۵ پاسخ

ببخشید اشتباه تایپی شده ۲۶ تیر

مبارک باشه عزیزم انشاالله زیر سایه پدرو مادر بزرگ بشه 😍😍

عزیزم زودتر قسمت بعدیشم بنویس عالی بود👍

چند هفته بودی اون موقع ؟

خب خب بقیش رو زود بزار توروخدا

سوال های مرتبط

مامان پرتقال🍊 مامان پرتقال🍊 ۱ ماهگی
📌تجربه زایمان
36 هفته و 4 روز بودم دستشویی فرنگی میرفتم بعد با خودم فکر میکردم من ک خیلی دستشویی بهم فشار میاره زود بلند میشم میرم که نریزه. رو فرنگی از کجا بفهمم که کیسه ابه یا ادرار یه وقت کیسه ابم پاره نشه و متوجه نشم🥲😂
چند روزی بود که از این فکرا به سرم میزد نهم بود ساعت دوازده شب خونه مامانم اینا بودم رفتم دستشویی فهمیدم که ادرارم تموم شد ولی همینجوری باز ازم یه چیزی میومد تعجب کردم بی ادبیه ولی دست گرفتم زیرم ببینم چیه تو دستم اب دیدم حتی بو کردم متوجه شدم ادرار نیست دو سه بار مشتمو پر کردم تا مطمعن شم از دستشویی ک رفتم بیرون مامانمو از خواب بیدار کردم بهش گفتم مطمعنم ک آب دیدم گفت بشین اگه باز ازت اومد کیسه ابه چهار زانو نشستم یه دقیقه بعدش انگار یه پارچ
آب داغ ریختن رو پاهام بلند شدم گفتم اماده شیم بریم بیمارستان زنگ زدم شوهرم ک بیاد ساعت یک رسیدیم تو راه زنگ زدم دکترم پولو براش انتقال دادم و گفت که میام تو برو بیمارستان
ان اس تی گرفتن و دستکش دست کرد معاینه کنه گفتم من سزارینی ام گفت باشی من باید معاینه کنم وقتی کیسه اب پاره میشه بفهمم اگه دهانه رحم باز شده بعد دستشو نشون داد گفت مطمعنی کیسه ابت پاره شد دستش خونی نشد گفتم اره همون لحظه باز ازم اب اومد تخت خیس شد و بلند شدم ازم چکه میکرد بهم لباس داد بپوشم پوشه پزشکی رو بهش دادم چک کرد گفت برو ازمایش ادرار بده و برو رو تخت بخواب تا دکترت بیاد اون شب از استرس اینکه هر لحظه ممکنه دکتر بیاد و بریم اتاق عمل خوابم نبرد با سرم میرفتم دستشویی
احساس تو خالی بودن میکردم حس میکردم هیچی تو شکمم نیس معده ام خالی بود میسوخت وحشتناک میسوخت تا چهار و پنج صبح یه چرت ده دقیقه ای میزدم دوباره بلند میشدم.....
مامان .....👶.... مامان .....👶.... ۲ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمان طبیعی ام رو بگم با اینکه اصلا از لحاظ بدنی اماده نبودم چون قرار بود سزارین اختیاری بشم از ۸ ماهگی نظرم برگشت دکتر معاینه کرد گفت لگنت خوبه منم دیگه کم کم شروع کردم پیاده روی نیم ساعت و یکی دوهفته اخرم ورزش لگنی یه جلسم باشگاه رفتم خلاصه رفته بودم توی ۳۹ هفته هر روز ورزش لگنی پیاده روی معاینه معمولی که شدم ۱سانتو نیم بودم یه هفته از معاینه گذشت چرا من هیچ دردی ندارم همش میگفتم نکنه تا ۴۱ ۴۲ بمونه گفتم باید برم معاینه تحریکی بشم بلکه باز تر بشه برای مطب نوبت گرفتم دقیقا همون روزم کلی توخونه تمرین لگنی کردم احساس فشار به واژن و لگنم داشتم دوش ابگرم گرفتم رفتم مطب گفتم برم دستشویی قبل معاینه همین که رفتم دستشویی توی دستشویی کیسه ابم پاره شد افتضاح سریع اومدم گفتم کیسم پاره هرچی داشتن دادن که اب نریزه توی مطب دراز کشیدم روی تخت کلی معاینه کرد ۵ ۴ بار با همون کیسه اب پاره ماما بهم گفت پاشو اسکات بزن تا شوهرت بیاد دنبالت برو خونه دوش بگیر بعد بیا بیمارستان منم نگران بودم گفتم نه مستقیم میرم بیمارستان رفتم بیمارستان ساعت ۷ کم کم دردام شروع شد ماما خصوصی داشتم اومد
مامان آر‌وید🥹♥️ مامان آر‌وید🥹♥️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت دوم ♥️
منم دیگ شروع کردم گیفت شمع ها رو سفارش دادم و اسم آروید و تاریخ تولدش رو روش زدم برای جمعه ۲۴ مرداد هم وقت ناخن و مژه گرفتم که حسابی خودم رو خوشگل کنم برای پسرم - پنجشنبه شب یعنی ۲۳مرداد با دوستامون رفته بودیم فرحزاد که من اصلا حالم خوب نبود و نمی تونستم بشینم شام رو ک خوردیم به همسرم اشاره کردم ک پاشو بریم من حالم اوکی نیست شبش هم تا خود صبح من بیدار بودم و فقط ناله میکردم از درد خیلی حالم بد بود - صبح که بیدار شدم رفتم دستشویی و اومدم بیرون زنگ زدم به مامانم داشتم باهاش حرف میزدم ک احساس کردم باز دستشویی دارم به مامانم گفتم و تلفن رو قطع کردم داشتم میرفتم سمت دستشویی که یهو یه عالمه آب بدون اختیار ازم خارج شد اصلا هول نکردم به شوهرم گفتم وحید من کیسه آبم پاره شد میرم دوش بگیرم ( شیو اینا نکرده بودم نگه داشته بودم دوشنبه برم ک برای سه شنبه تمیز باشم) تو فقط کیف اینا و وسایل رو جمع کن به مامانمم زنگ بزن ک بیاد دم خونه و بریم ( خونه من و مامانم خیلی نزدیکه شاید دو سه دقیقه هم نشه)
مامان دلوین جونم مامان دلوین جونم ۶ ماهگی
#پارت چهارم زایمان
دیگه مادر شوهرم رفت و من رفتم روی تخت که مامام گفت اسحاقی مامانتو دیدی که شروع کردم گریه کردن گفتم نه مادرشوهرم اومدددد، بعد از 10 دقیقه مامام گفت اسحاقی مامانت توی راه روی برو یه دقیقه بیای دختر،گفتم باشه و سریع رفتم پیش مامانم،مثل یه کبوتری بودم که انگار ازاد شده بود،تا مامانم رو دیدم پریدم بغلش رو گریه کردم گفتم مامان تخت های کنار منو امپول و قرص میزنن دردشون میگیره ولی من هنوز 2 سانت بیشتر باز نیستم ، همش از بچه نوار قلب میگیرن،مامانم که چشماش پر از اشک شده بود ولی خودشو رو کنترل کرد و با لبخند گفت مامان جون ،مامان شدن که اسون نیست انشالله تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی،که توی دلم گفتم مگه میشه تا یه ساعت دیگه زایمان کنم ،خلاصه مامانم رو که دیدم یکم قلبم اروم گرفت تا رفتم روی تخت دیدم بین پاهام خون روشن هست به مامام گفتم و اومد معاینه کرد تا انگشت رو وارد کرد با یه فشار کوچیک کیسه ابم پارع شده و من خداروشکر کردم که مثل تخت کناریم درد نکشیدم و خودش پاره شده تا اینکه دیدم ماما با یه ماما دیگه اومد و اون هم منو معاینه کرد گفت اره حق با توعه،تخت شماره 6 رو اماده کنید میره اتاق عمل سزارین اورژانسی داریم بچه توی کیسه اب ادرار کرده و مو خوشحال که به سمت اتاق عمل میرم....
مامان هانا🩷 مامان هانا🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت 1
هانا خانوم منم بدنیا اومد در تاریخ 1404/04/14 در 37 هفته و 3 روزگی یه هفته زودتر از موعدی ک دکترم میخواست بدنیا بیاد
ب صورت طبیعی
اگه بازم برگردم عقب انتخابم طبیعی هست درد داشتم و دارم بخیه هام میسوزه و اذیتم اما خداروشکر راضی ام
دکتر بهم گفته بود تا 21تیر صبر کنم ک بچم وزن بگیره بعد پیاده روی شروع کنم
ی معاینه شدم تو 36 هفته ک خونریزی گرفتم و 3روز بعد لکه بینی شدو بعد شروع شد دفع کردن موکوس
دیگه ساعت 4 صبح بود از حس ادرار بیدار شدم دیدم زیرم رو تخت و شورتم کامل خیسه فکر کردم خونریزی کردم پاشدم دیدم نبابا کیسه آبه
دیگه رفتم سرویس حس ادرار هم داشتم هرچی نشستم ادرار نیومد پاشدم گفتم ریسک نکنم زور بزنم کیسه آبم بدتر خالی شه
اومدم بیرون سریع شورتم عوض کردم نوار بهداشتی گذاشتم(کلاس بارداری ک شرکت کرده بودم آگاه بودم ک تا چ حد کیسه آب بره خطری نداره) لباسامو پوشیدم شوهرمو صدا زدم ک بریم بیمارستان تا گفتم کیسه آبم پاره شده دستپاچه شد بیشتر اون هول کرده بود
مامان delvin مامان delvin ۶ ماهگی
مامان کنجد💓 مامان کنجد💓 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
۳۸ هفته بودم نه ورزش درست و حسابی انجام داده بودم نه کلاس بارداری شرکت کرده ام قرار بود مثلا امروز سزارین کنم که دخترم عجله داشت ،شب به شوهرم گفتم آمپول بزنیم درمانگاه نزدیک خونمون دیگه پیاده رفتیم و برگشتیم شاید نیم ساعت طول کشید ،من اونشب کلا استرس سزارین داشتم و ذهنم مشغول بود خوابم نمی گرفت حدود ساعت سه یکم درد اوایل پریودی داشتم که با خودم گفتم ماه درده چیز خاصی نیست نیم ساعت دیگه بازم درد داشتم ولی اهمیت ندادم گرفتم خوابیدم صبح ساعت شیش حس کردم یکم مرطوبم بلند شدم رفتم دستشویی یه آب گرم و شفاف ازم خارج شد بعد هم ررگه های خونی (صورتی) دیگه ترسیدم همسرمو بیدار کردم گفتم عجله نکنم درد امو بکشم بعد برم بیمارستان که دیدم آبریزش داره بیشتر میشه برا همین یه دوش سرپایی گرفتم دو تا تخم مرغ پخته هم خوردم برا اینکه جون داشته باشم و رفتم بیمارستان، معاینه شدم ساعت هشت صبح ،اصلا باز نبودم ولی برا کیسه آب بستری شدم