونه مادرم میبرمش هر دوهفته هم یه شب خونه مادرشوهر میبریم با اینکه وحشتناک داغون میشم تا برم بیام ولی چاره ای نیست.اگر دوس نداری تنها بره خودت هر روز یا دو روز یه بار ببرش.چه فرقی داره پدر ومادر شما با ایشون نوه هر دو طرف هست

یکسال و نیمه که خانواده پدریش رو ندیده

خونه مادرشوهرم خودم که زیاد نمیرم پسرمم تا بحال نفرستادم چون نمیتونن نگه دارن بیشتر میان خونه خودمون میبینن ولی خونه بابای خودم هرجا برم پسرمو میبرم اونجا باهاش بازی میکنن تا برگردم

همسر منم یه مدت همینطوری هوس کرده بود با دخترم تنهایی بره خونه باباش، مگه چه اشکالی داره. همونقدر که بچه تو هست بچه اونم هست.. چند بار بره از دلش میوفته. سخت نگیر

ببین شایدخودمم اینجوری باشماولی اشتباه گاردگرفتن نسبت به خانواده همسرمون قدرکه پدرومادرشماپدرومادربزرگشن ودوست دارن خانواده شوهرتم همون قدرپدروبزرگش هستن ودوستش دارن بنظرمن هیچ ایرادی نداره بزارببره

خودتو اینقد درگیر اینجور چیزا نکن از الان. اینجور سیاست ها که بچه سمت خانواده پدرش نره و وابسته نشه کاملا اشتباهه. بچهارو درگیر اینجور چیزا نکنین. من سرکار میرم بچم صبح تا ظهر پیش مادرشوهرمه. اتفاقا خیلی دوس دارم بچم با خانواده همسرم بره بیاد

من دو ماهه قهرم خونه مادرشوهر نرفتم😂 فقط تو این مدت یه شب پدرشوهرم اومد یه ساعت بردش و اوردش قبلا همسرم زباد میبردش مثلا روزایی ک حوصلشون نمیگرفت میرفتن یه ساعتی و میومدن من مشکلی نداشتم

من اصلا تنها نمیزارم جایی بره
مگ با باباش بره مغازه‌ خودمون ک اونور خیابونه
خونه مادرشوهرمم اصلا نمیزارم تنها بره حتی ب باباش
خونه مامان خودمم همینطور
خودم خونه مامانم نمیرم ۳ ۴ تا کوچه فاصله داریم😂😂😂
با مادرشوهرم اینام شکره خدا ۲ هفته قهرم اونا سرکوچه هستن

من که الان یک ماهی بیشتره باهاشون قهرم .خداروشکر بچم بدون من جایی نمیمونه.اونام هی میگن به شوهرم بیار ببینیمش اما خب شوهرم میدونم نورا بدون من بند نمیشه

من بدون خودم نهايت بذارم خونه مامانم برن اونم من يه كار مهم داشته باشم ديگه هيچ حا بدون خودم احازه نميدم

والا من خانوادم این شهر نیستن، خانواده همسرمم ب فاصله یه کوچه هستن گاهی همسرم و پسرم میرن خونه باباش میان.. منم اول اصلا دوست نداشتم تنها بره بیاد ولی میگم بیخیال با باباش میره میاد چ اشکالی داره،چاره ای ندارم، جایی هم نداریم بریم برادرشوهر یا خواهرشوهر رفت امدی ندارم

چه عیبی داره
هرزگاهی بره باباش
مهم اینه یکیتون پیشش باشه

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۲ سالگی
دلم خیلی گرفته...دخترم با بدبختی تازه خوابید....من آدم حسودی نیستم ولی واقعاً حسودیم میشه به کسایی که خونواده هاشون حمایتشون میکنن تو بچه داری ملی کمک اشون میکنن... ایشالله خدا برای هم دیگه نگهشون داره...ای کاش خونواده منم یکم کمکم میکردن...ی ماه پیش آنقدر فشار اومد بهم دخترمو با پرویی بردم گذاشتم خونه مامانم یروز اونجا باشه منم استراحت کنم شب برم بیارمش ...بهش گفتم مامان دیگه خسته شدم کم آوردم کمکم کن هفته ای یکبار صبح بیارم نگهش دار تا شب من یکم مغزم آزاد بشه گفت باشه بیار هفته بعدش هم بردم...بعد رفت مشهد ی هفته نبود اومد هم روزی یکساعت باید مامانشو میبرد فیزیوتراپی من دیگه بچه رو نبردم اونم هیچی نگفت منتظر بودم پنجشنبه و جمعه قبلی بهم بگه بچه رو بیار آخه هی به از زبون بچه میگفتم مامانی کی منو نگه می‌داری مامانم خسته شده منم این چند هفته کمر درد شدید داشتم ،دیدم پنجشنبه و جمعه خبری ازش نشد ...همش میگفتم خسته ام و فلان..بعد فهمیدم نشسته برای خواهرم بارونی دوخته و برای خودش شلوار دوخته .. دلش به حال من بدبخت هم نسوخته...مادر من جوونه سنی ندارن...منم شوهرم شبها ۱۰ و نیم شب میاد علنآ با بچه همش تنهام تو خونه ..هر دو سه ماه یکبار دعوت کنم میاد سر میزنم بهم وگرنه من همش میرم هفته ای دوبار بعد از سرکار با شوهرم دو سه ساعت میشینیم میایم....اونوقت فامیلمون با من زاییده از شنبه تا چهارشنبه می‌ره سرکار مامانش میاد خونش قشنگ بچه رو نگه میداره... پنجشنبه و جمعه هم این می‌ره خونه مامانش ... خدا حفظشون کنه برای هم ...ولی منم دوست داشتم مادرم یذره حمایتم کنه یذره دلش به حالم بسوزه نمیگه این دخترم کنر درد شدید گرفته زانو درد داره بچه اشم که خیلی اذیتش می‌کنه همش هم دست تنهاس