*خواب مستقل* پارت ۱
اول برای بعضی از مامانا اینو بگم که خواب مستقل به معنی جدا خوابوندن بچه توی اتاق دیگه نیست
خواب مستقل یعنی بچه مون بدون نیاز ما یا با کمترین کمک ما بخوابه

بچه های من چون کولیک داشتن همیشه بغل بودن و با تکون دادن تو بغل خوابشون میکردیم
چه شب چه روز ساااعتها توی بغل بودن و راه میرفتیم تا شاید ۵ دقه بخوابن
تا میذاشتیم توی تختشون باز بیدار میشدن و خیلی سختتتت بود

من از ۲ ماهگی ک دیگه تقریبا کولیک نداشتن شروع کردم ب اموزش خواب

اولین کاری ک کردم این بود که تفاوت شب و روز رو بهشون اموزش دادم
صبا که از خواب بیدار میشدن میاوردمشون توی هال صدای تی وی همه ی چراغا روشن پرده باز صدای رفت و امد غذا درست کردن همه چی بود کلا بچه ها رو نمیبردم توی اتاق
همونجا شیر میخوردن اگه خسته میشدن میذاشتمشون توی کریر تکون میدادم که بخوابن یا توی بغل یه سر چرت میزدن و باز بیدار میشدن به همین منوال تا عصر

عصر طرفای ۷ دیگه نور خونه رو کم میکردم ، تی وی خاموش، کل خونه آروم، به بچه ها شیر میدادم،بعد تعویض پوشک، بعد داروهاشونو میدادم، کل بدنشونو لوسیون میزدم ماساژ میدادم، ماساژای کولیکی میدادم، و در نهایت میبردم توی اتاق کاملا تاریک لالایی میذاشتم قنداق میکردم و همراه کمکیم بچه ها رو توی بغل تکون میدادیم تا میخوابیدن. ( این یه روتینه که من برای بچه هام اموزش دادم تا بفهمن الان وقت خوابه)
این کارو به مدت یک هفته انجام دادم

مرحله ی بعد رو پارت بعدی میذارم ک زیاد طولانی نشه

۵ پاسخ

ممنون میشم لایک کنید بتونم بقیه مطالبتون رو بخونم

پاک نکن بعدن بخونم

دقیقا منم برای دخترم همین کارو میکنم

عزیزم پس‌وقتایی ک مهمان دارین یامهمانی میرفتین چیکارمیکنین؟؟

از ساعت ۷ که خونه رو تاریک میکردی چقد طول میکشید تا بخوابن حدودا؟

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی ها🍓🍓 مامان توت فرنگی ها🍓🍓 ۵ ماهگی
*خواب مستقل* پارت ۲
بعد از یک هفته بچه ها اون تایم براشون جا افتاده بود که وقت خوابشونه
دیگه ساعت ۷ که اماده میشیدیم برای خواب زودتر میخوابیدن قبلا تا ساعت ۹ شده بود طول میکشید
ولی بعد از یک هفته دیگه تا ۸ بچه ها خواب بودن

حالا وارد مرحله بعدی شدیم »»» باید کمکم رو کم میکردم مثلا تکون دادن رو کم میکردم تا دیگه کلا حذف شه
بعضیا هستن با شیر میخوابونن اونا هم روش دیگه داره (تو پارتای بعدی میذارم)

حالا روش کار چطوری بود؟
بعد از انجام روتین بچه ها رو چند دقه تو بغل تکون میدادیم بعد ک آروم میشدن میذاشتم توی تختشون (چون عادت داشتن به بغل گریه میکردن) دوباره بغلشون‌میکردم تکون میدادم آروم میشدن دوباره میذاشتم رو تخت ، روی تخت با شوش گفتن و دست زدن روی سینه اش آرومش میکردم(اصطلاحا میگن شوش تب) اگه باز گریه میکرد بغلش میکرد این کار رو تا زمانی که بچه ها رو تختشون بخوابن و تو بغلم نخوابن تکرار میکردم

این کار اوایل اصلا راحت نیست، شاید ساعتها طول بکشه
برای من ساعتها طول کشیده

من این کار رو ۳ روز مداوم انجام دادم تا بچه ها تقریبا عادت کردن

ادامه رو پارت بعدی میذارمم
مامان توت فرنگی ها🍓🍓 مامان توت فرنگی ها🍓🍓 ۵ ماهگی
مامان امیرطاها مامان امیرطاها ۶ ماهگی
دیروز از ظهر تا شب مهمونی بودیم.
پسر بزرگم که از ظهر بازی میکرد و فوتبال میکرد تا شب. امیرطاها هم هی چرت میزد و بیدار میشد، یکم میخندید و باز دوباره میخوابید. دیگه هربار بیدار میشد بغل یکی میرفت. شب ساعت ۹ که خواستیم بریم خونه هردوتا پسرا توی ماشین خواب بودن.
تا کلید انداختیم توی در و وارد خونه شدیم جفتشون بیدار شدن و شروع کردن به گریه کردن. امیرحسین گریه میکرد و میگفت «حالممممممم بده» و عرق سرد کرده بود و هی سرفه میکرد، هر لحظه نزدیک بود هرآنچه از صبح خورده بالا بیاره، جیغ میزد که مامان باید بیاد پیش من بخوابه. از اون طرف امیرطاها از تهِ حلق گریه میکرد و شیر میخواست تا آروم بشه. رفتم امیرطاها رو بیارم که سه تایی پیش هم بخوابیم دیدم امیرحسین گریه میکنه که «فقط مامان تنها پیشم بخوابه» 🤦🏼‍♀️
خلاصه به هر بدبختی بود امیرحسین ساعت ۱۰ خوابید.
ولی امیرطاها هیچ جوره آروم نمیشد. میذاشتمش زمین گریه میکرد که بغلم کن. بغل میکردم گریه میکرد که شیر میخوام. شیر میدادم گریه میکرد و نمیخورد. عوضش کردم، ماساژش دادم، هرررررررکاری میکردم آروم نمیشد ! اصن توی این ۴ماه اولین بار بود این شکلی میدیدمش. دیگه نمیدونستیم چیکارش کنیم ! شوهرم میگفت «باز فلانی این بچه رو بغل کرد و تنظیمات بچه ریخت بهم»
راست میگه تا حالا یکی دو دفعه این اتفاق افتاده بود که بغل این شخص خاص که میرفت شب تا صبح پدر ما درمیومد ولی بازم نه این شکلی ! خلاصه که ساعت ۱:۳۰ خوابید.
جفتشونم صبح ساعت ۵:۳۰ بیدار بودن و توی سر و کله ما 🤦🏼‍♀️

نمیدونم واقعن ! جوری نبود که بگم خسته شده و گریه میکنه ! شاید واقعن انرژی بعضی از آدما بچه ها رو بهم میریزه 🤦🏼‍♀️
مامان ترمه مامان ترمه ۸ ماهگی
سلام مامانای مهربون و دلسوز
خواستم تجربه تنظیم خواب دخترمو باهاتون به اشتراک بذارم شاید مفید باشه واستون
دخترم از اونایی بود که تا چهله تا ۸ یا ۱۰ صبح یه تیکه بیدار بود خیلی تلاش میکردم نمیشددددد
ولی همون اصطلاح معروف از چهله ذر بیاد تنظیم میشه اتفاق افتاد یعنی هر زمان که قصد خواب داشتم از دو ساعت قبل چراغ و تلویزیون خاموش بهش شیر میدادم دیگه ۱۲الی ۲ خواب عمیق داشت تا ۵الی ۶ ساعت شیر و پوشک دوباره خواب
این پروسه رو رعایت کردم چون گفتن تنظیم خواب طلایی ۳ ماهگی هست،
ولی ایام نوروز دخترم سرماخورد بخاطر داروهاش توی تایمای مختلف بیدارش کردم و خوابش بهم ریخت .
بازم ادامه دادم به همون روش قبلی هر شب یکساعت میومد عقب تا امروز که یک هفته میشه رسید به ۱۲ شب خداروشکر
نه با بازی خسته اش کردم نه توی چرت های روز و شبش دخالت کردم گذاشتمش به حال خودش یه روزایی هم از حمام توی ساعت ۸ شب استفاده کردم خیلی موثر بود فقط ۲ساعت قبل خواب خاموشی و شیر همین