الان که ذوزای آخر بارداری شیرینم و پشت سر میزارم و هرازگاهی استرس روزای بعد زایمان میاد سراغم فقط و فقط به این فکر میکنم پارسال به این موقع حسرت یه همچین لحضه ای رو میکشیدم اصلا امیدوار نبودم که منم یه روز باردار بشم چونکه همه بهم میگفتن تنبلی تخمدان شدید داری و اضافه وزن داری و نباید حتی جلوگیری میکردی و سنتم که بالاست و به این راحتی بچه دار و باردار نمیشی و من فقط از خدا خواستم و کفش آهنی پوشیدم و تنها دکتری که این حرفارو بهم نزد و بهم گفت عزیزم با آرامش و بدون استرس و با توکل به خدا مرحله به مرحله میریم جلو همه چیز حل میشه دکتر شیواطالبی عزیزم بود واقعا مرحله به مرحله رفت جلو با دارو و با برنامه بهم کمک کرد منی که تماما ناامید بودم بعد از چهار ماه طبیعی باردار شدم اصلا باورم نمیشد
الان که این استرسای کاذب میان سراغم فقط و فقط شکرگزاری میکنم با سلول سلول وجودم خداروشکر میکنم که همسایه عزیزم این دکتر نازنین و بهم معرفی کرد خداروشکر میکنم که مراقبتای بارداریم تحت نظرش عالی بود یه بارداری راحت و خوب و تجربه کردم، خداروشکر میکنم بخاطر حرکتای شیرین دختر عزیزم که به زودی بغلش میکنم، خداروشکر میکنم بخاطر لطفش واسه فرصت مادر شدن که بهم داد، خداروشکر میکنم واسه زایمان خیلی راحتی که پیش روم دارم و آرزو میکنم هرکی دلش میخواد واقعا این حسای قشنگ و این لحظات قشنگ و تجربه کنه
خدایا ممنونم که من و لایق دونستی که تا این مرحله جلو بیام و مطمئنم تحت حفاظت نیروهای الهی تو بقیشم به خوبی پیش میره
❤🩷❤🩷❤🩷

۵ پاسخ

لعنت به این تنبلی تخمدان و اضافه وزنش که باعث شد خیلی سخت و با عذاب به مرحله چشیدن لذت مادر شدن برسیم🤍
ولی خداروشکر ک خدا مارو لایق دونست عزیزم ففط از ته دلم میخوام هرکسی ک دلش بچه میخواد خدا دامنشونو سبز کنه و مسیرشونو هموار 🤍

آخی یاد خودم افتادم🥲

من دارم میگم کاش رودتر بگذره زایمان کنم تو بغلم بگیرم بیرون باشه باز راحت تره تا تو شکم که درد پوست ادمو میکنه کنارت باشه باز راحتی

الهی که هرکی منتظر بچه هست خدا خیلی خیلی زود دامنش رو سبزکنه🫠🥰

چ خوب
ب پایان بارداری رسیدین
من ک خیلی مونده
و خیلی بیقرارم

سوال های مرتبط

مامان دلارا مامان دلارا ۲ ماهگی
مامان معجزه خدا🥹🫀🌱 مامان معجزه خدا🥹🫀🌱 هفته سی‌وششم بارداری
دختر عزیزم 🥹🥹
خداروشکر میکنم که ما هم بلاخره بعد از اونهمه سختی بعد از خونریزی تو ۱۳ هفتگی و منی که ناامیدترین بودم ،ولی خدا با ما بود و تنهامون نذاشت ،، بعد از افت یهویی سرویکس و تنها راه گذاشتن پساری بود و افتادن پساری و جایگذاری دوباره‌اش ، خدا باهامون بود ،، وقتی تو ۲۹ هفتگی بهم گفتن آب دور بچه کم هست باید زایمان کنی و منی که با ۶ تا آمپول ریه تو دستم گریه میکردم و خودمو رسوندم به بیمارستان الزهرا ولی باز هم خدا همراهمون بود ، بلاخره به ماه آخر بارداری رسیدیم و چیزی تا دیدن و بوسیدن دستای کوچولو و پاهای قشنگت که لگد میزنه نمونده😍😍😍😍😍
و الان که استرس زایمان طبیعی رو دارم ولی مطمئنم باز هم خدا همراهمونه و بزودی با توکل بر خدا صحیح و سالم بغلت میکنم
من تو رو معجزه‌ خدا میدونم دلسایِ قشنگم😍💖
خدا اینهمه سختی رو دور نگه داشت برامون ایشالله این چند روز باقی مونده رو مراقبمون باشه و بسلامتی با یه زایمان خوب و راحت بیای بغلم

به وقت ۹ ماهگی تودلیم😍😍😍
۳۴ هفته و ۲ روز
۰۰:۱۵
💖💖💖۱۴۰۲/۰۴/۲۱
مامان آقا مهدیار💚 مامان آقا مهدیار💚 ۱ ماهگی
۲۴۰ روز از اولین سفر مادرانه ی من گذشت...
نمیتونم دروغ بگم که سخت نبود ولی واقعا برام شیرین و جذاب بود وشاید عجیب باشه که من عاشق پروسه بارداری هستم ،چرا که معجزه خدارو با گوشت و پوستم درک کردم.
خدایا ازت میخوام این ماه هم مثل ماه های قبلی که به سلامت گذشت،بگذره!خدا جونم ازت میخوام زایمان راحتی رو پیش روم بذاری تا از پسش بر بیام،خودت خوب میدونی که بدون نگاه تو‌ نمیتونستم هیچکدوم از مراحل زندگیمو با موفقیت بگذرونم و تو این مرحله از زندگیم با تمام کم و کاستی ها رضایت قلبی داشته باشم.
خدای مهربونم ازت ممنونم بابت تک تک لطف هایی که در حقم کردی و میکنی.
خدایا بابت وجود همسرم ،پسرم و تک تک‌اعضای خانواده ازت ممنونم و شاکر الطافتم.
بسم الله و این هم شروع سراشیبی بارداری من🫶
حقیقتا به قبل که فکر میکنم نمیدونم چجوری گذشت این تایم،فقطمیدونم از تک تکش لذت بردم.
استرس و نگرانی دارم برای آینده،برای مسئولیت های جدید و دلم روشنه به کمک خدا!
با تمام سختی ها از پس این مرحله هم برمیام ان‌شاءالله ✌️